آیا تا بحال سرزمین عراق را دیده اید؟ حقیقتا حیرت انگیز است. از هر مرز زمینی که وارد این سرزمین بشوید خاک است و خاک و خاک! حتی سنگ ندارد! جاده های ماشین رو همه خراب و ابتدایی. خانه ها در کثیفترین و زشت ترین حالت. هیچ خبری از نرمی و لطافت و طراوت نیست، نه سازه ها زیباست و نه جغرافیا، میگویند تنها چهره شهر بغداد با سایر شهرهای عراق تا حدودی متفاوت است. من بغداد را ندیده ام اما حتی اگر معماری زیبایی هم داشته باشد قطعا جغرافیای زیبایی ندارد. اما در ایران ما، مثلا کرمانشاه را ببینید: کوهستانهای سنگی بسیار زیبا با آن پوشش درختی چشم نواز، خطه آذربایجان نیز کوهستانی و زیبا، از زیبایی خطه سبز شمال که دیگر نباید گفت. در کشور ما حتی یزد و اصفهان که کویرند زیبایند و معماری خشت و گلی را چنان با جغرافیای خود هماهنگ کرده اند که خشکی نیز دلپذیر مینماید.
با همه این اوصاف دلها در شوق رفتن به عراق در ایام منتهی به اربعین حسینی چنان بیتاب است که گویی میخواهند به شعبه زمینی بهشت بروند با آن جویبارهای شیر و عسل و خنکای درختان سرسبز و آن حوریان غزال چشم!
در حسرت نرفتن به عراق چنان از سویدای جان میگریند که انسان متحیر می ماند. واقعا این محبت از کجا میآید؟ اگر شما این را خلاصه میکنید در حب زیارت عده ای مذهبی که لذت بردن را اصلا چیزی بیشتر از نشستن در حرمها فهم نمیکنند، سخت در اشتباهید. این فقط و فقط و فقط معجزه است. به روشنی آفتاب. قلب مستعد در این دریا چیزی را تجربه میکند که ساحل نشینان تنگ نظر سرسوزنی از آن را درک نمیتوانند کرد. این دقیقا تصرف حسین در قلوب زائرینش است، تصرفی که معجزه واضح امروز ماست . اگر این را درک نمیکنید یقین داشته باشید اگر در روزگار عیسی هم بودید باز مرده زنده کردن عیسی را جز عوام فریبی و نادانی چیزی نمیدانستید. درک معجزه قلب زنده میخواهد مراقب باشید قلبتان نمیرد.