خودکار ستاره دار

میزبان این صفحات خودکار من است

خودکار ستاره دار

میزبان این صفحات خودکار من است

وبلاگ شخصی من شما را با تراوشات خودکار من آشنا میسازد و این شمایید که تصمیم میگیرید در کنار او بمانید یا او را با افکارش تنها بگذارید.

آخرین نظرات

البته توضیحات مفصل حامد بسیار عجیب مینمود، از دعوایش با برادرش شروع کرد و از پله ها به سمت حیاط رفت، اینجا بود که حس کردم حالا از پله ها زمین میخورد و روح از بدنش بدرمیاید، اما آمد ماشین پدر را هم شست و به آرامی تصمیم بعدی را گرفت و لباسها را تک به تک پوشید و کوله را برداشت و قند و میوه و گوشی و ...در آن گذاشت و سوار بر دوچرخه از خانه بیرون رفت و ... من هر لحظه منتظر اتفاق اصلی بودم و نمیدانستم قرار است حامد از دل مشهد تا ترقبه برود و از سه راهی آن نیز پشیمان بشود و برگردد و دوباره در خود مشهد تصادف بکند. حتی آنجا که از موتور سواران پس کله ای جانانه خورد، و همچنین آنجا که چیزی در کوله اش نیافت تا به سگی گرسنه دهد الا قند ، آنجا که سگ همچنان او را تعقیب میکرد و دست بردار نبود، با اینکه به نظر نقاط عطف ماجرا بودند باز مخاطب را در انتظار نگه میداشتند و اثر درخوری در ماجرا نمیگذاشتند، الا اینکه حامد القا کند قوه های پنهانی به هر شکل ممکن و به واسطه هر اتفاقی میخواستند مانع از رفتن و تصادف او بشوند و او را حفظ کنند!  از چنین توصیفات مفصلی آزرده شدم و احساس کردم برنامه طوری تنظیم شده که ابتدا مخاطب را با رازآلود جلوه دادن و مهیج کردن  به سمت خود بکشاند. و یک القای خودخواسته به کائنات بدهد و به زعم خود حکمت اتفاقات را نشان دهد، بهرحال حامد بالاخره راضی شد با تصادفی بر زمین بخورد و روح از تنش مفارقت کند. آنهم چه زمین خوردن دلخراش و جانکاهی.

روحش به سمت بالا اوج گرفت و تجربه ای فارغ از زمان و مکان را آغاز کرد. تجربه ای از تجرد نفس ناطقه، این تجربه امکان ندارد دروغ باشد چون شواهدی که این روح از زبان حامد ارائه میدهد همه حاکی از دانستنی فراتر از دانایی جسم، دیدنی بی واسطه چشم سر و به وسعت بسیار زیاد و علائمی از این دست مثل سیر در گذشته افراد نشان میدهد، این سخنان به هیچ وجه دروغ نیست. پس چرا آقای صبوحی این چنین واکنش نشان دادند؟ ایشان میفرمایند بر طبق نص قرآن غیب مخصوص خداوند است و احدی با او در غیب شریک نیست مگر اولیاء معصومش. بله در این مورد آیه داریم، این حرف درستی است، اما بعد از سوره بقره هم مثال میزنند که میفرماید: الف، ذلک الکتاب لا ریب فیه، هدی للمتقین، الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلواه و مما رزقناهم ینفقون.

خب دقیقا همین را بنگرید: این قرآن بر طبق همین آیات آمده تا متقین را هدایت کند. متقین چه کسانی هستند؟ آنها که به غیب مومن هستند؟ به کدام غیب ؟ غیبی که قرآن میخواهد ارائه دهد؟ نخیر، طبق این آیات متقی قبل از قرآن متقیست و قرار است به سبب تقوا و ایمان به غیبش با قرآن دوباره هدایت شود.(طبق تفسیر المیزان که بر طبق این آیات متقین را دارای دو هدایت میداند، قبل از قرآن و بعد از قرآن و معتقد است صفات این آیات مربوط به هدایت قبل از قرآن است.) پس دو نتیجه از این آیات حاصل میشود: اولا غیبی هم هست که در انحصار خداوند نیست. دوما مجرای اطلاع از آن غیب تنها قرآن نیست، چرا که به متقین و قبل از قرآن رسیده است.

بنظر بنده اشکال بزرگ جناب آقای صبوحی در کنار حرفهای درست بسیارشان این است که نگاه صفر و صدی به غیب دارند، گویی غیب یک وجود متواطی است و بر همه مصادیق خود به طور یکسان صدق میکند، در حالی که غیب امری مشکک است و مراتب دارد. میدانیم که  از بزرگترین دلایل وجود عوالمی غیر از دنیا در بیانات مبلغین دین «خواب» است، خواب یک نحوه اتصال به غیب است. پس غیب در انحصار خداوند و اولیاء معصومش نیست که اگر بود بساط حوزه و تبلیغ دین که لاجرم پر از موضوعات غیبی است، درهم میپیچید، وقتی قرار است ما به هیچ نحوی این غیب را وجدان نکنیم و فقط وصفش را از معصومین بشنویم حاشا که ایمان بیاوریم.

اما به غیر از معصومین مراتب بالاتر نفوس هم با اینکه معصوم نیستند دستی در غیب دارند، مگر همین حوزیون بر فراز منبرها از زید بن حارثه و حدیث معروف کیف اصبحت؟ سخن نمیگویند؟ مگر او به پیامبر نگفت به یقین رسیده و ایشان از او خواستند نشانه دهد و او چشم برزخی اش را شرح داد و حضرت تایید فرمودند؟ اینها اگر غیب نیست پس چیست؟ اگر به زعم شما غیب فقط زمان قیامت و چیستی روح است آری آن را فقط خدا میداند و لاغیر.

از طرفی به تصریح قرآن جنیان نیز به مراتبی از غیب دسترسی دارند و گرچه از مراتب بالا با شهاب ثاقب رانده میشوند، اما همین مراتب پایین را ملاحظه بفرمایید، ایلومیناتی با ارتباط با همین اجنه و اطلاع دست و پا شکسته از همین غیب نازل چه جنایتها که نمیکند.

متاسفانه در بین مومنین نیز این ارتباطها وجود دارد، یادم میاید از دوست معتمدی شماره شیخی را برای استخاره گرفته بودم. با این شماره تنها تعداد استخاره را درخواست میکردم و هیچ اطلاع دیگری نمیدادم و هر بار در پاسخ ایشان چنان پاسخ دقیقی میداد که حیرت میکردم، گویی کل خواسته و شرایطم را گفته بودم و ایشان با خبر از آینده نزدیک میگفت این کار را بکنم یا نکنم. بعدا معلوم شد ایشان شدیدا احضار جن میکرده و با جنیان در ارتباط بوده و البته به دلایل دیگر نیز به زندان افتاد. بحث بر سر درستی یا نادرستی این کار نیست، فعلا میخواهم بگویم غیب مراتب دارد و این مراتب نیز منحصر در خواب نیست و دسترسی به آن امری ناممکن نیست.

نمونه بسیار ناب ارتباط با غیب و چشم برزخی، حضرت آیت الله بهجت بودند و کسی در مراتب ایشان و داشتن اطلاع از غیب به اذن خداوند، تردیدی ندارد. همچنین آیت الله قوچانی در کتاب سیاحت غرب نشان دادند روح انسان در سایه سلوک میتواند به وسعتی دست یابد که در همان حال که در دنیاست در برزخ و قیامت هم حضور داشته باشد.

اتفاقا باور به غیب مهمترین پیش شرط مخاطبان حوزه دین است و مبلغ اول باید بتواند این باور را ایجاد کند. اما باور به غیب مستلزم باور به «وجود» غیب است، مبلغ باید بتواند وجود غیب را به مخاطبش بقبولاند، تا بعد مخاطب به این وجود مومن شود. حالا که این برنامه به خوبی توانسته این مهم را به بدنه جامعه تفهیم کند، شما چرا ناراحت میشوید؟ کار شما که راحتتر شده است، جای نبی عوض نشده، کسی هم ادعای عصمت ندارد، مخصوصا بخشی از مخاطبان این برنامه ذلیل خاک در حرمها هستند و کسی را همطراز ائمه قرار نمیدهند، ولی همین مردم نیاز به چشیدن و مزمزه کردن مطالبی هستند که مبلغین عزیز ما بر فراز منبرها فریاد میزنند.

و چرا حامد طهماسبی در این برنامه بدون داشتن علم دینی توانست مخاطب را جذب کند؟ این چیزی است که باید بررسی کنید و از آن بهره برداری کنید. بنده نکاتی که به نظرم میاید میگویم:

شاید چون حامد در یک صندلی همطراز مردم نشسته بود، نه بر فراز منبر و عبا و عمامه نداشت تا مردم احساس تمایز کنند، بی پرده از علایق دنیایی اش و از گناهانش میگفت، او بخاطر رنجهایش گریست. بدون خجالت عیبهایش را نشان داد و از اینکه ملیونها نفر صورت زشت او را میبینند ناراحت نشد. وقتی گوینده تا این حد صداقت دارد و شبیه مردم است، مخاطب هر چه بگوید باور میکند و هرچقدر هم مبلغ بعدا فریاد بزند که حرف او علمی نیست اثری ندارد.

و برای مردم این باور بوجود آمد که پس غیب برای من عوام هم هست، همه آنچه فکر میکردم فقط بهتر از من میفهمد را من هم میتوانم بچشم و بفهمم. من هم در کائنات موثرم و گویی جهانِ من به وسعت نفس بیکران من است و من بیش از آنکه تماشاچی باشم خود بازیگرم.

این احساس که برای مردم بوجود آمده و باعث شده خود را در محضر خداوند باارزش ببینند و برای هر عمل کوچک خود حساب باز کنند چرا شما را رنجانده؟ مگر شما به ایشان نمیگفتید: فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره؟ خوب آن موقع فقط شنیدند چه میگویید، حالا میگویند: سلّمنا یا شیخ!

چرا بگوییم به جای قرآن و نبی و روایت داریم دکان جدیدی باز میکنیم؟ این دکان هم که همان محصولات دین را دارد میفروشد چرا به شما برخورده؟

چرا میگویید مرزهای خوف و رجا عوض شد؟ من خودم پای برخی منابر بوده ام . اتفاقا بعد ازین برنامه ها مردم پای منابر بیشتر بخاطر اعمالشان اشک میریزند، و همچنین بخاطر محبت خداوند و انوار قدسی توصیف شده، مرگ برایشان شیرین شده. که این هم جای نگرانی ندارد مگر حدیث نمیخواندید که مرگ برای مومن همچون بوییدن گل آسان و دلپذیر است؟ جای خوف و رجا عوض نشده، بلکه شدت یافته و واقعی شده.

کاری که یک تجربه عینی -ولو نازلتر از مرگ- با قلبها میکند، شنیدن احوال مردگان ولو از حدیث قدسی و حدیث معراج نبی نکرده بود. این حقیقتی انکارناپذیر است. انسان لاجرم تا وقتی در این کالبد مادی است میخواهد از نزدیک لمس کند، ببیند و بچشد و ببوید، اما پای منابر تنها سهمش از حقایق دین فقط شنیدن است و بس. البته آن هم بجای خود باید باشد، نمیخواهم بگویم آن باید تعطیل شود، مخصوصا که معارف در هر علمی باید از اهلش گرفته شود، من از آن دسته کسانی هستم که بسیار مخالف سخن از غیر اهل هر علم در مورد آن علم هستم، و متاسفانه در مورد دین بین مردم چنین ظلمی رواداشته میشود، براحتی از قرآن میگویند و هرچه دلشان میخواهد ترجمه میکنند، مثل سخن بسیار نابجای مجری همین برنامه که وقتی میخواست عیار اثر اعمال را بالا ببرد از آیه ای از قرآن مدد جست و گفت خداوند در قران میگوید: خدا شما را از اعمال خودتان میترساند وگرنه خدا که ترسی ندارد و بسیار رئوف و مهربان است بعد هم این قسمت را خواند: یحذرکم الله نفسه! یعنی دقیقا جایی که خدا میفرماید خدا شما را از خودش میترساند، مجری میگوید خدا شما را از اعمالتان میترساند!

متاسفانه تفاسیر ذوقی و غیر علمی بین عوام رواج دارد و حتی برخی حوزویان هم با اندک مایه ای شروع به حرفهای نسنجیده و ناپخته راجع به قرآن و روایات میکنند ، اما مومن زیرک بجای ناراحتی و عصبانیت و تیشه به ریشه چنین برنامه ای زدن، باید به آن جهت دهد، این برنامه باید در حین اجرا کارشناس مذهبی در کنار این دو نفر داشته باشد تا در حین توضیحات تجربه گر توضیح دهد این مرگِ واقعی نیست و حتی ممکن است برخی صورتها عینیت یافتن اطلاعات قبلی همین فرد باشد. و نیز دلیل این اتفاق را شرح دهد و بگوید این فرد به اجل مسمای خود نرسیده بلکه بدلیل مشکلی که برای نفسش پیش آمده روحش تا حدی از ارتباط با بدن آزاد شده و توانسته خود را بدون بدنش وجدان کند والا مرگ حقیقی با سکرات همراه است و دو ملک پس از مرگ و در برزخ به مواجهه انسان میایند، پس اینجا برزخ هم نیست بلکه غیبی نازلتر از آن و تنها حضور در وجه تجرد نفس است.

قبول دارم که این برنامه نباید با چنین طول و تفصیلی ساخته شود و بیش از یک ساعت تجربه گر از همه چیز ولو بی ربط تعریف  کند و مخاطب را به شدت مجذوب کند، بلکه باید بسیار عادی تر با تجربه او برخورد شود تا جاذبه کاذب ایجاد نکند و نیز قدیس سازی نشود.

دکور غلط انداز این برنامه که سقفی شکافته و نور بر زمین میتابد، به مخاطب این را القا میکند که قرار است پرده غیب است بشکافد و در این برنامه رازگشایی شود، در حالی که عیار این سخنان و این تجارب هرگز تا این حد نیست.

رفت و برگشت ها اکثرا تصاویر متنوعی از آسمانند، در شرایط جوی مختلف. این تصاویر در ذهن مخاطب چنین القا میکند که یعنی همه حرف ما در اینجا از آسمان است و ما حرف زمینی نداریم!  ما راههای آسمان را گشوده ایم و اخبارش را به شما میرسانیم.

اینها همه نادرست است ولی قابل تصحیح است و اگر اصل ماجرا را بخواهیم انکار کنیم و باز مردم را بکشانیم پای منابر سنتی خودمان، از این روزنه تنگی هم که اکنون ایجاد شده و به مدد علما میشود بزرگترش کرد طرفی نخواهیم بست. مبلغ دین باید همانگونه که مراقب بدعتهاست، وسعت نظر داشته باشد. با وسعت نظر میتواند مردم را جذب کند و حتی از تهدیدات هم فرصت بسازد و وظیفه خود را بدرستی انجام دهد.

در پایان از علما خصوصا جناب آقای صبوحی بخاطر احساس مسئولیت تشکر میکنم و درخواست مینمایم گامی در جهت تصحیح (نه تخریب)چنین برنامه هایی بردارند و با مخاطب همراه شوند و در کنار او، او را از ورود به ورطه های خطرناک ایمنی بخشند، والله یهدی من یشاء الی صراط مستقیم.

 

 

ستاره نجفیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی