پا: ۱. خطوه، رجل، شلنگ، قدم، گام، لنگ؛ ۲. همبازی؛ ۳. پایین، ته، دامن، ذیل، زیر؛ ۴. تاب، توان، طاقت، قدرت، قوت، یارا؛ ۵. اساس، اصل، بن، بیخ، پایه.
پاافزار: ارسی، پاچپله، پایپوش، کفش، گیوه، ملکی، موزه.
پاانداز: ۱. فرش؛ ۲. جاکش، دلالمحبت، دلاله، قواد، لحافکش.
پابرجا: ۱. استوار، برقرار، پایدار، ثابت، ثابتقدم، راسخ، قرص، محکم، مستقر؛ ۲. دایم، جاوید، همیشگی ≠ ۱. سست؛ ۲. موقتی.
پابرجایی: استقامت، استواری، ثبات ≠ سستی.
پابرهنه: ۱. برهنهپا، بیکفش، پاپتی؛ ۲. بیچیز، بینوا، تهیدست، ندار، یکلاقبا؛ ۳. بیسروپا، پست.
پابست: ۱. پایبست، پایبند، گرفتار، مقید؛ ۲. دلباخته، عاشق، مفتون، هواخواه؛ ۳. بنیان، شالوده.
پابند: ۱. مقید، وابسته؛ ۲. اسیر، دچار، گرفتار؛ ۳. عیالوار، متاهل، معیل؛ ۴. دلباخته، عاشق، فریفته، مفتون، هواخواه؛ ۴. بند، قید، پاوند.
پابوسی: پایبوسی، تشرف، دیدار، زیارت، شرفیابی.
پاپوش: ۱. پروندهسازی، پرونده، مزاحمت؛ ۲. گرفتاری، مخمصه؛ ۳. ارسی، پاچپله، پایافزار، کفش.
پاپی: ۱. متعرض؛ ۲. پافشاری، اصرار.
پات: ۱. اورنگ، پاد، تخت، سریر؛ ۲. مات.
پاتک: تدافع، دفاع، ضدحمله ≠ تک.
پاتوق: پاتوغ، کانون، لنگر، مجمع، محفل، مرکز، میعادگاه، وعدهگاه.
پاتیل: ۱. دیگ؛ ۲. سیاهمست.
پاچین: ۱. دامن؛ ۲. زیرازار.
پاد: ۱. پادزهر، ضد، مخالف؛ ۲. حامی، دارنده، نگهبان؛ ۳. اورنگ، تخت، سریر.
پاداش: ۱. اجرت، اجر، انعام، بادافراه، بخشش، ثواب، جایزه، جزا، دسترنج، صله، عطیه، مزد، مکافات، نتیجه؛ ۲. کابین، مهر.
پاداشن: اجر، انعام، پاداش، پاداشت، جزا، مزد.
پادرمیانی: توسط، شفاعت، مداخله، میانجیگری، وساطت.
پادرهوا: ۱. آویخته، بلاتکلیف، بیثبات، معلق، معوق؛ ۲. بیاساس، بیاصل، بیپایه، نامشخص.
پادزهر: پاد، پازهر، تریاک، تریاق، ضد، مخالف ≠ زهر.
پادشاه: امیر، تاجور، خدیو، سلطان، سلطان، شاه، شاهنشاه، شهریار، ملک ≠ رعیت.
پادشاهانه: خسروانه، شاهانه، ملوکانه.
پادشاهی: امارت، امپراتوری، حکومت، سلطنت، شاهنشاهی، فرمانروایی، ملکت.
پادگان: ۱. ساخلو، سربازخانه؛ ۲. پیادهنظام.
پادو: پاکار، پیشخدمت، شاگرد، نوچه، نوکر ≠ کارفرما.
پار: ۱. پارسال، پارینه، سالگذشته؛ ۲. پاره، دریده، کهنه؛ ۳. تکه، قطعه؛ ۴. پرش، پرواز؛ ۵. چرم.
پارابلوم: پیشتاب، تپانچه.
پارازیت: ۱. انگل، طفیل، طفیلی، میکرب؛ ۲. خشخش، نوفه؛ ۳. حشو، زاید.
پارتی: ۱. جمعیت، حزب، دسته، فرقه، گروه؛ ۲. جشن، شبنشینی؛ ۳. پشتیبان، حامی، طرفدار، طرفگیر، هواخواه، هوادار؛ ۴. بخش، قسمت؛ ۵. قومپارت ≠.
پارتیزان: ۱. چریک، رزمنده؛ ۲. هواخواه.
پارچ: ۱. آبخوری، تنگ؛ ۲. گیلاس، لیوان.
پارچه: ۱. قماش، منسوج؛ ۲. پاره، تکه، قطعه؛ ۳. لخت.
پارچهفروش: بزاز، قماشفروش.
پارس: ۱. ایرانزمین، ایران، فارس؛ ۲. عوعو، واقواق، هفهف؛ ۳. پوزپلنگ.
پارسا: ۱. باتقوا، پاکدامن، پرهیزکار، پرهیزگار، خداترس، دیندار، زاهد، صالح، عفیف، مومن، متدین، متشرع، متقی، متورع، معصوم، وارسته؛ ۲. عارف؛ ۳. پارسی ≠ ناپارسا.
پارسال: پار، پارینه، پایار، سنهماضیه، سالگذشته ≠ امسال.
پارسایی: پاکدامنی، پرهیزگاری، تقوا، خداترسی، زهد، عفت، ورع ≠ بیتقوایی، ناپارسایی.
پارسی: ۱. ایرانی، عجم، فارسی؛ ۲. زبانفارسی؛ ۳. زرتشتی ≠ تازی، ترک.
پارک: ۱. باغ، باغملی، تفرجگاه، گردشگاه؛ ۲. ایستگاه، توقفگاه.
پارگی: انخراق، انقطاع، دریدگی، گسیختگی.
پارلمان: سنا، مجلس، مجلسشورا.
پارو: ۱. برفافکن، برفروب؛ ۲. پاروب.
پاره: ۱. برخ، برخه، تکه، جزء، قطعه، لخت؛ ۲. بهر، حصه، قسمت؛ ۳. بخش، فصل؛ ۴. دریده، شرحه، گسسته، گسیخته؛ ۵. ژنده، غاز، فرسوده، مندرس؛ ۶. خرقه، مرقع، وصله؛ ۷. پرش، پرواز، پریدن؛ ۸. باج، خراج، رشوت، رشوه؛ ۹. کود.
پارهای: ۱. برخی، بعضی، گروهی؛ ۲. اندکی، بخشی، قدری، کمی، مقداری.
پارهپاره: بخشبخش، تکهتکه، چاکچاک، شرحهشرحه، قسمتقسمت، قطعهقطعه، لختلخت، مرقع، مندرس.
پارهپوره: پارهپاره، ژنده، فرسوده، مندرس.
پارهدوز: پینهدوز، تعمیرگر، کفشدوز، لاخهدوز.
پارهکردن: جردادن، دریدن، شکافتن، قطعکردن، گسستن، گسیختن.
پارینه: پار، پارسال، سالگذشته ≠ امسال.
پازهر: پادزهر، تریاق، نوشدارو ≠ زهر.
پاس: ۱. بار، دفعه، مرتبه، نوبت؛ ۲. حراست، محافظت، مراقبت، نگاهبانی؛ ۳. احترام، ادب، اعزاز، پاسداری، حرمت، مراعات، ملاحظه؛ ۴. بهر، حصه، قسمت؛ ۵. رد، ردتوپ.
پاسبخش: پاسیار، کشیک.
پاساژ: ۱. بازارچه، تیمچه؛ ۲. راهرو، گذرگاه، معبر.
پاسبان: پاسدار، پلیس، چاوش، حارس، شحنه، شرطه، عسس، گزمه، گماشته، نگهبان، محافظ، محتسب، مستحفظ.
پاسبانی: پاسداری، حراست، محافظت، نگهبانی، استحفاظ.
پاسپورت: پته، پروانه، تذکره، جوازعبور، روادید، گذرنامه، ویزا.
پاسخ: ۱. پتواز، جواب؛ ۲. اجابت، استجابت؛ ۳. انعکاس، بازتاب، لبیک؛ ۴. اجر، پاداش، ثواب، جزا، عوض، مکافات ۱. ≠ پرسش، سوال.
پاسدار: پاسبان، حارس، حافظ، قراول، کشیک، محافظ، مدافع، مراقب، مستحفظ، نگهبان.
پاسداری: پاس، پاسبانی، حراست، محارست، محافظت، مواظبت، نگاهداشت، نگهبانی، نگهداری، وقایت، یتاق؛ ۲. رعایت، ملاحظه؛ ۳. احترام، حرمت.
پاسگاه: ۱. پست؛ ۲. برجدیدهبانی، دیدهبانگاه، قراولگاه.
پاسوز: ۱. خاسر، زیانمند؛ ۲. اسیر، گرفتار، درگیر؛ ۲. شیفته، عاشق.
پاشیدگی: انحلال، پراکندگی، تفرق، تلاشی، گسیختگی ≠ انسجام.
پاشیده: پراکنده، فروریخته، متفرق، متلاشی ≠ منسجم.
پافشاری: ابرام، اصرار، ایستادگی، پاپی، تاکید، سماجت، مداومت، مقاومت.
پاک: ۱. پاکیزه، تمیز، منزه، نزه، نظیف؛ ۲. زکی، مبرا، مقدس، مهذب؛ ۳. باعفاف، پاکدامن، عفیف، معصوم، نجیب؛ ۴. سترده، منقح؛ ۵. بیغش، خالص، سره، صاف، صافی، محض، ناب؛ ۶. طاهر، طهر، طیب، مطهر؛ ۷. بیعیب، منقا، نقی؛ ۸. بیآلایش، بیریا، صمیم، مخلص؛ ۹. زلال، صاف، صراح؛ ۱۰. زلال، شفاف ۱۱. بکلی، تماماً، سراسر، کاملاً، کلاً ≠ آلوده، پلید، رجس، ناپاک، نجس.
پاکار: ۱. پیشکار، عریف، کارگزار؛ ۲. پادو، خادم، خدمتکار، نوکر ≠ کارفرما.
پاکجامه: باعفاف، پارسا، پاکدامن، عفیف ≠ ناپاکدامن، تردامن.
پاکسازی: ۱. اخراج؛ ۲. پالایش، تصفیه؛ ۳. ازاله، تنقیه، زدایش؛ ۴. تخلیه، تطهیر، تنظیف، نظافت؛ ۵. تزکیه.
پاکطینت: پاکسرشت، پاکنهاد، خوبسرشت، خوشقلب، خوشنیت ≠ بدطینت.
پاککردن: پالایش، پالودن، تطهیر، تمیزکردن، تنظیف، روفتن، زدودن، ستردن ≠ آلودن، کثیفکردن.
پاکمنشی: خوشفطرتی، خوشقلبی، نجابت ≠ بدسگالی.
پاکنژاد: اصیل، پاکگوهر، پاکنژاد، پاکنسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده ≠ حرامزاده.
پاکنژادی: اصالت، پاکگوهری، حلالزادگی، شرافت، نجابت ≠ حرامزادگی.
پاکباخته: ۱. پاکباز؛ ۲. لیلاج؛ ۳. پاکنظر، نظرپاک.
پاکباز: پاکباخته، لیلاج؛ ۳. پاکچشم، پاکنظر، نظرپاک.
پاکدامن: باتقوا، بانجابت، پارسا، پاکجامه، طاهره، طاهر، عفیف، متقی، معصوم، نجیب ≠ بیعفاف، ناپاکدامن.
پاکدامنی: پارسایی، پاکی، پرهیزکاری، طهارت، عصمت، عفاف، عفت، ناموس ≠ آلودهدامنی، بیناموسی.
پاکزاد: اصیل، پاکگوهر، پاکگهر، پاکنژاد، پاکنسب، حلالزاده، شریف، نجیب، نژاده ≠ بدگهر.
پاکنویس: بازنویسی، بیاض، مبیضه ≠ پیشنویس، چرکنویس، مسوده.
پاکوب: ۱. رقاص؛ ۲. پایکوب، دستافشان؛ ۳. پایخست، لگدکوب، لگدمال.
پاکی: پاکدامنی، پاکیزگی، تصفیه، تطهیر، تمیزی، خلوص، درستی، صفا، طهارت، طهر، عصمت، عفت، نظافت ≠ پلیدی.
پاکیزگی: پاکی، تطهیر، تنظیف، صفا، طهارت، طهر، نزهت، نظافت ≠ کثافت.
پاکیزه: ۱. پاک، تمیز، طاهر، نظیف؛ ۲. مطهر، منزه، مهذب؛ ۳. خالص، صافی ≠ کثیف.
پاگون: پاگن، سردوشی.
پاگیر: ۱. پایبند، مقید؛ ۲. مانع؛ ۳. مزاحم.
پالار: دیرک، ستون، شمع، عماد.
پالاهنگ: پالهنگ، قید، کمند، مقود، یوغ.
پالایش: پاکسازی، تصفیه، تهذیب ≠ آلایش.
پالودن: پاکسازی، پاکشدن، تطهیر، زدایش، ستردن، صافکردن ≠ آلودن.
پالوده: ۱. خالص، صاف، مروق، مصفا؛ ۲. فالوده؛ ۳. تباه، ضایع؛ ۴. برگزیده، خلاصه ≠ ناپالوده.
پالهنگ: پالاهنگ، رسن، عنان، لجام، لگام، مهار.
پالیز: باغ، بستان، پالیززار، جالیز، صیفیکاری، فالیز، کشتزار، لته، مزرعه.
پالیزبان: ۱. باغبان، جالیزبان، دشتبان، دهقان، صیفیکار، لتهکار، ناطور؛ ۲. مغنی.
پاندول: آونگ، رقاصک.
پانسمان: زخمبندی.
پاورچین: آرامآرام، آهستهآهسته، پابرچین، دزدکی، یواشکی.
پایا: باقی، پایدار، پاینده، جاودانه، جاودانی، جاوید، مانا، مخلد، مدام، مستدام، مستمر ≠ زودگذر.
پایاپای: ۱. پابهپا، تهاتر، تهاتری، مبادله، متبادل؛ ۲. همبر.
پایان: آخر، اختتام، انتها، انجام، انقضا، تکمیل، تمام، خاتمه، ختم، عاقبتالامر، عاقبت، غایت، فرجام، منتها، نهایت ≠ اول.
پایاننامه: تز، رساله.
پایانیافته: ختم، سپری، مختوم.
پایانی: آخری، انتهایی، غایی، نهایی ≠ آغازین.
پایایی: ۱. جاودانگی، خلود؛ ۲. استمرار ≠ موقتی.
پایافزار: ارسی، پاچپله، پایپوش، کفش، موزه، نعال، نعلین.
پایبست: ۱. اسیر، پایبسته، پایبند، گرفتار، مقید؛ ۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی؛ ۳. دلباخته، هواخواه ≠ حر، مجرد.
پایبند: ۱. اسیر، پایبست، گرفتار، مقید؛ ۲. اساس، بنیاد، بن، بیخ، پی؛ ۳. دلباخته، هواخواه؛ ۴. خلخال؛ ۵. بخو، زنجیر، کند؛ ۷. بند، دوال ≠ مجرد.
پایپوش: ارسی، پاچپله، پایافزار، کفش، موزه.
پایتخت: پاتخت، تختگاه، دارالاماره، دارالسلطنه، دارالملک، شاهنشین، عاصمه.
پایدار: استوار، بادوام، باقی، برقرار، پابرجا، پایا، ثابت، جاوید، جاویدان، لایزال، ماندنی، محکم، مدام، مستدام، مستقر، مقاوم، نوشه، واثق ≠ ناپایدار، سست.
پایداری: استقامت، استواری، پایمردی، تحمل، ثبات، ثبوت، دوام، مدافعه، مداومت، مقاومت ≠ ناپایداری.
پایکوب: بالرین، پاکوب، رقاص، رقصنده.
پایکوبی: ترقص، دستافشانی، رقاصی، رقص، وشت.
پایگاه: ۱. رتبه، مرتبت، مقام، مکانت، منزلت، منصب؛ ۲. مرکز، مقر؛ ۳. جایگاه، جا، محل، مقام؛ ۴. پیشگاه، تخت، مسند؛ ۵. اندازه.
پایمال: ۱. پایخست، لگدکوب، لگدمال؛ ۲. تباه، تلف، خراب، کوفته، نابود، هدر.
پایمردی: ۱. حمیت، غیرت؛ ۲. پایداری؛ ۳. میانجیگری، وساطت؛ ۴. پشتیبانی، حمایت.
پایمزد: اجرت، حقالقدم، حقالعمل، مزد، مزدکار.
پایندان: ضامن، کفیل، متعهد.
پایندگی: بقا، جاودانگی، خلود، دوام، دیرینگی ≠ فنا.
پاینده: ۱. بادوام، باقی، پایا، جاودانه، جاوید، دائم، مستدام؛ ۲. نگهبان ≠ فانی.
پایه: ۱. اساس، بنیان، بن، پی، ته، شالوده، قاعده؛ ۲. اصل، ریشه، مبنا؛ ۳. پا، پایین، دامن، دامنه، زیر؛ ۴. ساق، ساقه؛ ۵. پایگاه، جایگاه، درجه، مقام، منصب؛ ۶. اشل، رتبه، رتبهاداری؛ ۷. اندازه، حد، مقیاس، میزان؛ ۸. کلاس؛ ۹. کنه؛ ۱۰. ماخذ ۱۱. قایمه، محور ≠ پیکر، نما.
پایهگذار: ۱. بنیانگزار، موسس؛ ۲. واضع.
پاییدن: ۱. حراست، مراقبت، مواظبت؛ ۲. دیدزدن، مراقببودن، مواظببودن؛ ۳. دوامداشتن، ماندن؛ ۲. توجهکردن، مترصدبودن.
پاییز: برگریزان، خریف، خزان، مهرگان.
پایین: پست، تحت، تحتانی، دامنه، دون، زیر، زیر، زیرین، فرود، فرودین، قعر، مادون، نازل ≠ بالا، فراز.
پایینی: تحتانی، زیرین، سفلی، فرودین ≠ بالایی، فوقانی.
پتک: پک، چکش، مطرقه.
پته: ۱. پروانه، جواز؛ ۲. بلیط.
پتی: ۱. برهنه، عریان، عور، لخت؛ ۲. آشکار، واضح؛ ۳. تهی، خالی ≠ پوشیده، مستور.
پتیاره: ۱. اهریمنصفت، دیوخو، دیوسیرت؛ ۲. بدکاره، سلیطه، لکاته، پاردمساییده؛ ۳. زشت، مهیب؛ ۴. آفت، بلا، مصیبت؛ ۵. دشمنی، ضدیت، عداوت، عناد.
پچپچ: ۱. درگوشی، زمزمه، نجوا؛ ۲. شایعه.
پچل ۱: کثیف، چرک؛ ۲. پلشت، شلخته، قذر؛ ۳. زشت، قبیح، مستهجن.
پخت: آشپزی، طباخی، طبخ.
پختگی: ۱. آزمودگی، حذاقت، سنجیدگی، فهمیدگی، کمال؛ ۲. رسایی، نضج؛ ۳. احتیاط، حزم، دوراندیشی ≠ خامی.
پخته: ۱. مطبوخ؛ ۲. آزموده، حاذق، کارآمد، مجرب، مدبر؛ ۳. آماده، تمام، رسا، کامل؛ ۴. رسیده، منضوج ≠ خام.
پخش: ۱. تقسیم، توزیع، متفرق، منتشر، نشر؛ ۲. پهن، گسترده؛ ۳. پاشیده، پراکنده ≠ جمع.
پخمه: ابله، بیعرضه، چلمن، خرفت، دنگ، کودن، گول ≠ زرنگ.
پدافند: تدافع، دفاع ≠ حمله.
پدر: ۱. اب، ابو، باب، بابا، والد؛ ۲. قاید ≠ مادر.
پدربزرگ: جد، نیا ≠ جده، مادربزرگ.
پدرام: ۱. پاینده، جاوید، مانا؛ ۲. بانشاط، خوش، خوشدل، شادمان، شاد، مسرور؛ ۳. آراسته، مرتب، منظم؛ ۴. درست، صحیح، نیکو؛ ۵. خجسته، سعد، فرخنده، مبارک، همایون؛ ۶. ابتهاج، خوشی، شادی ≠ شوریده، شوم، ناپدرام.
پدرسوختگی: بدجنسی، بدذاتی، بدسرشتی، بیبتگی، خباثت، خبث، شرارت ≠ پدرآمرزیدگی، پدرداری.
پدید: آشکار، پدیدار، پیدا، جلی، ظاهر، ظهور، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، هویدا ≠ پنهان، ناپدید، مخفی.
پدیدآورنده: خالق، سازنده، مبتکر، مخترع، موجد.
پدیدار: آشکار، پدید، پیدا، جلوهگر، ظاهر، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، هویدا ≠ پنهان، نهان.
پدیده: ۱. مظهر، نمود؛ ۲. بود؛ ۳. حادثه، واقعه.
پذیرا: ۱. پذیرنده، قابل، متقبل؛ ۲. استقبال، پیشواز؛ ۳. فرمانبردار؛ ۴. محل، منفعل؛ ۵. ماده، هیولی ≠ صورت، فاعل، کنا.
پذیرایی: ۱. استقبال، پذیرش، پذیره؛ ۲. ضیافت، میهمانی ≠ بدرقه.
پذیرش: اجابت، استجابت، پذیرایی، تقبل، عهدهگیری، قابلیت، قبول، مطاوعت ≠ رد.
پذیرفتن: اجابتکردن، اعترافکردن، اقرارکردن، تاییدکردن، تصدیقکردن، تقبل، قبولکردن، مطاوعت ≠ ردکردن.
پذیرفتنی: باورکردنی، پسندیده، قابلقبول، مطلوب، مقبول، موردپسند ≠ غیرقابلقبول، نپذیرفتنی.
پذیرفته: تصویب، متعهد، مستجاب، مقبول، وارد ≠ مردود.
پر: ۱. آکنده، انباشته، جعودت، سرشار، لبالب، لبریز، مالامال، مشبع، مشحون، ممتع، ممتلی، مملو؛ ۲. تمام، کامل؛ ۳. چاق، قوی؛ ۴. بس، بسیار، بیش، زیاد؛ ۵. بامعلومات ≠ تهی، خالی، کم.
پر: ۱. بال؛ ۲. پره؛ ۳. پرتو، شعاع؛ ۴. کناره، لبه؛ ۵. پهلو، ضلع؛ ۶. پرند، پرنیان.
پرآب: ۱. آبدار، شاداب؛ ۲. آبکی، رقیق ≠ کمآب.
پرآز: آزمند، آزور، حریص، طماع، طمعکار ≠ قانع.
پرآزرم: آزرمگین، باحیا، شرمگین، محجوب ≠ بیآزرم.
پرآژنگ: پرچین، پرشکن ≠ صاف.
پرآشوب: آشفته، بحرانزده، بحرانی، پرهرجومرج، متلاطم، ناامن ≠ آرام، امن.
پرآوازه: اسمورسمدار، اسمی، بنام، شهره، شهیر، مشهور، معروف، نامور ≠ گمنام.
پراکندگی: ۱. افتراق، پریشانی، تشتت، تفرق، تفرقه؛ ۲. افشان، نثار؛ ۳. انفکاک؛ ۴. پاچیدگی، پاشیدگی، تلاشی؛ ۵. پریشانی، نابسامانی؛ ۶. انتشار، شیوع، پخش؛ ۷. تواری ≠ جمعیت.
پراکندن: ۱. تارومارکردن، متفرقکردن؛ ۲. انتشار، نشر؛ ۳. پخشکردن، شایعکردن؛ ۴. گستردن، منتشرکردن؛ ۵. افشاندن، نثارکردن؛ ۶. بههمریختن، ≠ جمعکردن.
پراکنده: ۱. پاشیده، پخش، پخشوپلا، ولو؛ ۲. پریشان، متشتت، متفرق؛ ۳. نابسامان، نامضبوط، نامنظم؛ ۴. منثور؛ ۵. متواری، تارومار، متلاشی؛ ۶. شایع، منتشر؛ ۷. تنک؛ ۸. جدا، رها، منفک ≠ مجموع.
پراکندهخاطر: پراکندهدل، پریشان، مشوش، ناآرام ≠ آسودهخاطر.
پراکندهسازی: تفرق، تفرقهافکنی، تفرقهاندازی، متفرقسازی.
پراکندهگو: بیهودهگو، پریشانگو، لافزن، لیچارباف، مهذار، هذیانگو، هذیانباف، هرزهگوی، هرزهلاف، یاوهسرا، یاوهگو.
پرابهت: باعظمت، شکوهمند، مجلل.
پراحساس: احساساتی، باعاطفه، مهربان ≠ بیاحساس، سرد.
پرادعا: پرافاده، متکبر، مغرور ≠ بیمدعا.
پرادویه: ادویهدار، تند، تیز.
پرارزش: ارزشمند، پربها، ثمین، قیمتی، گرانبها، نفیس ≠ کمبها.
پرازدحام: پرآمدوشد، پرجمعیت، پررفتوآمد، جنجال، شلوغ ≠ خلوت، سوتوکور.
پراستعداد: باذکاوت، نابغه، نبیل، نبیه ≠ بیاستعداد.
پراستقامت: ۱. پرتوان، قوی؛ ۲. باعزم، مصمم ≠ بیپاشنه، سستعنصر.
پراشتباه: پرغلط، سقیم، مغلوط ≠ درست، صحیح.
پراشیده: آشفته، پراکنده، پریشان، متشتت، مغشوش ≠ جمعوجور، مجموع.
پرافاده: افادهدار، بوالفضول، پرادعا، پرمدعا، خودستا، فضول، فیسو، گندهدماغ، متکبر، مغرور ≠ بیافاده.
پرالتهاب: ۱. پرشور، پرهیجان؛ ۲. افروخته، سوزان، ملتهب ≠ بیالتهاب.
پرانتز: قوسین، کمانک، هلالین.
پراولاد: عائلهمند، عیالوار، کثیرالاولاد، معیل ≠ ابتر، بیاولاد، کماولاد.
پربها: ارزشمند، بهادار، بهاور، پرارزش، پرقیمت، ثمین، قیمتی، گرانبها، گرانقیمت، نفیس ≠ کمبها.
پرپشت: انبوه، جعودت، فراوان، متراکم، مجعد ≠ کمپشت.
پرپیچ: پیچاپیچ، پیچدرپیچ، خمناک ≠ راست، مستقیم.
پرت: ۱. بعید، دنج، دورافتاده، دور؛ ۲. بیمورد، ناآگاه، ناوارد؛ ۳. رها، متروک؛ ۴. چپه، واژگون؛ ۵. بیمعنی، بیمورد، کشکی، لاطائل، مزخرف، مهمل ≠ نزدیک، وارد.
پرتشدن: ۱. افتادن، سقوط؛ ۲. حاشیهرفتن، دورافتادن.
پرتوپلا: پخشوپلا، چرندوپرند، دریوری، کشکی، لاطائل، مزخرف، هجویات، هذیان.
پرتاب: پرچینوشکن، پرچین، پرشکن، پرگره، فردار ≠ کمتاب.
پرتاب: ۱. تیررس؛ ۲. افکندن، افکنش؛ ۳. پرش، سیر.
پرتحمل: بردبار، پرشکیب، حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ ناشکیبا.
پرتره: تصویر، تمثال، شمایل، صورت، عکس، نقش.
پرتگاه: لغزشگاه، مزله، مهلکه، ورطه.
پرتلاش: پرکار، ساعی، کوشا، کوشنده، مجد ≠ تنآسا، تنبل.
پرتو: ۱. اشعه، تاب، تابش، درخشش، روشنایی، روشنی، سو، شعاع، شعشعه، ضیا، فروغ، نور؛ ۲. اثر، نقش.
پرتوافکن: درخشان، ساطع، منیر، نورافشان، نوربخش، نورپاش، نورگستر.
پرتوافکنی: پرتوزایی، تشعشع، نورافشانی، نورافکنی، نورپاشی.
پرتوان: ۱. پرزور، پرطاقت، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، قوی، نیرومند؛ ۲. خستگیناپذیر، نستوه ≠ ناتوان.
پرتوشناس: رادیولوژیست، رادیولوگ.
پرتوقع: ۱. پرتمنا، متوقع؛ ۲. پرمدعا ≠ بیتوقع، قانع.
پرثمر: ۱. پربار، پرحاصل، پرمحصول؛ ۲. پربهره، پرسود، پرفایده، سودمند ≠ کمبهره، کمثمر.
پرجگر: بیباک، بیپروا، جراتمند، جسور، جگردار، دلیر، شجاع، نترس ≠ بیدلوجراءت، ترسو.
پرچانگی: پرحرفی، پرگویی، رودهدرازی، وراجی ≠ کمحرفی.
پرچانه: پرحرف، پرگو، حراف، رودهدراز، وراج ≠ کمحرف.
پرچم: ۱. بیرق، درفش، رایت، علم، لوا؛ ۲. زبانه، لهیب؛ ۳. زلف، کاکل، مو.
پرچمدار: ۱. پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، پیشقراول، متقدم؛ ۲. بیرقدار، طلایهدار، علمدار.
پرچین: حصار، خاربست، خارجین، دیواره.
پرچینوشکن: پرتاب، شکنبرشکن، فردار، مجعد ≠ شلال، صاف، لخت.
پرحاصل: ۱. پربار، پرثمر؛ ۲. سودآور؛ ۳. پرمحصول، حاصلخیز ≠ بیحاصل.
پرحجم: بزرگ، حجیم، دستوپاگیر، گنده ≠ کمحجم.
پرحرف: بگو، پرچانه، حراف، رودهدراز، وراج ≠ کمحرف.
پرحرفی: پرچانگی، حرافی، رودهدرازی، وراجی ≠ کمحرفی.
پرحوصله: بردبار، پرتحمل، پرشکیب، پرطاقت، حمول، شکیبا، صابر، صبور ≠ کمحوصله، ناشکیبا.
پرخاش: ۱. تشر، توپوتشر، درشتی، عتاب، معاتبه، واخواهی؛ ۲. پیکار، جنگ، ستیزه، غزا، کارزار، محاربه، نبرد، نزاع ≠ نوازش.
پرخاشگر: پرخاشجو، ستیزهجو، ستیزهطلب، عربدهجو، غوغاگر، غوغایی، فتنهجو، ملامتگر، هنگامهطلب ≠ نوازشگر.
پرخوار: اکول، بسیارخوار، پرخوار، پرخور، شکمباره، شکمبنده، شکمپرست، شکمخوار، شکمو ≠ کمخوراک.
پرخواری: پرخوری، شکمبارگی، شکمبندگی، شکمپرستی ≠ کمخواری.
پرخور: اکول، بسیارخور، پرخوار، پرخوار، رژد، شکمباره، شکمپرست، شکمو ≠ کمخوراک.
پرخیده: ۱. ایما، رمز؛ ۲. مخالف.
پرداخت: ۱. ادا، تادیه، بازدادن، کارسازی، وامگذاری؛ ۲. آهار، جلا، صیقل، صیقلی؛ ۳. صافکاری، صافکردن ≠ دریافت.
پرداختن: ۱. اداکردن، تادیهکردن، کارسازیکردن؛ ۲. دادن، گذاردن، واگذاردن، وامگذاردن؛ ۳. جلادادن، صیقلزدن؛ ۴. اعتناکردن، توجهکردن؛ ۴. مشغولشدن ≠ دریافتکردن.
پرداخته: ۱. اداشده، تادیهشده؛ ۲. صاف، صیقلی؛ ۳. فارغ؛ ۴. آراسته، آماده، مزین، منظم، مهیا.
پردردسر: پررنج، پرمخمصه، پرمشقت ≠ بیدردسر.
پردگی: ۱. پردهنشین، زن، مستوره؛ ۲. پردهدار، حاجب.
پردل: باجرات، بیباک، جسور، متهور ≠ ترسو، کمدل.
پرده: ۱. پوشش، حجاب، ستر، غشا، غطاء؛ ۲. لایه؛ ۳. راه، گاه، مقام، نغمه، نوا؛ ۴. صحنه، نقش؛ ۵. تابلو؛ ۶. چادر، خرگاه، خیمه؛ ۷. اندرون، حرم، حرمسرا.
پردهپوش: رازدار، رازنگهدار، ساتر، سرپوش، سرنگهدار، محرم ≠ افشاگر، پردهدر، نامحرم.
پردهپوشی: اختفا، اخفا، پنهانسازی، کتمان ≠ پردهدری ≠ افشاگری، پردهدری.
پردهدار: حاجب، دربان، پردهپوش.
پردهدری: افشاگری، رسواسازی، رسوایی، شوخچشمی، هتاکی، هتک ≠ پردهپوشی.
پردهنشین: ۱. زن، مخدره، مستور، مستوره؛ ۲. خلوتگزین، خلوتنشین، خلوتی؛ ۳. فرشته، ملک.
پردیس: ارم، بهشت، جنان، جنت، خلد، فردوس، مینو، نعیم ≠ دوزخ.
پررنج: تعبآلود، رنجآمیز، رنجبار، رنجآور.
پررنگ: تند، سیر ≠ رنگورورفته، کمرنگ.
پررو: ۱. بیآزرم، بیادب، بیحیا، بیشرم، چشمدریده، گستاخ، وقیح؛ ۲. جسور، مصر ≠ کمرو.
پررونق: آباد، آبادان، پررواج، معمور ≠ بیرونق، کساد.
پررویی: بیحیایی، بیشرمی، دریدگی، گستاخی، وقاحت ≠ حجب، کمرویی.
پرز: ۱. خمول، خواب؛ ۲. لیقه.
پرزور: ۱. پرتوان، زورمند، قدرتمند، قوی، نیرومند؛ ۲. شدید ≠ کمزور.
پرسا: پرسان، پرسشگر، پرسنده، جویا، متفحص.
پرستار: ۱. تیماردار؛ ۲. خادم، خادمه، خدمتکار، کنیز؛ ۳. ربیبه.
پرستاری: توجه، تیمار، حضانت، خدمت، مراقبت، نگهداری.
پرستش: ستایش، طاعت، عبادت، عبودیت، نیایش.
پرستشگاه: پرستشکده، عبادتگاه، معبد.
پرستشگر: پرستنده، عابد، مترهب، متعبد.
پرستو: ابابیل، پرستوک، پرستوک، چلچله، خطاف.
پرستوک: پرستو، چلچله، خطاف.
پرستیژ: اعتبار، تشخص، حیثیت، شخصیت، نفوذ.
پرسخن: بگو، پرچانه، پرحرف، رودهدراز، وراج ≠ کمحرف، کمسخن.
پرسروصدا: پرازدحام، جنجال، شلوغ ≠ خلوت، دنج.
پرسش: استخبار، استطلاع، استعلام، استفسار، استفهام، اقتراح، بازجویی، بازخواست، سوال، سراغ، مواخذه ≠ پاسخ، جواب.
پرسنل: اعضا، عضو، کادر، کارمند.
پرسود: پرمنفعت، سودآور، سودمند، مفید، نافع ≠ زیانبخش.
پرسه: ۱. ختم، سوگ، عزاداری، عزا، ماتم، ماتمپرسی؛ ۲. بیمارپرسی، تفقد، عیادت ≠ عیش.
پرسه: تفرج، راهپیمایی، سیر، گردش، گشت.
پرسهنشین: سوگوار، عزادار، ماتمزده ≠ سوری.
پرسهنشینی: سوگواری، عزاداری، مصیبتزدگی.
پرش: ۱. جستن، جست، جهش، جهیدن، خیز؛ ۲. پرواز، طیران.
پرشک: شکاک، مذبذب.
پرشکن: پرآژنگ، پرتاب، پرچین، پرشکنج ≠ صاف.
پرشکیب: بردبار، پرتحمل، پرحوصله، شکیبا، صابر، صبور ≠ ناشکیب، کمحوصله.
پرشگفت: شگفتآور، شگفتانگیز، طرفه، عجیب، غریب ≠ عادی، معمولی.
پرشور: ۱. پرحرارت، پرهیجان؛ ۲. شورآفرین؛ ۳. آتشی، آتشین، داغ.
پرشهوت: بوالهوس، پرشبق، شهوتپرست، شهوتران، شهوتی، هوسران.
پرطمطراق: شکوهمند، شوکتمند، مجلل ≠ ساده.
پرفایده: پرمنفعت، سودآور، سودزا، سودمند، مفید، منفعتدار، نافع ≠ زیانبار.
پرفروغ: تابناک، فروزنده، فروغمند، متلالی، منور، نورانی ≠ کمفروغ.
پرقدرت: پرقوت، توانا، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، نیرومند ≠ عاجز.
پرقوت: ۱. نیرومند؛ ۲. انرژیدار، انرژیزا، مغذی، مقوی ≠ بیقوت.
پرقیمت: ارزشمند، بهادار، ثمین، قیمتی، گران، گرانبها، گرانقیمت ≠ بیبها، کمبها.
پرکار: پرتلاش، پرمشغله، تلاشگر، فعال، کاری ≠ کمکار.
پرکردن: ۱. آکندن، انباشتن، مشحونکردن، ممتلیکردن، مملوکردن؛ ۲. اشغالکردن، مشغولکردن ≠ تخلیه، خالیکردن.
پرکرشمه: افسونگر، طناز، عشوهگر، عشوهساز، لوند ≠ سرد، سردمزاج.
پرگو: پرچانه، پرحرف، حراف، رودهدراز، مکثار، وراج ≠ ساکت، کمحرف، کمسخن.
پرگوشت: چاق، سمین، فربه، لحیم ≠ استخوانی، لاغر.
پرگویی: پرچانگی، پرحرفی، رودهدرازی، وراجی ≠ کمحرفی.
پرمایه: ۱. باسواد، بامعلومات، خردمند، دانشمند، عالم؛ ۲. ثروتمند، دارا، غنی، متمول؛ ۳. غلیظ، ≠ کممایه.
پرمشغله: پرکار، گرفتار.
پرمشقت: پرتعب، پردردسر، پررنج، تحملگداز، توانسوز، توانفرسا، شاق، طاقتفرسا، نفسگیر ≠ بیدردسر، راحت.
پرمنفعت: پرسود، پرمداخل، سودآور، سودبخش، نافع ≠ کمفایده.
پرناز: ۱. پرغمزه، پرکرشمه، نازآفرین، نازدار، نازو؛ ۲. پرادا، پرنخوت، متکبر، مغرور.
پرند: ۱. ابریشم، پرنیان، حریر، دیبا؛ ۲. تیغ، شمشیر.
پرندوش: پرند، پرندیش، پریشب.
پرنده: طایر، طیر، مرغ.
پرندیش: پرندوش، پریشب.
پرنقش: پرنگار، رنگارنگ، منقش، نقشدار ≠ بینقش، ساده.
پرنیان: ابریشم، پرند، حریر، دیبا.
پروا: ۱. باک، بیم، ترس، جبن، خوف، دهشت، رعب، محابا، مهابت، وحشت، هراس، هول؛ ۲. احتیاط، محابا، ملاحظه؛ ۳. اعتنا، التفات، توجه، میل؛ ۴. آهنگ، عزم، قصد؛ ۵. اشتیاق، رغبت، میل، هوا، هوس؛ ۶. تاب، تحمل، توان، طاقت، یارا.
پروار: ۱. چاق، سمین، فربه، مسمن؛ ۲. پرورش؛ ۳. پشتیبان، پشتیوان؛ ۴. رف، طاقچه؛ ۵. پرواره، پیسیاره، تفسره، قاروره ≠ لاغر.
پرواز: ۱. پاریدن، پار، پرش، پریدن، طیران، مطار؛ ۲. سیر، عروج ≠؛ ۲. نزول.
پروانه: ۱. اجازه، پته، جواز، حکم، فرمان، گواهی، مجوز؛ ۲. پره، ملخ؛ ۳. شبپره.
پروپاگاند: آگهی، تبلیغ.
پروتستان: عیسوی، مسیحی ≠ کاتولیک.
پروتکل: پیماننامه، صورتمجلس، عهدنامه، قرارداد.
پروردگار: آفریدگار، الله، ایزد، جانآفرین، خدا، دادار، رب، کردگار، یزدان ≠ بنده، عبد.
پرورش: ۱. تادیب، تربیت، تعلیم؛ ۲. آموزش؛ ۳. بارآوردن، پروراندن؛ ۴. خوراک، طعام، غذا؛ ۵. پرواربندی.
پرورشگاه: دارالایتام، دارالتربیه، شیرخوارگاه، یتیمخانه.
پروزن: ثقیل، سنگین، وزین ≠ سبک، کموزن.
پروژکتور: نورافکن.
پروژه: برنامه، طرح، نقشه.
پروگرام: برنامه.
پرونده: ۱. دوسیه؛ ۲. پیشینه، سابقه؛ ۳. پاپوش؛ ۴. پوشه.
پروندهسازی: پاپوش.
پرویزن: آردبیز، الک، غربال، غربیل، منخل.
پروین: ثریا.
پره: ۱. پروانه؛ ۲. چرخدنده، دندانه؛ ۳. چنبر، چنبره، حلقه.
پرهیاهو: پرازدحام، پرسروصدا، جنجال، شلوغ ≠ آرام، ساکت.
پرهیز: ۱. اتقا، اجتناب، احتراز، تجنب، تحرز، حذر، خویشتنداری، دوری، رژیم، کفنفس، گریز، ورع؛ ۲. احتما، امساک، رژیم.
پرهیزکار: ۱. پارسا، پرهیزگار، خویشتندار، زاهد، صالح، متقی، متورع؛ ۲. محتاط.
پرهیزکاری: پارسایی، پاکدامنی، تقوا، خویشتنداری، ورع ≠ ناپارسایی.
پرهیزگار: پارسا، پرهیزکار، زاهد، صالح، فرهومند، مومن، متدین، متقی ≠ ناپرهیزگار.
پرهیزگارانه: پارسایانه، زاهدانه، زاهدوار، عابدانه، متعبدانه، ≠ ناپارسایانه.
پرهیزگاری: پارسایی، تقوا، تورع، خویشتنداری، زهد، ورع ≠ پارسایی، ناپرهیزگاری.
پری: ۱. امتلا، انباشتگی، ملاء؛ ۲. کثرت؛ ۳. اشباع، سیری.
پری: ۱. فرشته، ملک؛ ۲. حور، حوری، ≠ عفریت، عفریته.
پریپیکر: پریسا، پریمنظر، پریوار، پریوش، خوشاندام، خوشهیکل، ناز ≠ دیومنظر.
پریرخسار: پریچهر، پریچهره، پریرخ، پریرو، پریمنظر، جمیل، خوبرو، خوشگل، زهرهجبین، زیبا، قشنگ، مهجبین ≠ زشترو.
پریزده: جنزده، دیوانه، غشی، مجنون، مصروع.
پریسیما: پریچهر، پریرخسار، پریرو، پریرخ، پریمنظر، جمیل، خوبرو ≠ بدقیافه.
پریمنظر: پریپیکر، پریرخسار، پریرو، پریوار، پریوش ≠ بدشکل، ناخوشمنظر.
پریچهر: پریرو، پریسیما، جمیل، خوبرو، زیبا، صبیح، وسیم ≠ بدصورت، زشت، نازیبا.
پریرو: پریچهر، پریچهره، پریرخ، پریمنظر، خوبروی، زهرهجبین، زیباروی، مهجبین ≠ زشت.
پریش: ۱. آشفته، پریشان؛ ۲. سرگردان، سرگشته؛ ۳. متشتت، متفرق.
پریشان: آشفته، بیآرام، بیقرار، پراکنده، پراکندهخاطر، پریشانحال، تنگدست، درهم، دلواپس، ژولیده، سراسیمه، شوریده، متاثر، متشتت، متفرق، مختل، مشوش، مضطر، مضطرب، مغشوش، منگ، ناآرام، نابسامان، نامنظم، نگران ≠ آرام، آسوده.
پریشانحال: آشفته، آشفتهخاطر، افسرده، بدبخت، بینوا، پریشان، پریشانخاطر، دژم، زار، سراسیمه، شوریده، مشوش، مضطرب ≠ آسودهخاطر.
پریشانحالی: ۱. بینوایی، تنگدستی، تهیدستی؛ ۲. آشفتهخاطری، دلتنگی، ملالت ≠ رفاهزدگی.
پریشانخاطر: آسیمه، آشفته، آشفتهحال، آشفتهخاطر، پریشانحال، دلنگران، مضطرب، ناراحت ≠ آسودهخاطر.
پریشانگو: بیهودهگو، پراکندهگو، هذیانگو.
پریشانگویی: بیهودهگویی، پراکندهگویی، هذیان، یاوهسرایی.
پریشانی: ۱. تشویش، دغدغه؛ ۲. آشفتگی، بینظمی، ژولیدگی، شوریدگی، نابسامانی؛ ۳. سرگردانی؛ ۴. پراکندگی، تشتت، جدایی؛ ۵. اضطراب، بیقراری ≠ آرامش.
پریشب: پرندوش.
پریشی: آشفتگی، اختلال، پریشانی، ژولیدگی.
پز: ۱. شکل، سرووضع، لباس، وضع؛ ۲. افاده، تبختر، تظاهر، خودنمایی، فیس.
پزشک: حکیم، دکتر، طبیب، نبضشناس، نبضگیر.
پزشکی: ۱. طبابت؛ ۲. طبی.
پزنده: آشپز، خورشگر، طباخ.
پژمان: افسرده، پژمرده، خستهدل، غمخوار، غمگین، غمناک، نژند، نومید ≠ شادمان.
پژمردگی: افسردگی، دلمردگی، ذبول، غمگینی، غمناکی ≠ بشاشت.
پژمرده: ۱. پژمان، پلاسیده، خشک؛ ۲. افسرده، پژمان، دلتنگ، دلمرده ≠ باطراوت، بشاش.
پژواک: انعکاس، بازتاب، طنین.
پژوهش: ۱. بازجست، بازرسی، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفحص، جستوجو، مطالعه؛ ۲. استیناف، تمیز، رسیدگی.
پژوهشگر: پژوهنده، جستوجوگر، متتبع، متجسس، متفحص، محقق.
پژوهنده: ۱. پژوهشگرجوینده، متتبع، متجسس، محقق؛ ۲. خردمند، دانا؛ ۳. جاسوس، منهی.
پژوهیدن: استقصا، بررسی، پیجویی، تتبع، تجسس، تحقیق، تفحص، جستن.
پس: ۱. پشت، پی، ته، خلف، دنبال، ظهر، عقب، ورا؛ ۲. آنگاه، بنابرین، درنتیجه، سپس، لذا؛ ۳. بعد.
پسافت: ۱. اندوخته، باقیمانده، پسانداز، ذخیره؛ ۲. تاخیر.
پسافکند: ۱. اندوخته، پسانداز، ذخیره؛ ۲. میراث.
پسانداز: اندوخته، پسافت، پسافکند، ذخیره، صرفهجویی.
پساندازکردن: اندوختن، ذخیرهکردن، صرفهجوییکردن.
پسدرنشین: جاکش، دیوث، قرمساق.
پسلرزه: زلزله، زمینلرزه.
پسمانده: بقیه، تفاله، تهمانده، درد، مابقی.
پست: ۱. برید، پیک، چاپار؛ ۲. قراول، کشیک؛ ۳. خدمت، شغل، مقام؛ ۴. جایگاه، منزل، موضع؛ ۵. پاسگاه.
پست: ۱. بیسروپا، پستفطرت، دونهمت، رذل، ناکس؛ ۲. بخیل، کنس، لئیم، لچر؛ ۳. قصیر، کمارتفاع، کوتاه؛ ۴. بیقدر، بیمقدار، حقیر، خوار، دنی، دون، ذلیل، زبون، سفله، فرومایه، متذلل؛ ۵. نازل؛ ۶. جلب، رذیل؛ ۷. محقر؛ ۸. پایین، کوچک؛ ۹. مبتذل، وضیع ≠ شریف.
پستان: سینه، ضرع، ممه.
پستچی: برید، پیک، چاپار، فراش، نامهرسان.
پستفطرت: بدذات، بدسرشت، پست، خسیس، دیوسیرت، فرومایه، لئیم، ناکس، نامردم.
پستفطرتی: پستی، خباثت، خبث، دنائت، رذالت، فرومایگی، لئامت.
پستی: ۱. انحطاط، بیاعتباری، حضیض؛ ۲. حقارت، خواری، دنائت، ذلت، رذالت، زبونی، سفل، فرومایگی، لئامت، مذلت، هوان؛ ۳. نشیب؛ ۴. کوتاهی.
پسر: ۱. ابن، پور، فرزند؛ ۲. صبی، طفل، غلام؛ ۳. نوباوه، نونهال ≠ دختر، صبیه.
پسروی: پسنشینی، عقبنشینی، قهقرا ≠ پیشروی.
پسله: ۱. پنهان، نهان، نهانی؛ ۲. گوشهوکنار، جایدنج، مخفیگاه.
پسند: ۱. اجابت، پذیرش، دلخواه، صوابدید، قبول، مرغوب، مقبولیت، مقبول؛ ۲. سلیقه؛ ۳. انتخاب، گزینش، گزیدن؛ ۴. تایید، تصدیق ≠ ناپسند.
پسندیدن: ۱. ارتضاء، انتخابکردن، برگزیدن؛ ۲. پذیرفتن، قبولکردن؛ ۳. پسندکردن، مقبولیافتن؛ ۴. تحسینکردن، ستودن.
پسندیده: برگزیده، حسنه، خوب، خوشایند، دلپذیر، ستوده، شایسته، مرضی، مرغوب، مستحسن، مطبوع، مطلوب، معقول، مقبول، منتخب، نیک، نیکو، هژیر ≠ بد، نامرغوب.
پسین: ۱. بعدازظهر، عصر؛ ۲. بازپسین، فرجام، موخر ≠ پیشین.
پشت: ۱. پس، خلف، ظهر، عقب، ورا؛ ۲. بیرون، خارج؛ ۳. آنسو؛ ۴. اولاد، تبار، تخمه، دودمان؛ ۵. پشتیبان، حامی، کمک، معین، ملاذ، ملجا، یار، یاور؛ ۶. امرد، کونی، مخنث، مفعول، ملوط، هیز؛ ۷. پی، دنبال ≠ جلو، رو.
پشتپایی: امرد، بیریش، مخنث، هیز.
پشتکردن: اعراض، رویگردانی.
پشتگوشاندازی: تغافل، تکاهل، غفلت.
پشتوپناه: پشتیبان، تکیهگاه، حامی، ظهیر.
پشتهمانداز: چاخان، حیلهگر، دروغگو، دوالباز، شارلاتان، کذاب ≠ صادق.
پشتاره: خورجین، کولهبار.
پشتک: معلق، وارو.
پشتکار: اراده، استقامت.
پشتگرم: متکی، مستظهر، معتمد.
پشتگرمی: اتکا، استظهار، اطمینان، اعتماد، توکل، مظاهرت.
پشتوار: پشتیبان، مددکار، معین، یار، یاور.
پشتوانه: ۱. اعتبار، تضمین؛ ۲. پشتیبان، پشتوان، پشتیوان، تکیهگاه، ظهیر؛ ۳. حامی، مددکار، معین، یار، یاور.
پشته: تپه، تل، فلات، کومه، کوهپایه، ناهموار.
پشتی: ۱. امداد، حمایت، کنف، مظاهرت، یاری؛ ۲. بالش، تکیهگاه، مخده.
پشتیبان: پارتی، پشتیوان، حامی، ظهیر، عاصم، عضد، موید، مجیر، مجیر، محافظ، مدافع، مددکار، معاضد، نگهبان، یار، یاریگر، یاور ≠ مخالف.
پشتیبانی: تأیید، تقویت، حفظ، حمایت، طرفداری، محافظت، مدافعه.
پشتیوان: پشتیبان، حامی، مددکار، یاور.
پشک: ۱. پشکل، سرگین؛ ۲. قرعه.
پشم: ۱. پت، صوف، کرک؛ ۲. هیچ، پت.
پشمینهپوش: درویش، صوفی، فقیر.
پشیز: اندک، پاپاسی، پشیزه، پولخرد، پولسیاه، دینار، شاهی، عباسی، غاز، فلس، قاز، مبلغناچیز.
پشیزه: ۱. پشیز؛ ۲. پولک، فلس؛ ۳. صحیفه، ورقه.
پشیمان: تائب، متاسف، متلهف، منفعل، نادم.
پشیمانی: افسوس، انابت، انفعال، تاسف، توبه، حسرت، دریغ، لهف، ندامت.
پف: ۱. آماس، باد، متورم، ورم؛ ۲. آماه، پفو، دم، فوت، نفحه، نفخ، ورم.
پفو: ۱. پف؛ ۲. فوت.
پفیوز: ۱. احمق، نادان؛ ۲. بیغیرت، قرمساق؛ ۳. بیحمیت، بیدرد، بیرگ.
پکر: ۱. بیحواس، حیران، سرگشته، گیج؛ ۲. افسرده، گرفته، مغموم، نومید؛ ۳. دمغ.
پگاه: ۱. بامداد، سپیدهدم، سحر، صبح، صبحدم، فجر، فلق؛ ۲. زود ≠ دیر.
پگاهخیز: ۱. سحرخیز، صبحخیز، بکر؛ ۲. شبخیز.
پل: جسر، خدک، قنطره.
پلاس: ۱. زیرانداز، فراش، گلیم، مفرش؛ ۲. سرگردان، ویلان.
پلاسیده: ۱. پژمرده؛ ۲. چروک، له، لهیده؛ ۳. لاغر.
پلشت: ۱. پلید، چرکین، چرک، عفونی، قذر، لچر، ناپاک، نجس؛ ۲. نکبتی ≠ پاک.
پلنگ: فهد، نمر.
پله: پغنه، پلکان، مرقات، نردبام، نردبان.
پلید: ۱. آلوده، بد، پلشت، چرکآلود، چرکین، خبیث، کثیف، ملوث، نجس؛ ۲. تبهکار، خبیث، بدکار، شریر، فاسد، ناپاک ≠ پاک.
پلیدی: آلودگی، چرک، چرکینی، خباثت، خبث، ریم، غایط، گه، مدفوع، ناپاکی، ناپاکی، نجاست، نجسی، نجسی ≠ پاکیزگی، طهارت.
پلیس: ۱. آژان، پاسبان، شرطه، عسس، محتسب؛ ۲. شهربانی، کلانتری، نظمیه.
پماد: ضماد، مرهم.
پناه: ۱. امان، پناهگاه، حفاظ، زنهار، ظل، عیاذ، کنف، مامن، ماوا، معاذ؛ ۲. پشتیبان، حافظ، حامی، ظهیر، معاضد، ملاذ، ملجا.
پناهجویی: التجا، بستنشینی، پناهندگی، تحصن، تظلم.
پناهگاه: ۱. عیاذ، ماوا، معاذ، ملاذ، ملجا؛ ۲. تکیهگاه، حفاظ، مامن، مخفیگاه؛ ۳. مفر.
پناهنده: پناهجو، زنهاری، زینهاری، متحصن، ملتجی.
پنبهزن: حلاج، نداف.
پنبهزنی: حلاجی، ندافی.
پنجره: پادگانه، دریچه، روزنه.
پنجه: ۱. برثن، چنگال، چنگول، مخلب؛ ۲. دست.
پند: اندرز، تذکیر، درس، رهنمون، رهنمود، عبرت، موعظه، نصیحت، وعظ.
پندآموز: اندرزگو، ناصح، نصیحتگو، واعظ.
پندار: اندیشه، انگار، ایهام، پنداشت، تصور، توهم، خیال، ظن، فرض، فکر، گمان، وهم.
پنداری: ۱. تصوری، خیالی، وهمی؛ ۲. گویی، گوییا، همانا.
پنداشت: انگار، انگاره، انگاشت، پندار، خیال، گمان، وهم.
پنداشته: انگاشته، متصور، مفروض، موهوم.
پندپذیر: اندرزپذیر، پندشنو، پندگیر، عبرتآموز، نصیحتپذیر، نصیحتشنو.
پنددهی: اندرزگویی، موعظه، نصح، نصیحتگویی.
پندگو: اندرزگو، ناصح، نصیحتگو، واعظ.
پندنیوش: پندشنو، پندگیر، نصیحتپذیر، نصیحتشنو.
پنهان: باطن، پوشیده، خفا، خفی، غیب، قایم، کتم، محجب، مختفی، مخفی، مستتر، مستور، مضمر، مکتوم، مکنون، ناپیدا، نامرئی، نهان، نهفته، متواری ≠ آشکار، علنی.
پنهانسازی: اخفا، استتار، پنهانکاری، پوشیدن، کتمان، مخفیسازی، اختفا، نهانسازی ≠ افشا.
پنهانکردن: اختفا، استتار، پوشیدن، نهفتن ≠ برملاکردن، فاشکردن.
پنهانکاری: ۱. خفیهکاری، کتمان؛ ۲. توطئه، دسیسه.
پنهانی: ۱. اختفا، پوشیده، خفیه، خلوت، مخفیانه، مستور، نهانی؛ ۲. درخفا، مخفیانه ≠ آشکارا.
پوپک: ۱. شانهبسر، هدهد؛ ۲. بکر، دوشیزه.
پوچ: بیاساس، بیبنیاد، بیفایده، بیمعنی، بیهوده، پوک، تهی، چرند، خالی، صفر، کشکی، مزخرف، میانتهی، واهی، هجو، هیچ، یاوه.
پوچی: بطلان، بیهودگی.
پودر: خاکه، گرد، نرم.
پور: آقازاده، ابن، پسر، فرزند، ولد.
پوزش: عذر، عذرخواهی، معذرت، معذوریت.
پوزشخواه: پوزشطلب، پوزشگر، عذرخواه، معذرتخواه، معذور.
پوزشخواهی: پوزشطلبی، پوزشگری، معذرت، معذرتخواهی.
پوست: بشره، پوسته، پوسه، جلد، غلاف، قشر، لایه، لحات، ورقه.
پوستپیرا: ۱. چرمساز، چرمگر، دباغ، صرام؛ ۲. پوستیندوز، واتگر.
پوسته: پوست، طبقه، غشا، قشر، لاک، لایه، ورقه ≠ مغز.
پوستهپوسته: پوسهپوسه، ورقهورقه، لایهلایه.
پوستیندوز: پوستپیرا، فراء، واتگر.
پوسیدگی: ۱. تباهی، تلاشی، فساد؛ ۲. تخلخل؛ ۳. کرمخوردگی، لهشدگی.
پوسیده: ۱. ژنده، فرسوده، کهنه، مندرس؛ ۲. پوک، فاسد، کرمخورده؛ ۳. رمیم.
پوشاک: پوشیدنی، جامه، رخت، کسوت، لباس، ملبوس.
پوشاندن: ۱. برکردن، پوشانیدن؛ ۲. اخفا، پردهپوشی، نهفتن؛ ۳. فراگرفتن؛ ۴. کسف.
پوشش: ۱. تنپوش، جامه، لباس؛ ۲. استتار، پرده، جلباب، حجاب، حفاظ، غاشیه، غطا؛ ۲. حمایت، محافظت، مراقبت.
پوشه: ۱. پرونده، دوسیه؛ ۲. شمیز، لفافه.
پوشیدن: ۱. دربرکردن، ملبسشدن؛ ۲. پردهپوشیکردن، پنهانکردن، کتمانکردن، مخفیکردن، مکتومنگاهداشتن، نهفتن؛ ۳. تلبیس، اختفا؛ ۴. فراگرفتن ≠ ۱. لختشدن؛ ۲. آشکارکردن، افشاکردن.
پوشیدنی: ۱. پوشاک، جامه، رخت، لباس، ملبوس؛ ۲. نهفتنی، سر.
پوشیده: ۱. محجب، محجوب، مستور، ملبس؛ ۲. راز، غیب، مستور، مستتر، مضمر، ملبس، ناآشکار؛ ۳. کتم، مبهم، مجهول، مشکل، مکتوم؛ ۴. پنهان، مختفی، مخفی، مکنون، ناپدید، نهان، نهفته؛ ۲. مسقف ≠ آشکار.
پوشیدهرو: حجابدار، متحجب، نقابدار ≠ بیحجاب.
پوک: پوچ، پوسیده، خالی، مجوف، میانتهی ≠ پر.
پول: ۱. اسکناس، بودجه، پیسه، تنخواه، دستمایه، دینار، سرمایه، سکه، مبلغ، مسکوک، نقد، نقدینه، وجه؛ ۲. پل، جسر.
پولاد: ۱. آهن، چدن، فولاد؛ ۲. شمشیر، گرز.
پولدار: ۱. توانگر، دولتمند، غنی، متمول؛ ۲. خرپول ≠ بیپول، فقیر.
پولک: ۱. پولخرد، فلس؛ ۲. فلس؛ ۳. صحیفه، صفحه.
پونه: پودنه، نعناع.
پویه: ۱. رفتار؛ ۲. دویدن.
پهلو: ۱. جنب، کنار؛ ۲. آغوش، بر؛ ۳. کناره؛ ۴. ضلع، قبل؛ ۵. بطن، شکم.
پهلوان: دلاور، دلیر، شجاع، قهرمان، گرد، مبارز، نیو، یل.
پهلوانی: ۱. شجاعت، قهرمانی، یلی؛ ۲. شهری؛ ۳. پارسی، فارسی.
پهن: پخش، ، عریض، فراخ، گسترده، گشاد، مسطح، وسیع ≠ کمعرض.
پهنا: ستبرا، عرض، فراخنا، فراخی، قطر، وسعت ≠ طول.
پهنادار: پرعرض، پهن، عریض، گشاد ≠ تنگ.
پهناور: پهن، فراخ، گسترده، واسع، وسیع ≠ تنگ.
پهنه: ساحت، صحنه، عرصه، عرض، گستره، میدان، وسعت.
پی: ۱. اساس، بن، بنیاد، بنیان، بیخ، پایه، شالوده، مبنا؛ ۲. اثر، ردپا، رد؛ ۳. پس، پشت، تعاقب، دنبال، عقب، قفا، متعاقب، واپس؛ ۴. رگ، عصب.
پیاپی: پیدرپی، دمادم، متواتر، متوالی، مداوم، مستمر.
پیاز: ازلیم، بصل، صوغان.
پیاله: جام، ساتکین، ساغر، صراحی، قدح، کاسه.
پیالهپیما: بادهنوش، پیالهکش، پیالهنوش، شرابخوار، قدحنوش.
پیام: ۱. پیغام، سفارش، مطلب، نبا؛ ۲. یادداشت؛ ۳. الهام، وحی؛ ۴. درود، سلام.
پیامآور: ایلچی، پیامرسان، پیغامآور، پیک، رسول، قاصد.
پیامآوری: ۱. پیغمبری، رسالت، وخشوری؛ ۲. ابلاغ.
پیامگزار: پیامآور، پیامرسان، پیک، قاصد.
پیامبری: پیغامبری، پیغمبری، رسالت، نبوت.
پیامد: بازتاب، عارضه، عقبه، عکسالعمل، واکنش.
پیجامه: ازار، پیژاما، پیژامه، زیرجامه، زیرشلوار، سراویل.
پیجو: ۱. جستوجوگر، جویا، سراغگیر؛ ۲. ردجو، ردیاب.
پیجویی: استقصا، پیگیری، تفحص، جستوجو، ردیابی، کاوش.
پیچ: ۱. نبش؛ ۲. انحنا، خمیدگی، خم، کجی؛ ۳. چین، شکنج، شکن، کرس؛ ۴. گشت؛ ۵. میخ.
پیچدار: پرپیچ، پیچاپیچ، پیچدرپیچ، خمناک.
پیچدرپیچ: پرپیچ، پرپیچوخم، پیچاپیچ، خماندرخم.
پیچش: ۱. انحراف، پیج، خم، خمیدگی، کجی، گردش؛ ۲. ابهام، پیچیدگی، تعقید، غموض؛ ۳. دلپیچه، شکمروش؛ ۴. انعکاس، پژواک، طنین؛ ۵. تحریر.
پیچه: ۱. برقع، حجاب، روبند، نقاب؛ ۲. زلف، گیسو، مرغول؛ ۳. پیشانی.
پیچیدگی: ابهام، اشکال، پیچش، تعقید، دشواری، غموض.
پیچیده: ۱. بغرنج، درهم، سخت، غامض، مبهم، مشکل، معضل، معقد، مغلق؛ ۲. انبوه، تابدار، شکنبرشکن، مجعد؛ ۳. مطوی، ملفوف ≠ آسان، سهل.
پیدا: ۱. آشکارا، بارز، پدید، ظاهر، مرئی، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، واضح، هویدا؛ ۲. شناخته، متمایز، مشخص ≠ ناپیدا، نهان.
پیداکردن: بدستآوردن، کشفکردن،یافتن ≠ گمکردن.
پیدایش: احداث، ایجاد، بروز، پیدایی، تکون، تکوین، طلوع، ظهور، وقوع.
پیدایی: بروز، پیدایش، تکون، طلوع، ظهور.
پیدرپی: پیاپی، متوالی، مداوم، مسلسل، مکرر، مکرراً.
پیر: ۱. جاافتاده، سالخورده، سالدیده، سالمند، کهنسال، مسن، معمر؛ ۲. پاتال، فرتوت، ناتوان؛ ۳. ابدال، اوتاد، خضر، شیخ، قدیس، قطب، مراد، مرشد؛ ۳. پیشوا، قاید ≠ ۱. برنا، جوان؛ ۲. مرید.
پیراستن: ۱. پیرایهکردن، زینتکردن، مزینکردن؛ ۲. زدایش؛ ۳. زدودن، صیقلدادن؛ ۴. رفوکردن، وصلهکردن.
پیراستگی: ۱. تزیین؛ ۲. تنقیح؛ ۳. زدایش؛ ۴. رفو، وصله ≠ آراستگی.
پیرامون: اطراف، اکناف، پیرامن، حوالی، حومه، دوروبر، گرداگرد، محیط.
پیراهن: پیرهن، جامه، قمیص.
پیرایش: ۱. زیب، زیور؛ ۲. تزیین، مزین؛ ۳. آرایش.
پیرایه: آرایش، بزک، حلیه، زینت، زیور، پیرایش.
پیرزال: پیرزن، عجوزه ≠ پیرمرد.
پیرمرد: سالخورده، سالدیده، سالمند، کهنسال، مسن ≠ پیرزن، جوان.
پیرو: ۱. امت، تابع، سالک، صحابه، طرفدار، مرید، مقلد، هواخواه، هوادار؛ ۲. تعقیب، درپی.
پیروز: ۱. برنده، چیره، ظافر، غالب، فاتح، فایق، فیروز، فیروزمند، قاهر، قهرمان، کامیاب، متغلب، مستولی، مظفر، منتصر، موفق؛ ۲. خجسته، مبارک، میمون؛ ۳. بهرهور، بهرهمند، برخوردار، کامیاب، متمتع ≠ مقهور.
پیروزمند: ۱. پیروزگار، غالب، فاتح، منتصر، فیروزمند، مظفر، منصور؛ ۲. کامیاب، مرادمند، موفق ≠ مغلوب.
پیروزمندانه: ظفرمندانه، فاتحانه، فیروزمندانه.
پیروزهگون: ۱. پیروزهای، پیروزهرنگ، پیروزهفام، فیروزهای، فیروزهرنگ، پیروزهفام، فیروزهگون.
پیروزی: ۱. توفیق، فوز، کامیابی، موفقیت، نجاح؛ ۲. چیرگی، ظفر، غلبه، فتح، فیروزی، نصرت ≠ شکست، ناکامی.
پیروی: اطاعت، اقتدا، اقتفا، انقیاد، تاسی، تبعیت، تقلید، تمکین، دنبالهروی، طاعت، فرمانبرداری، متابعت، متاسی، مطاوعت، هواخواهی ≠ سرپیچی، تخلف.
پیرهن: پیراهن، جامه، قمیص.
پیری: سالخوردگی، سالمندی، شیخوخیت، کبر، کهنسالی، هرم ≠ شباب.
پیریزی: ایجاد، بنیانگذاری، پیافکنی، پیبندی، پیگذاری، تاسیس، شالودهگذاری.
پیژاما: پیژامه، تنبان، زیرجامه، سروال ≠ پیرهن.
پیژامه: ازار، پیجامه، پیژاما، پیژامه، زیرجامه، زیرشلواری، سراویل ≠ پیراهن.
پیس: ابرص، پیسه.
پیسپار: ۱. رهرو، رهسپر، عابر؛ ۲. راهی، رهسپار، عازم.
پیستوله: ۱. پیشتو، تپانچه، طپانچه، رولور، سلاحکمری، هفتتیر؛ ۲. رنگپاش.
پیسه: ۱. دورو، مزور، منافق؛ ۲. ابلق، دورنگ؛ ۳. پیس، مبروص.
پیسه: پول، زر، وجه.
پیش: ۱. سابق، قبل؛ ۲. فراپیش، قبل، قدام؛ ۳. برابر، روبرو، مقابل؛ ۲. زی، نزد؛ ۵. گذشته، ماضی؛ ۶. شاخهنخل؛ ۷. جلو، پیشرو؛ ۸. کنار، پهلو، نزدیک؛ ۹. سمت، سو، طرف ≠ بعد، پس، پشت، عقب.
پیشاب: ادرار، بول، جیش، زهراب، شاش.
پیشابزا: ادرارزا، مدر.
پیشامد: اتفاق، حادثه، رخداد، رویداد، سانحه، عارضه، ماجرا، واقعه.
پیشانی: ۱. جبین، رمه، ناصیه؛ ۲. اقبال، بخت، طالع.
پیشانیبلند: اقبالمند، بلنداختر، خوششانس، خوشطالع، سفیدبخت، نیکبخت؛ ۲. پیشانیسیاه، بداقبال.
پیشاهنگ: پرچمدار، پیشتاز، پیشرو، متقدم.
پیشباز: استقبال، پیشواز، پذیره ≠ بدرقه.
پیشبین: ۱. آخربین، دوراندیش، عاقبتاندیش؛ ۲. احتیاطکار، باحزم، محتاط.
پیشبینی: ۱. حزم، دوراندیشی، عاقبتاندیشی؛ ۲. تدارک، تهیه؛ ۳. پیشگویی.
پیشپاافتاده: ۱. عادی، مبتذل، معمولی؛ ۲. سهلیاب ≠ بدیع، بکر، نادره.
پیشپرداخت: بیعانه، پیشبها، مساعده ≠ تتمه.
پیشتاب: پارابلوم، پیشتاو، پیشتو، طپانچه، کلت.
پیشتاز: ۱. پیشاهنگ، پیشرو، متقدم، مقدم؛ ۲. پرچمدار، طلایه، طلایهدار.
پیشتر: ۱. فراتر؛ ۲. سابقاً، قبلاً، گذشته، ماقبل ≠ بعدتر.
پیشخدمت: پادو، پیشکار، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، فراش، مستخدم، نوکر ≠ ارباب.
پیشخرید: سلف، سلم.
پیشخوان: جلوخان، کریاس.
پیشدستی: تقدم، سبقت، سبقتجویی.
پیشرس: زودرس، کال، نرسیده ≠ دیررس.
پیشرفت: ارتقا، ترفیع، ترقی، تعالی، توسعه.
پیشرفته: آباد، توسعهیافته، راقیه، مترقی ≠ عقبمانده.
پیشرو: پرچمدار، پیشاهنگ، پیشتاز، پیشقدم، پیشگام، زعیم، طلیعه، مقدم.
پیشروی: ۱. پیشاهنگی، پیشتازی، پیشقدمی، پیشگامی؛ ۲. ترقی، تعالی؛ ۳. تجاوز، تعدی ≠ پسروی.
پیشقدم: پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، پیشگام، سابق، مقدم ≠ دنبالهرو.
پیشقراول: پرچمدار، پیشرو، جلودار، طلایه، طلایهدار، طلیعه، یزک.
پیشکار: پاکار، پیشخدمت، خادم، خدمتکار، خدمتگزار، دستیار، عامل، قایممقام، کارپرداز، کارگزار، مباشر، مددکار، مشاور، معاون، نایب، وشکرده، وکیل.
پیشکش: ارمغان، اهدا، تحفه، تعارف، تقدیم، تقدیمی، هدیه.
پیشگام: پیشاهنگ، پیشتاز، پیشرو، طلایهدار، ≠ دنبالهرو.
پیشگاه: آستانه، آستان، تخت، حضور، درگاه، ساحت، صدر، مسند.
پیشگفتار: دیباچه، مدخل، مقدمه.
پیشگو: غیبگو، فالگو، کاهن.
پیشگویی: پیشبینی، غیبگویی، کهانت.
پیشگیری: جلوگیری، دفع.
پیشناس: ردشناس، ردگیر، قائف.
پیشنویس: چرکنویس، سواد، مسوده ≠ بیاض، پاکنویس.
پیشنماز: امام ≠ ماموم.
پیشنهاد: ۱. اعلام، توصیه، طرح؛ ۲. آهنگ، اراده، غرض، قصد، مراد، مقصود، منظور.
پیشوا: امام، حاکم، راهبر، راهنما، رئیس، رهبر، زعیم، سالار، سر، سرور، سردار، سرپرست، سلسلهجنبان، شیخ، عمید، قاید، قدوه، کامل، کلانتر، لیدر، مرشد، مراد، مقتدا، مولا، مهتر، نقیب.
پیشواز: استقبال، پیشباز ≠ بدرقه.
پیشوایی: تسلط، حکومت، رهبری، ریاست، زعامت، سروری، فرماندهی، فرمانروایی، قیادت.
پیشه: حرفه، شغل، صناعت، صنف، عمل، کار، کسب، مشغله، مکسب، منصب.
پیشهور: بازرگان، پیلهور، تاجر، سوداگر، صنعتکار، صنعتگر، کاسب، محترف، محترفه، معاملهگر.
پیشی: ۱. برتری، تقدم، سبقت، مسابقه؛ ۲. سنور، گربه.
پیشین: ۱. دیرینه، سابق، سابق، سلف، قبلی، قدیم، متقدم؛ ۲. ظهر، نیمروز ≠ ۱. تازه؛ ۲. پسین.
پیشینگان: اسلاف، پیشینیان، متقدمان، متقدمین ≠ متاخرین.
پیشینگی: قدمت، دیرینگی.
پیشینه: ۱. پیشین، دیرینه، سابق، سلف، قبلی، قدیم؛ ۲. پرونده، سابقه، ماسبق.
پیشینهدار: بدسابقه، سابقهدار ≠ خوشسابقه.
پیغامآور: ایلچی، پیامآور، پیک، قاصد.
پیغامبر: پیغمبر، رسالتماب، رسول، وخشور.
پیغامبری: پیامبری، رسالت، نبوت.
پیغمبر: رسول، مرسل، نبی، وخشور.
پیغمبری: پیامبری، رسالت، نبوت.
پیکار: آرزم، پرخاش، جدال، جنگ، رزم، ستیز، کارزار، گیرودار، محاربه، مخاصمه، مواقعه، نبرد، هنگامه ≠ صلح، آرامش.
پیکارجو: جنگجو، دلاور، ستیزهجو، ستیزهگر، محارب، منازع، نبردآزما ≠ صلحجو.
پیکارگر: جنگجو، رزمنده، ستیزهجو، مبارز، محارب ≠ مصلح، صلحطلب.
پیکان: تیر، خدنگ، سهم.
پیک: برید، پستچی، چاپار، رسول، فرستاده، فرستاده، قاصد، نامهرسان، نامهآور.
پیکبهداشت: جاروکش، رفتگر، سپور.
پیکنیک: تفریح، تفرج، گردش، گشت، هواخوری.
پیکر: ۱. اندام، بدنه، تن، جثه، جسد، جسم، کالبد، هیکل؛ ۲. ریخت، صورت، هیات؛ ۳. تصویر، نقش، نگاره؛ ۴. پیکره، تندیس، مجسمه؛ ۵. رقم؛ ۶. پرچم، درفش، رایت، علم، لوا.
پیکره: ۱. تندیس، مجسمه؛ ۲. بدنه؛ ۳. اساس، زمینه، شالوده؛ ۴. ترتیب، نسق، نظم.
پیکرهساز: پیکرآرا، پیکرساز، تندیسگر، مجسمهساز.
پیگیری: پیجویی، تعاقب، تعقیب، ردجویی، ردگیری، سراغ.
پیل: ۱. فیل؛ ۲. انباره، باتری، قوه.
پیله: ۱. ابریشم، کرمابریشم؛ ۲. آماس، ورم؛ ۳. اصرار، تاکید؛ ۴. توبره، خریطه؛ ۵. طبله، عطردان؛ ۶. تعرض، عداوت، کینه؛ ۷. حقه، کلک، نادرستی، نیرنگ؛ ۸. دارو، دوا؛ ۹. تنش، تنیدن.
پیلهور: پیشهور، خردهفروش، دورهگرد، کاسب، محترفه.
پیمان: تعهد، شرط، ضمان، عهد، قرارداد، قول، معاهده، مقاطعه، مقاوله، میثاق، وعده.
پیمانشکن: بدپیمان، بیوفا، سستپیمان، عهدشکن، عهدگسل، ناقضعهد، ناکث ≠ وفادار.
پیمانشکنی: تخلف، عهدشکنی، عهدگسلی، نقضعهد ≠ وفاداری.
پیماننامه: عهدنامه، قرارداد، مقاولهنامه.
پیمانکار: مقاطعهکار.
پیمانکاری: مقاطعه.
پیمانه: ۱. جام، ساغر، صراحی، صراحی، قدح؛ ۲. اندازه، کیل، کیله، معیار.
پیمانی: قراردادی ≠ رسمی.
پیمانهکش: بادهپیما، بادهگسار، پیمانهخور، پیمانهگسار، پیمانهنوش، دردیکش، شرابخوار.
پیمایش: ۱. اندازهگیری، سنجش، مساحی؛ ۲. پیمودن، درنوردیدن، طیکردن.
پیمودن: ۱. درنوردیدن، طیکردن؛ ۲. آشامیدن، نوشیدن؛ ۳. اندازهگرفتن، اندازهگیری، مساحتسنجی، مساحی.
پینوشت: امر، امریه، توقیع، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر.
پینه: ۱. بهرک، پرگاله؛ ۲. رقعه، غاز، وصله.
پینهدوز: پارهدوز، کفشدوز.
پیوست: اتصال، الحاق، ضمیمه، ملحق، منضم.
پیوستگی: ۱. اتصال، ارتباط، تعلق، رابطه، علاقه، علقه؛ ۲. استمرار، بقا، دوام؛ ۳. مواصلت، وصلت ≠ گسستگی.
پیوستن: الحاق، چسبیدن، ملحقشدن، وصلشدن ≠ گسستن.
پیوسته: دایماً، دمادم، علیالاتصال، علیالدوام، لاینقطع، متصل، متوالی، مدام، مداوم، مستدام، مستمر، ملحق، منسجم، هموار، همواره، همیشه ≠ ابداً، هرگز، هیچگاه، هیچوقت ≠ گسسته.
پیوند: ۱. اتصال، پیوستگی، ربط؛ ۲. ازدواج، مواصلت، نکاح، وصال، وصل؛ ۳. بستگی، خویشی، رابطه، نزدیکی؛ ۴. اتحاد، اتصال، ارتباط، انتساب، بند، ربط ≠ انفصال.
پیه: چربی، روغن، زیت.
تئاتر: ۱. تماشاخانه، نمایشخانه؛ ۲. نمایش؛ ۳. نمایشنامه ≠ سینما.
تئوریسین: فرضیهپرداز، نظریهپرداز.
تئوری: ۱. فرضیه، نظریه؛ ۲. نظری ≠ عملی؛ ۳. مبادی، مبانی، مجموعه ایدههاو مفاهیم تجریدی.
تئوریک: نظری ≠ عملی.
تئوکرات: ۱. خداسالار، دینسالار، طرفدار حکومت مذهبی، طرفداردینسالاری، معتقد به خداسالاری ≠ دموکرات؛ ۲. اشرافسالار، الیگارش.
تئوکراسی: ۱. حکومت الهی، حکومت ولایی، خداسالاری؛ ۲. حکومت براساسدینباوری، حکومت اولیای دین، حکومتمذهبی، دینسالاری ≠ دموکراسی؛ ۳. اشرافسالاری، الیگارشی.
تائب: پشیمان، تواب، توبهدار، توبهکار، توبهکننده، منفعل، نادم.
تاب آوردن: ۱. برخودهموارکردن، بردباریکردن، تحملکردن، طاقتآوردن، یارستن ≠ برنتافتن؛ ۲. پایداریکردن، مقاومتکردن؛ ۳. شکیبابودن، صبرکردن.
تابان: صفت ۱. براق، تابنده، تابناک، درخشنده، درخشان، رخشان، رخشنده، روشن، فروزان، لامع، متجلی، مشعشع، مضیء، منیر ≠ بینور، تاریک، مستنیر؛ ۲. تاوان، خسارت، غرامت، مغرم.
تاباندن: ۱. تابانیدن، نورافکندن؛ ۲. گرمکردن، داغکردن؛ ۳. تاباندن، تابدادن، رشتن؛ ۴. چرخاندن، چرخانیدن؛ ۵. پیچدادن، پیچوتابدادن؛ ۶. پیچاندن.
تاببازی: آبرک، ارجوحه، بادپیچ.
تاب: ۱. توان، توانایی، رمق، طاقت، قدرت، قوت، نا، وسع، یارا؛ ۲. پیچ، جعد، چین، خمش، شکن، طره، کرس؛ ۳. پرتو، تابش، روشنی، فروغ، نور؛ ۴. حرارت، سوزش، گرمی، هرم؛ ۵. آرام، صبر، قرار؛ ۶. پایداری، تحمل، شکیبایی، شکیب؛ ۷. دوام، مقاومت؛ ۸. چین، شکن.
تاب خوردن: ۱. درپیچ وتابشدن؛ ۲. تاب بازیکردن؛ ۳. دور زدن؛ ۴. بهنوسان درآمدن، نوسان داشتن، مرتعضشدن.
تابدادن: ۱. تابیدن، تافتن، پیچاندن؛ ۲. سرخکردن، بریانکردن، تفتدادن، سرخکردن؛ ۳. بافتن؛ ۴. گرداندن.
تابدار، تابدار: ۱. پرپیچوتاب، پرتاب، پیچیده، تابیده، تافته ≠ صاف، شلال، لخت؛ ۲. تابان، روشن، پرفروغ.
تاب داشتن: ۱. بردباربودن، تحمل داشتن، طاقت داشتن ≠ بیتابشدن؛ ۲. قوس داشتن، انحنا داشتن؛ ۳. انحراف داشتن؛ ۴. احولبودن، دوبینبودن، لوچبودن.
تابستان: تموز، صیف ≠ زمستان، شتا.
تابستانی: ۱. تابستانه ≠ زمستانی؛ ۲. صیفی ≠ شتوی.
تابش: ۱. برافروختگی، پرتو، تاب، تشعشع، تلالو، درخشش، روشنی، شعشعه، فروغ، لمعان، نور؛ ۲. تف، حرارت، گرمی.
تابع: صفت ۱. رام، فرمانبردار، مطیع، منقاد ≠ سرکش، نافرمان؛ ۲. بسته، پیرو، دنبالهرو، طرفدار، وابسته، هواخواه ≠ پیشوا؛ ۳. تبعه؛ ۴. چاکر؛ ۵. فرعی؛ ۶. تابعه؛ ۷. تابعی ≠ متغیر؛ ۸. متاثر، تاثیرگیرنده، تحت تاثیر.
تابعکردن: مطیعکردن، رامساختن، فرمانبردارکردن.
تابعیت: ۱. تبعه، قومیت، ملیت؛ ۲. اطاعت، انقیاد، فرمانبرداری، پیروی، تبعیت ≠ سرکشی، نافرمانی.
تابلو: ۱. بوم، پرده؛ ۲. تصویر، منظره؛ ۳. تختهسیاه؛ ۴. انگشتنما.
تابلونویس: اسم ۱. خطاط؛ ۲. تابلوساز.
تابلونویسی: ۱. خطاطی؛ ۲. تابلوسازی؛ ۳. نقاشی، صورتگری.
تابناک: تابان، درخشان، درخشنده، رخشان، مشعشع، منیر، نورانی ≠ تاریک.
تابندگی: ۱. تابش، تشعشع، تلاءلو، درخشش، درخشندگی، شعشعه، فروغ، نورافشانی؛ ۲. برق، جلا ≠ تیرگی.
تابنده: ۱. تابان، درخشان، درخشنده، رخشان، مشعشع؛ ۲. حرارتزا، گرمابخش؛ ۳. ریسنده، نختاب، نخریس.
تابوت: ۱. عماری؛ ۲. رونده، جنازه.
تابوتوان: تاب و توش، توانایی، قدرت مقاومت، یارایی.
تابو: ۱. لفظ حرام؛ ۲. مقدس؛ ۳. حرام.
تابهتا: ۱. لنگهبهلنگه؛ ۲. نامتقارن؛ ۳. نامساوی، ناهمآهنگ، ناجور.
تابه: ۱. ساج، تاوه؛ ۲. ماهیتابه.
تابیدن: ۱. درخشیدن، رخشیدن، روشنشدن؛ ۲. حرارتیافتن، گرمشدن؛ ۳. گداختن، گرمکردن؛ ۴. تاب آوردن، بردباریکردن، تحملکردن، طاقت آوردن ≠ برنتافتن؛ ۵. به هم پیچاندن، پیچدادن، پیچ و تابدادن، تابدادن، تافتن؛ ۶. گرمشدن؛ ۷. اعراضکردن، برتافتن،.
تابیده: اسم ۱. مفتول؛ ۲. تافته، تفته، سرخ شده، گداخته؛ ۳. تاب داده، پیچیده؛ ۴. تاب برداشته، کج.
تاپ: صفت ۱. عالی، بهترین، کامل؛ ۲. بلوز رکابی، بلوز بیآستین.
تاپو: ۱. خپله، کوتاهقد؛ ۲. خمره.
تاتار: تتار، مغول، مغولتبار، تتر.
تاج: ۱. افسر، دیهیم، کلاه، کلیل، گرزن؛ ۲. جیفه.
تاجدار، تاجدار: پادشاه، تاجور، دیهیمدار، سلطان، شاه ≠ رعیت، مملوک.
تاجر: بازرگان، پولدار، پیشهور، ثروتمند، سوداگر، غنی، معاملهگر ≠ فقیر.
تاجور: اورنگنشین، پادشاه، تاجدار، سلطان، شاه ≠ رعیت، مملوک.
تاخت: ۱. تک، تهاجم، حمله، مسابقه، هجوم، یورش ≠ پاتک، ضدحمله؛ ۲. خیز، دویدن، دو؛ ۳. مبادله، معاوضه، تعویض ≠ معامله.
تاخت زدن: عوضکردن، معاوضهکردن ≠ معاملهکردن، خریدن، فروختن، مبادلهکردن.
تاختن: ۱. دویدن، تازیدن، راندن؛ ۲. حملهبردن، حملهکردن، هجوم بردن؛ ۳. بهیغما بردن، تاراجکردن، چپاولکردن، غارتکردن، لاشیدن؛ ۴. دواندن، تازاندن؛ ۵. قدرتنماییکردن؛ ۶. گریزاندن، فراریدادن؛ ۷. به سرعت دواندن، تاختکردن.
تاختوتاز: ۱. شبیخون، هجوم، یورش؛ ۲. تاراج، چپاول، غارت؛ ۳. حملهو غارت، تاخت و تالان.
تاختوتازکردن: ۱. چپاولکردن، غارتیدن، غارتکردن؛ ۲. شبیخونزدن، یورش بردن، هجوم آوردن.
تا خوردن: انحنا پیداکردن، تاشدن، خمشدن.
تارآوا: تارصوتی.
تاراج: بردابرد، چپاول، چپو، غارت، لاش، نهب، یغما.
تاراجکردن: ۱. چاپیدن، چپاولکردن، غارتکردن، غارتیدن، لاشیدن؛ ۲. تالانکردن.
تاراجگر: چپاولگر، چپوچی، غارتگر، یغماگر.
تاراندن: ۱. دورکردن، طردکردن، راندن؛ ۲. پراکندن، پراکندهساختن، متفرقساختن ≠ مجتمعشدن؛ ۳. فراریدادن، گریزاندن.
تا: حرف ۱. راس، لغایت، مادام؛ ۲. دانه، شمار، عدد، تحفه، دست، طاقه، قلاده، لنگه، واحد ≠ جفت؛ ۳. چین؛ ۴. لا، ورق؛ ۵. جفت، عدیل، لنگه، مانند، مثل، نظیر، همسنگ، همانند، همسان، همتا؛ ۶. به محض اینکه، همینکه؛ ۷. سرانجام، عاقبت، فرجام؛ ۸. که؛ ۹. تا زم.
تار: اسم ۱. تاریک، تیره، ظلمانی، مظلم ≠ روشن، شفاف؛ ۲. خفه، کدر، گرفته ≠ شفاف، منیر؛ ۳. سیاه، مشکی، غبارگرفته؛ ۴. ساز؛ ۵. سیم؛ ۶. تاره، رشته، نخ ≠ پود؛ ۷. تارک، فرقسر، مفرق؛ ۸. تال؛ ۹. دانهمو، نخمو.
تارزن: تارنواز، نوازنده تار.
تارشدن: ۱. تاریکشدن، تیرهشدن، ظلمانیشدن ≠ روشنشدن؛ ۲. کدرشدن ≠ شفافشدن.
تارک: اسم ۱. راهب، تارک دنیا؛ ۲. برق، چکاد، سر، فرق، فرق سر، مفرق، هامه، هباک؛ ۳. راس، قله، نوک؛ ۴. اوج ≠ حضیض؛ ۵. کلاهخود، مغفر؛ ۶. تار کوچک، رشته باریک.
تارم: ۱. ایوان، بالکن، طارم؛ ۲. تاره؛ ۳. داربند، داربست؛ ۴. کلبه، خانهچوبی؛ ۵. محجر.
تارومارشدن: ۱. قلعوقمعشدن، مغلوبشدن، مقهورشدن، منکوبشدن ≠ پیروز گشتن، ظفریافتن؛ ۲. پخشوپلاشدن، پراکندهشدن، متفرقشدن ≠ اجتماعکردن.
تارومار: ۱. قلعوقمع، مغلوب، مقهور، منکوب، منهزم؛ ۲. پخشوپلا، پراکنده، متفرق ≠ مجموع؛ ۳. تندوخند، ازهمپاشیده، زیروزبر.
تارومارکردن: ۱. پخشوپلاکردن، پراکندن، پراکندهساختن، تاراندن، متفرقکردن؛ ۲. قلعوقمعکردن، مغلوبکردن، مقهورکردن، منکوبکردن؛ ۳. نیستونابودکردن.
تاری: اسم ۱. تاریکی، ظلمت، ظلمانی؛ ۲. تیرگی، کبودی؛ ۳. انحراف، گمراهی؛ ۴. کژی، نادرستی؛ ۵. پلید، ناپاک؛ ۶. تاربن.
تاریخ: ۱. تاریخچه، تذکره، سرگذشت، وقایع؛ ۲. خداینامه، شاهنامه، سیرالملوک؛ ۳. سابقه؛ ۴. زمان، مورخه، وقت، زمان وقوع؛ ۵. کتاب رویدادهای گذشته، تاریخنامه؛ ۶. تقویم، گاهشماری؛ ۷. دانش ثبت، بررسی و تجزیه و تحلیل وقایع.
تاریخدان، تاریخدان: تاریخنگار، تاریخنویس، مورخ.
تاریخنگار: تاریخدان، تاریخگو، تاریخنویس، دهقان، دهگان، مورخ، وقایعنگار.
تاریخنویس: تاریخنگار، دهقان، دهگان، مورخ، وقایعنویس، وقایعنگار.
تاریخی: ۱. قدیمی، کهن، باستانی؛ ۲. مربوط به تاریخ؛ ۳. مهم، بااهمیت؛ ۴. به یاد ماندنی، فراموشناشدنی، خاطرهانگیز؛ ۵. تاریخنگار، تاریخنویس، مورخ؛ ۶. تاریخدان.
تاریک: ۱. تار، تیره، داج، دیجور، سیاه، ظلمانی، ظلمتآلوده، ظلمتزده، قیرگون، کمرنگ، لیل، مظلم؛ ۳. مبهم، ابهامآلود، غیرشفاف ≠ روشن؛ ۴. مشکل، غامض، پیچیده؛ ۵. آشفته، مغشوش، نابسامان؛ ۶. پریشان، گرفته، ناراحت.
تاریکشدن: تارشدن، تیرهشدن، تیرهوتارشدن، ظلمانیشدن ≠ روشنشدن.
تاریککردن: ۱. تارکردن، تیرهکردن، ظلمانیکردن ≠ روشنکردن؛ ۲. مبهمساختن؛ ۳. بغرنجکردن، پیچیدهکردن.
تاریکی: ۱. تاریکا، تیرگی، سیاهی، ظلام، ظلمت ≠ روشنایی؛ ۲. گرفتگی؛ ۳. بیدانشی، جهل، نادانی ≠ دانش، دانایی؛ ۴. ابهام؛ ۵. پیچیدگی، غموض.
تازاندن: تاختن.
تاز: اسم ۱. سفله، فرومایه؛ ۲. امرد، مخنث؛ ۳. تاختن.
تازگی: اسم ۱. تری، خرمی، طراوت، لطافت، شادابی ≠ پژمردگی، وارفتگی؛ ۲. اخیراً، جدید≠ کهنگی.
تازگی داشتن: ۱. جدیدبودن، نوبودن، بیسابقهبودن؛ ۲. خوشایندبودن، جذابیت داشتن.
تازهبالغ: نوبالغ.
تازهبهدورانرسیده: ندیدبدید، نوخاسته، نودولت، نوکیسه.
تازهپا: نوپا.
تازه: قید ۱. جدید، مدرن، نو ≠ کهنه؛ ۲. ابتکاری، بدیع، بکر، طرفه؛ ۳. نوظهور، نوین؛ ۴. اخیر، موخر، متاخر ≠ دیرینه، قدیم، کهن، کهنه؛ ۵. اکنون، حالا، اینک، الان؛ ۶. باطراوت، شاداب، طری، نوشکفته ≠ پلاسیده، بیطراوت؛ ۷. تر ≠ خشک، پژمرده؛ ۸. دلپذیر، خوشاین.
تازهجوان: ۱. نوجوان، نوبالغ، نورسیده، نوخط، تازهسال؛ ۲. محبوبنوجوان؛ ۳. زیبا، لطیف، زیبارو.
تازهجو: نوجو، نوگرا ≠ کهنهگرا.
تازهجویی: نوجویی، نوگرایی ≠ سنتگرایی، کهنهپرستی، کهنهگرایی.
تازهرسته: نورسته.
تازهرس: ۱. نوبر، نورس ≠ دیررس؛ ۲. جدید، نو، نوظهور ≠ کهنه، قدیمی.
تازهرو: باطراوت، بشاش، تازهرخ، خوشرو، شادمان، گشادهرو، هیراد، خندان، خوشحال ۱. ≠ گرفته، مغموم؛ ۲. بدعنق بشاشت، طراوت، خوشرویی، حسن خلق، گشادهرویی.
تازهزا: زائو، نوزا.
تازهساز: نوساز، نوساخت.
تازهشدن: ۱. نوشدن، تازهگشتن؛ ۲. تجدیدیافتن، تجدیدشدن؛ ۳. تجدیدخاطرهشدن، به خاطر آمدن؛ ۴. باطراوتشدن، خرمشدن؛ ۵. جوانشدن؛ ۶. شادشدن، شادمانگشتن، بانشاطشدن، به یاد آمدن، به خاطر آمدن؛ ۷. زندهشدن، حیات تازهیافتن.
تازهعروس: نوعروس، بیوگ، نوبیوگ ≠ نوداماد، تازهداماد.
تازهکار: بیتجربه، تازهچرخ، خام، کارآموز، مبتدی، ناآزموده، ناشی، نوپیشه، نوچه ≠ کهنهکار.
تازهکاری: بیتجربگی، ناآزمودگی، ناشیگری، نوپیشگی ≠ کهنهکاری.
تازهگو: ۱. نوپرداز، نوگو؛ ۲. شیرینسخن، نادرهگفتار، بدیعگفتار.
تازهمسلمان: نومسلمان، جدیدالاسلام، نودین.
تازهوارد: ۱. نورسیده، جدیدالورود؛ ۲. ناآشنا، ناوارد؛ ۳. کمتجربه، بیاطلاع ≠ کهنهکار.
تازیانه خوردن: شلاقخوردن ≠ تازیانه زدن.
تازیانه: سوط، شلاق، طره، قمچی، مقرعه.
تازی: اسم ۱. عرب ≠ عجم؛ ۲. تازیک، عربی؛ ۳. زبانعربی ≠ پارسی؛ ۴. سگشکاری ≠ سگ گله، سگ معلم.
تازیک: ۱. تازی، عرب ≠ عجم؛ ۲. غیر ترک؛ ۳. تاجیک، تاژیک.
تازیگوی: عربیزبان، عرب، مستعرب.
تاس: اسم ۱. قدح، کاسه؛ ۲. طشت، طشتبزرگ؛ ۳. بیمو، طاس، کچل، کل ≠ مودار؛ ۴. کعبتین؛ ۵. اضطراب، بیقراری، تشویش، ناآرامی ≠ قرار، آرامش؛ ۶. اندوه، ملالت ≠ نشاط، شادی.
تاسه: ۱. اضطراب، بیتابی، بیقراری، تشویش، تلواسه، نگرانی؛ ۲. اندوه، حزن، غم، ملالت ≠ نشاط، شادی؛ ۳. غربتزدگی، غمغربت، نوستالژی؛ ۴. بغض، عقده؛ ۵. ویار؛ ۶. لهله زدن.
تاسیدن: ۱. اندوهگینشدن، غمگینشدن، مغمومشدن ≠ مسرورشدن؛ ۲. اضطراب داشتن، تشویش داشتن؛ ۳. احساسغربتکردن، غربتزدهبودن؛ ۴. پژمردهشدن، دلمردهشدن؛ ۵. ویارداشتن.
تاسیده: ۱. تفته، سیاهسوخته؛ ۲. افسرده، پژمرده ≠ باطراوت؛ ۳. تیره، کدر، سیاه؛ ۴. خفه، گرفته؛ ۵. لهلهزنان، نفسنفسزنان.
تاش: ۱. دولتیار؛ ۲. خداوند، صاحب؛ ۳. شریک.
تافتن: ۱. برافروختن، روشنشدن، برق زدن، درخشیدن؛ ۲. افروختن، تابیدن، گداختن؛ ۳. آزردهشدن، مکدرشدن، دلگیرشدن؛ ۴. اعراضکردن، برگرداندن، رویبرگردانیدن؛ ۵. تحملکردن، تاب آوردن؛ ۶. رشتن، تابدادن، پیچیدن؛ ۷. سرپیچیکردن، رویگردانشدن.
تافته: صفت ۱. تابیده، گداخته؛ ۲. تابناک، درخشنده، روشن؛ ۳. بافته، پارچه؛ ۴. آزرده، دلگیر، مکدر، ملول، آزردهخاطر؛ ۵. سوزان، گرم ≠ ۱. خشک؛ ۲. سرد؛ ۶. خسته، کوفته.
تاق: ۱. فرد، لنگه ≠ جفت؛ ۲. تنها؛ ۳. تا، مانند، مثل، نظیر؛ ۴. تاغ.
تاک: انگور، رز، رزبن، سلیل، مو، تاکبن، سارونه.
تاکتیک: تدبیر، ترفند، راهکار، سیاست، شگرد، فن، لم، شیوه، روش ≠ استراتژی.
تاکردن: ۱. تا زدن، خمکردن؛ ۲. رفتارکردن، عملکردن؛ ۳. تفاهمکردن، مصالحهکردن، کنار آمدن، سازگاری نشاندادن.
تاکستان: انگورستان، باغ رزی، تاکزار، موستان، موزار، باغ انگور، انگورزار.
تاکسیبار: وانتبار ≠ سواری.
تالاب: آبدان، آبگیر، استخر، برکه، برم، غدیر، نورنجه ≠ جوی، نهر، رود.
تالار: ۱. ایوان، صفه؛ ۲. سالن.
تالان: تاراج، چپاول، دزدی، غارت، لاش، نهب، یغما.
تالی: ۱. جانشین، جایگزین، ثانی، قائممقام؛ ۲. اثر، حاصل؛ ۳. نتیجه، پیامد، دنباله؛ ۴. تلاوتگر، تلاوتکننده؛ ۵. شبیه، لنگه، مانند، مثل، نظیر، همانند؛ ۶. تابع، پسرو، دنبالهرو، پیرو؛ ۷. جزء موخر(جمله شرطی) ≠ جزء مقدم.
تام: تمام، تمامیت، جامع، کامل، مستوفا، مطلق، کمال یافته ≠ غیرتام، ناقص.
تانکر: ۱. مخزن؛ ۲. نفتکش.
تانک: زرهپوش، خودرو سنگیننظامی (مهز به توپ و مسلسل).
تاوان: ۱. بدل، جبران، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت، کفاره، مغرم؛ ۲. عوض، مابهازا، جریمه.
تاواندادن: ۱. جریمهدادن، جبرانکردن، غرامتدادن، مابهازا پسدادن؛ ۲. کفاره پسدادن ≠ تاوان گرفتن.
تاواندار: ضامن، کفیل، متعهد.
تاول: آبله، آماس، برآمدگی.
تایب، تائب: صفت پشیم، پشیمان، تواب، توبهدار، توبهکار، توبهکننده منفعل، نادم.
تایر: حلقه لاستیک، طایر، لاستیکچرخ ≠ رنگ.
تاثرآور: اندوهآور، اندوهبار، تاثرانگیز، غمافزا، غمانگیز، غمفزا، ملالآور، ملالانگیز ≠ شادیآور، شادیبخش، شعفانگیز.
تاثر: ۱. اندوه، اندوهگینی، انفعال، حزن، دلتنگی، رقت، غم؛ ۲. اثرپذیری ≠ شعف.
تاثرانگیز: اندوهآور، تاثربار، حزنانگیز، غمانگیز، غمبار، ملالتانگیز ≠ شعفانگیز، سرورانگیز.
تأثیر: ۱. اثر، اثربخشی، اثرگذاری؛ ۲. واکنش، فعلوانفعال؛ ۳. افاقه، نتیجه؛ ۴. اعتبار، اهمیت، نفوذ رسوخ، قدرت، گیرایی؛ ۵. اثرکردن، اثرگذاشتن؛ ۶. نفوذکردن؛ ۷. کاراشدن، کارگرشدن.
تاثیرپذیر: اثرپذیر، کنشپذیر، منفعل ≠ تاثیرناپذیر.
تاثیرکردن: ۱. اثرکردن، اثر گذاشتن، موثر افتادن، موثر واقعشدن ≠ تاثیر پذیرفتن؛ ۲. کارگرشدن، نفوذکردن.
تاثیرگذار: اثرگذار، موثر ≠ تاثیرپذیر.
تاخر: ۱. پسافتادگی، پسی؛ ۲. پسماندن، عقب افتادن، دنبال ماندن، واپسماندن؛ ۳. دیرشدن ≠ تقدم.
تاخیر: ۱. تعویق، درنگ، دیر ≠ تعجیل، تسریع؛ ۲. تعلل، دفعالوقت، طفره، مماطله؛ ۳. مطال؛ ۴. دیرکرد؛ ۵. دیرآمد؛ ۶. مهلت، فرصت؛ ۷. دیرکردن؛ ۸. عقب انداختن.
تاخیرکردن: ۱. دیرکردن، درنگکردن؛ ۲. دیرشدن؛ ۳. وقفهافتادن، عقب افتادن.
تادب: ۱. ادبآموزی، فرهنگآموزی، فرهنگپذیری، فرهیختگی؛ ۲. ادب آموختن؛ ۳. باادبشدن، فریفتهشدن.
تادیب: ۱. تنبیه، جزا، عذاب، عقوبت، کیفر، گوشمالی، مواخذه، مجازات؛ ۲. ادب، اصلاح، تربیت؛ ۳. فرهیختن، تربیتکردن، ادبکردن؛ ۴. ادب آموختن.
تادیبشدن: ۱. تنبیهشدن، به کیفر رسیدن، گوشمالیشدن، مجازاتشدن؛ ۲. ادب آموختن، تربیتشدن، فرهیختن.
تادیبکردن: ۱. تنبیهکردن، مجازاتکردن، گوشمالیدادن، کیفردادن؛ ۲. ادب آموختن، ادبکردن، تربیتکردن؛ ۳. فرهیختهکردن، فرهیختن.
تادیه: ۱. ادا، پرداخت، بازپرداخت؛ ۲. پرداختکردن، گزاردن، اداکردن ≠ دریافت.
تادیهکردن: ۱. پرداختن، پرداختکردن؛ ۲. اداکردن، گزاردن.
تاذی: آزار، آزردگی، اذیت، ایذاء، رنجش، رنجیدگی.
تأسف: ۱. اسف، افسوس، اندوه، پشیمانی، تحسر، تلهف، حسرت، دریغ، غصه، غم، فسوس، لهف، ندامت؛ ۲. افسوس خوردن، اندوهناکشدن، حسرت داشتن، دریغ خوردن.
تاسفانگیز: اندوهبار، اندوهزا، تاسفبار، تاسفزا، حزنانگیز، حسرتانگیز، حسرتبار، غمانگیز، غمبار ≠ سرورانگیز، شادیبخش.
تاسفبار: اسفبار، اسفانگیز، اندوهبار، تاسفانگیز، حسرت بار، دریغآلود ≠ شعفانگیز.
تاسف خوردن: دریغخوردن، افسوس خوردن، متاسفبودن، دستخوش اندوهشدن، غم خوردن، غمینشدن، مغموم گشتن.
تاسی: ۱. اقتدا، اقتفا، پیروی، تبعیت؛ ۲. اقتداکردن، پیرویکردن.
تاسی جستن: اقتداکردن، پیرویکردن، تبعیتکردن، تقلیدکردن.
تاسیس: ۱. احداث، ایجاد، بنیان، بنیانگذاری، پیریزی، تشکیل، شالودهگذاری، وضع؛ ۲. احداثکردن، بنیادکردن، بنیادگذاشتن، پیریزیکردن، دایرکردن، بنیان نهادن ≠ تخریب.
تاسیسشدن: ۱. احداثشدن، دایرشدن؛ ۲. ایجادشدن، به وجود آمدن؛ ۳. پیریزیشدن، بنیادشدن.
تاسیسکردن: ۱. احداثکردن، دایرکردن؛ ۲. ایجادکردن، به وجودآوردن؛ ۳. بنیادکردن، پی افکندن، پایهگذاریکردن، پیریزیکردن.
تاکید: ۱. ابرام، اصرار، اصرارورزی، پافشاری، پیله، سماجت؛ ۲. تصریح، سفارش؛ ۳. استوارکردن؛ ۴. مؤکدساختن؛ ۵. محکمکاری، استوارسازی.
تاکیدکردن: ۱. اصرارورزیدن، ابرامکردن، پافشاریکردن، پایفشردن، پیلهکردن، سماجت ورزیدن؛ ۲. مؤکدساختن، استواری بخشیدن.
تالف: ۱. دلجویی، دمسازی، خوگری، دوستی، الفتگیری، الفتیابی؛ ۲. الفتیافتن، خوگرشدن، خو گرفتن، دمسازشدن، دوستشدن ≠ رمیدن، رمیدهشدن.
تالم: ۱. الم، اندوه، توجع، درد، دردمندی، رقت، ناراحتی؛ ۲. آزردهشدن، اندوهگینشدن، دردمندشدن.
تالمانگیز: دردبار، دردانگیز، اندوهزا، رنجآور.
تالمزا: دردانگیز، دردبار، دردناک، زجرآور، مولم ≠ نشاطانگیز، نشاطبخش.
تاله: ۱. پارسایی، خداپرستی، زهد، عبادت؛ ۲. الوهیشدن، الهیشدن؛ ۳. پرستشکردن، پرستیدن؛ ۴. متالهشدن.
تالیف: ۱. تدوین، تصنیف، جمعآوری، گردآوری، نگارش؛ ۲. تدوینکردن، جمعآوریکردن، گردآوریکردن؛ ۳. ایجاد الفتکردن؛ ۴. دلجویی، استمالت، نوازش؛ ۵. پیوند، ترکیب؛ ۶. پیونددهی، الفتدهی، دمسازی.
تالیفشدن: گردآوریشدن، جمعآوریشدن، تدوینشدن.
تالیفکردن: ۱. کتابنوشتن؛ ۲. تدوینکردن، گردآوریکردن، فراهمآوردن، جمعآوریکردن؛ ۳. سازوارکردن؛ ۴. الفتدادن، دمسازکردن.
تامل: ۱. تانی، درنگ، مکث، تاخیر؛ ۲. شکیبایی، مصابرت؛ ۳. اندیشه، تعقل، تفکر، غور، فکر، ژرفاندیشی؛ ۴. مراقبه، مکاشفه؛ ۵. اندیشهکردن، اندیشیدن، تعقلکردن؛ ۶. درنگکردن؛ ۷. دوراندیشیکردن.
تاملکردن: ۱. تانیکردن، تاخیرکردن، درنگکردن؛ ۲. اندیشیدن، تعقلکردن، تفکرکردن، ژرفاندیشیکردن، غورکردن.
تامینات: nim'at[اسم آگاهی.
تامین: صفت ۱. امان، امنیت، ایمنسازی؛ ۲. آمادهسازی، فراهمسازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه؛ ۳. آمینگویی؛ ۴. امنکردن، ایمنساختن، ایمنکردن؛ ۵. امنیتدادن، اطمیناندادن؛ ۶. آماده، فراهم، مهیا؛ ۷. درامان، محفوظ؛ ۸. آمینگویی.
تانس: انسگیری، انس گرفتن، خوی گرفتن، مانوسشدن، الفت گرفتن ≠ توحش.
تامینکردن: ۱. برآوردهکردن، پاسخگوبودن ۱. اجابتکردن، برآوردن؛ ۳. آمادهکردن، فراهمساختن، مهیاساختن؛ ۴. فراهم آوردن؛ ۵. تارک دیدن، تهیهکردن؛ ۶. امنساختن، ایمنکردن؛ ۷. حفظکردن، در امان نگه داشتن +.
تانی: اسم ۱. آهستگی، ایست، تاخیر، تمجمج، درنگ، طمانینه، کندی، مکث؛ ۲. آهسته، کند، یواش؛ ۳. آهستگی؛ ۴. تاخیر؛ ۵. سستی؛ ۶. درنگکردن، تاخیرکردن، سستیکردن.
تانیس: الفتدادن، انسدادن، خوگرکردن، دمسازکردن.
تاویل: ۱. بیان، تبیین، تشریح، توجیه، تعبیر، تفسیر، توضیح، شرح؛ ۲. بیانکردن، تفسیرکردن؛ ۳. تعبیرکردن.
تاهل: ۱. ازدواج، زنخواهی؛ ۲. ازدواجکردن، زنکردن، زنگرفتن، عیال اختیارکردن ≠ تجرد؛ ۳. همسرداری، زناشویی؛ ۴. همسرگرفتن ≠ طلاق.
تایید: ۱. اثبات، اذعان، تسجیل، تصدیق، تصویب، صحهگذاری، صوابدید، قبول، گواهی؛ ۲. مرافقت، همصدایی، ≠ تکذیب؛ ۳. استواری، پشتیبانی، ترهیب، تقویت؛ ۴. کمککردن، یاوری، یاریگری، یاریکردن؛ ۵. توفیق، عنایت.
تاییدگر: موید، یاریگر.
تاییدیه: پذیرش، گواهینامه، تاییدنامه.
تبآلود: ۱. تبدار، تبآلوده، تبناک، تبگرفته؛ ۲. ملتهب، التهابآلود، هیجانزده.
تبادر: ۱. پیشی، تعجیل، سبقت، شتاب؛ ۲. پیشدستیکردن؛ ۳. شتافتن، عجلهکردن؛ ۴. پیشی گرفتن، سبقت گرفتن.
تبادل: تبدیل، تعویض، تهاتر، مبادله، معاوضه.
تبادل: ۱. مبادله، ردوبدل؛ ۲. عوضوبدل، معاوضه.
تبار: ۱. آل، خاندان، خانواده، دودمان، نسب، نسل؛ ۲. اصل، گوهر، نژاد؛ ۳. نابودی، هلاک، هلاکت.
تبارشناسی: شجرهشناسی، علمالانساب، علمانساب.
تبارک: تقدس، خجستگی، مروا، میمنت ≠ مرغوا.
تبارنامه: شجرهنامه، نسبنامه.
تباعد: ۱. دوری؛ ۲. واگرایی ≠ همگرایی؛ ۳. از هم دورشدن؛ ۴. دوری جستن، دوری گزیدن، دوری ورزیدن، دوریکردن ≠ تقارب، تقارن.
تب: ۱. الم، تاب، درد؛ ۲. شور وهیجان همگانی.
تبانی: ۱. توطئه، دسیسه، توطئهگری، دسیسهچینی، ساختوپاخت، توافقپنهانی؛ ۲. همدستی.
تبانیکردن: توطئهکردن، دسیسه چیدن، دسیسهچینیکردن، ساختوپاختکردن، توطئهگریکردن، همدستیکردن، همدستشدن.
تباه: ۱. پایمال، تبه، تلف، خراب، زایل، ضایع، فاسد، هبا، منهدم، نفله، هدر؛ ۲. مضمحل، منکوب؛ ۳. آشفته، پریشان، نابسامان؛ ۴. باطل؛ ۵. نادرست، خطا، ناراست.
تباهسازی: اتلاف، انهدام، تضییع، هدر، ضایعسازی.
تباهشدن: ۱. ضایع گشتن، فاسدشدن؛ ۲. خرابشدن، ویران گشتن؛ ۳. تلفشدن، نفلهشدن؛ ۴. نابود گشتن، هلاکشدن.
تباهکار: بدکار، تبهکار، شریر، فاجر، فاسد، فاسق، بدکردار، ناصالحمفسد ≠ درستکار، صالح.
تباهکردن: ۱. خرابکردن، فاسدکردن، ضایعکردن؛ ۲. نفلهکردن، هدردادن، پامالکردن، پایمالکردن، تلفکردن.
تباهی: hmbat[اسم ۱. بدی، ردائت، فتنه، فساد ≠ نیکی؛ ۲. خرابی، ویرانی ≠ آبادی، عمران؛ ۳. انهدام، خسار، عنت، نابودی، نیستی، هدم؛ ۴. آشفتگی، پریشانی، نابسامانی.
تباهیپذیر: ۱. زوالپذیر، نابودشونده، ضایعشدنی، فانی، فناپذیر، میرا ≠ تباهیناپذیر؛ ۲. فاسدشدنی، فسادپذیر ≠ فاسدناشدنی، فسادناپذیر.
تباین: اختلاف، تفاوت، تمایز، توفیر، جدایی، دوگانگی، فرق، مغایرت ≠ تماثل.
تباین داشتن: ۱. تفاوت داشتن، متفاوتبودن؛ ۲. اختلاف داشتن، ضدیت داشتن.
تبتل: ۱. دنیاگریزی، از جهانبریدن، از مردم بریدن، اعراض از عالم، ترکازدواجکردن؛ ۲. انقطاع (از دنیا و مردم).
تبجیل: ۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، تکریم؛ ۲. بزرگشمردن، گرامی داشتن ≠ تحقیر.
تبحر: احاطه، استادی، تسلط، توغل، مهارت.
تبختر: ۱. افاده، پز، تفرعن، تکبر، فخرفروشی، فیس، گندهدماغی؛ ۲. به خودبالیدن، فخر فروختن، نازیدن.
تبخیر: ۱. بخارکردن؛ ۲. به بخارتبدیلشدن ≠ تجمد؛ ۳. بخوردادن.
تبخیز: تبآور ≠ تبزدا، تبریز.
تبدل: ۱. استحاله، تطور، تعویض، تغییر، دگرگونی؛ ۲. بدلشدن، دگرگونشدن.
تبدیل: تبادل، تحول، تطور، تعویض، تغییر، دگرسانی، دگرگونی، مبادله، مبدل، معاوضه.
تبدیلکردن: ۱. تغییردادن، دگرگونساختن، دگرسانکردن؛ ۲. تعویضکردن، معاوضهکردن (ارز، پول).
تبذیر: ۱. اتلاف، اسراف، بیهودهخرجی، پراکندن، تفریط، زیادهروی، فراخدستی، گشادهبازی، ولخرجی؛ ۲. بیهوده خرجکردن، اسرافکردن، زیاد خرجکردن؛ ۳. پراکندن.
تبذیرکردن: ۱. ولخرجیکردن، اسرافکردن، بیهوده خرجیکردن، گشادبازیکردن؛ ۲. افراطکردن، زیادهرویکردن.
تبرئه: ۱. ابراء، برائت، پاکی، رفعاتهام؛ ۲. مبرا ≠ محکوم، محکومیت.
تبرئهشدن: برائتیافتن، بیگناه شناختهشدن، مبراشدن.
تبرئهکردن: رفع اتهامکردن، مبرا دانستن، بیگناه دانستن.
تبرا: ۱. بیزاریجستن، دوریکردن؛ ۲. بریشدن(ازتهمت، گناه)؛ ۳. بیزاری؛ ۴. پاکی، تنزیه.
تبراکردن: دوریکردن، بیزاریجستن.
تبر: تبرزین، تیشه، تور.
تبرزد: نبات، تبرزه.
تبرع: احسان، بخشش، بر، ثوابجویی، نیکویی، نیکی، نیکوکاری.
تبرک: ۱. تیمن، خجستگی، شگون، میمنت، خوشیمنی، همایونی ≠ گجستگی، بدیمنی؛ ۲. برکتیابی.
تبری: ۱. بیزاریجویی، بیزاریدوریگزینی؛ ۲. بیزاریجستن، بیزارشدن.
تبریک: تهنیت، شادباش، مبارکباد.
تبریک گفتن: شادباشگفتن، تهنیت گفتن، مبارکباد گفتن ≠ تسلیتگفتن،.
تبسم: ۱. شکرخند، شکرخنده، لبخند، مبسم، نیمخند؛ ۲. لبخند زدن.
تبسمکردن: زیر لبخندیدن، شکرخند زدن، لبخند زدن.
تبسمکنان: لبخندزنان.
تبش: ۱. تابش، پرتو، فروغ؛ ۲. حرارت، گرمی؛ ۳. گرما؛ ۴. اضطراب، تپش، تشویش.
تبشیر: ۱. بشارت، خبر خوش، مژده؛ ۲. بشارتدادن، خبرخوش آوردن، مژدهدادن.
تبصره: ۱. بند؛ ۲. توضیح، توضیحی؛ ۳. بیناسازی، عبرتگیری.
تبعات: پیامدها، عواقب، نتایج.
تبع: ۱. پیروی؛ ۲. پیروان، تابعان؛ ۳. چاکران.
تبعه: ۱. اهل، تابع، رعیت، شهروند؛ ۲. پیروان، تابعان؛ ۳. چاکران، نوکران، رعایا.
تبعیت: ۱. اقتفا، انقیاد، پیروی، تاسی، تمکین، متابعت، وابستگی، هواخواهی ≠ گردنکشی؛ ۲. اطاعتکردن، پیرویکردن؛ ۳. گردننهی، سرسپاری ≠ گردنکشی.
تبعیتکردن: اقتفاکردن، پیرویکردن، تاسی جستن، متابعتکردن، گردن نهادن.
تبعید: ۱. اخراج، جلای وطن، راندن، طرد، نفی بلد؛ ۲. دورکردن، طردکردن، راندن؛ ۳. تغریب.
تبعیدشدن: ۱. نفیبلدشدن، از وطن راندهشدن؛ ۲. راندهشدن، طردشدن.
تبعیدکردن: اخراجکردن، طردکردن، راندن (از موطن).
تبعیدی: تبعیدشده، نفی بلدشده.
تبعیض: حقکشی، رجحانبلامرجح ≠ عدالت.
تبلرزه: تبلرز، مالاریا، تبنوبه، نوبه.
تبلور: ۱. بلورشدگی، بلورینگی، کریستالی، متبلور؛ ۲. بلورینشدن؛ ۳. متبلورشدن.
تبلیغ: ۱. آگهی، ابلاغ، اشاعه، پروپاگاند، ترویج؛ ۲. ابلاغکردن، رسانیدن؛ ۳. اشاعهدادن، ترویجکردن.
تبلیغاتچی: تبلیغکننده، مبلغ.
تبهروزگار: بدبخت، بدروزگار، شوربخت، مفلوک.
تبهکار، تبهکار: صفت بدکار، بزهکار، جنایتکار، طالح، فاسد، فاسق، گناهکار، مجرم، مخبط ≠ درستکار، صالح، نکوکردار.
تبهکاری، تبهکاری: بدکاری، تدمیر، فساد، فسق، جنایت ≠ نکوکرداری.
تبیین: اظهار، بیان، تاویل، تعبیر، تعریف، توجیه، توصیف، توضیح، وصف.
تبیینی: تشریحی، توجیهی، توصیفی، توضیحی.
تپاله: پهن، تاپال، تپال، سرگین.
تپانچه: ۱. توگوشی، چک، سیلی، کشیده ≠ لگد؛ ۲. پارابلوم، پیستوله، کاج.
تپاندن: ۱. تپانیدن، چپاندن، چپانیدن؛ ۲. به زور جادادن، به زور فروکردن، فروکردن.
تپ: ۱. بیقراری، اضطراب، ناآرامی، بیآرامی؛ ۲. تالاپ.
تپش: ۱. تپیدن؛ ۲. پرش، ضربان، لرزش، نبض؛ ۳. ترس، واهمه، هراس؛ ۴. گرمی، حرارت؛ ۵. اضطراب، بیقراری، دلهره، خلجان.
تپق: گرفتگیزبان، زبانگرفتگی، لکنتناگهانی، لکنت آنی، تتهپته.
تپل: چاق، فربه، گرد و چاق.
تپه: پشته، تل، حدب، رش، کتل، کوهپایه، گردنه، نجد.
تتبع: بررسی، پژوهش، تحقیق، تعمق، تفحص، تلاش، جستوجو، کاوش، کنجکاوی، مطالعه.
تتمه: الباقی، باقیمانده، بقیه، مانده، متمم، به جا مانده.
تتمیم: به انتها رساندن، تکمیلکردن، تمامکردن، کاملکردن.
تثبیت: ۱. اثبات، استقرار، استواری، برقراری، تحکیم، ثابتسازی؛ ۲. استوار داشتن، برقرارکردن، برجای داشتن.
تثبیتکردن: پابرجاکردن، برقرارکردن، ثابتساختن، استوارکردن، برجای داشتن، محکمکردن، تحکیم بخشیدن.
تثلیث: ۱. سهگانی(الوهیت)، اعتقادبه سه اقنوم (اب، ابن، روحالقدس)؛ ۲. سهبخشکردن؛ ۳. سهبرکردن، سهگوشکردن.
تثنیه: ۱. دوتاکردن، دوقسمتکردن؛ ۲. دوتایی، مثنا.
تجارب: آزمایشها، آزمونها، تجربهها، آموختهها.
تجار: ۱. بازرگانان، تاجران، سوداگران؛ ۲. اغنیا، پولداران، ثروتمندان ≠ فقرا.
تجارت: بازرگانی، دادوستد، سودا، سوداگری، معامله.
تجارتکردن: بازرگانیکردن، دادوستدکردن، سوداکردن، معاملهکردن.
تجاسر: ۱. تجبر، تجری، تمرد، جسارت، خیرگی، طغیان، گردنکشی، گستاخی، یاغیگری؛ ۲. دلیریکردن، گستاخیکردن.
تجانس: تجنیس، تشابه، سنخیت، مجانست، همانندی، هماهنگی، همجنسی، همرنگی، همگونی، همآهنگی، مشابهت.
تجاوز: ۱. اجحاف، تخطی، تخلف؛ ۲. تعدی، تعرض، دستدرازی، دستاندازی؛ ۳. حدشکنی، مرزشکنی؛ ۴. هتکعصمت، عمل منافی عفت به عنف؛ ۵. اغماض، چشمپوشی، عفو، گذشت؛ ۶. اجحافکردن، تخطیکردن، حدشکنیکردن؛ ۷. سرپیچیکردن.
تجاوزکارانه: صفت ۱. تجاوزگرانه، تعرضآمیز، متعرضانه؛ ۲. اجحافآمیز، حدشکنانه.
تجاوزکردن: ۱. تعدیکردن، تعرضکردن، دستاندازیکردن، دستدرازیکردن؛ ۲. حدشکنیکردن، مرزشکنیکردن؛ ۳. اجحافکردن، تخطیکردن؛ ۴. هتک عصمتکردن، هتک حیثیتکردن.
تجاوزگر: صفت متجاوز، متعدی، متعرض، حدشکن، تجاوزکار.
تجاهر: ۱. تظاهرکردن؛ ۲. ظاهرشدن؛ ۳. آشکارکردن.
تجاهل: ۱. جاهلنمایی، جهلنمایی، ناداننمایی، نادانی؛ ۲. خود را بهنادانی زدن.
تجددطلب: ۱. نوگرا، نوجو؛ ۲. روشنفکر، متجدد، منورالفکر ≠ سنتگرا، تحجرگرا.
تجددطلبی: ۱. نوگرایی، نوجویی؛ ۲. تجددخواهی، تجددگرایی.
تجدد: ۱. نوگرایی، نوآوری، نوپرستی؛ ۲. روشنفکری؛ ۳. تازهشدن، نوشدن.
تجدید: ۱. ازسرگیری، تازگی، دوبارگی، نوسازی، نوی؛ ۲. نوکردن، از نوساختن؛ ۳. نمره حد نصاب قبولی نیاوردن.
تجربه: ۱. آزمایش، آزمون، امتحان، تجربت، محک؛ ۲. آزمودگی، خبرت، خبرگی؛ ۳. آزمودن؛ ۴. آزمایشکردن.
تجربهکردن: ۱. آزمودن، آزمایشکردن، امتحانکردن؛ ۲. محکزدن، سنجیدن؛ ۳. آموختن، یاد گرفتن.
تجربی: آزمایشی، اختباری؛ ۲. مبتنی بر تجربه.
تجرد: ۱. انزوا، عزلت، گوشهگزینی، گوشهگیری؛ ۲. عدم تاهل، عزبی، بیهمسری ≠ تاهل؛ ۳. پیراستگی؛ ۴. وارستگی؛ ۵. برهنگی؛ ۶. تنهایی؛ ۷. مجردبودن؛ ۸. برهنهشدن؛ ۹. پیراستهشدن.
تجرع: ۱. جرعهنوشی؛ ۲. جرعهجرعه نوشیدن.
تجرید: ۱. عزلتگزینی، تنهایی؛ ۲. انتزاع، پیرایش، مجردسازی؛ ۳. مجردساختن؛ ۴. تنهایی گزیدن، گوشهگیریکردن؛ ۵. برهنهکردن ≠ تعمیم.
تجری: ۱. دلیری، گستاخی؛ ۲. دلیریکردن، گستاخیکردن.
تجزیه: ۱. افراز، تفکیک، جداسازی، مجزاسازی؛ ۲. انتزاع، انفصال، تحلیل، تفریق، تقسیم؛ ۳. تفکیککردن، جزءجزءکردن ≠ ترکیب؛ ۴. جزءجزءشدن؛ ۵. آنالیزکردن.
تجزیهطلب: جداییطلب.
تجزیهطلبی: جداییطلبی.
تجزیهکردن: ۱. جزءجزءکردن، تفکیککردن، جداکردن؛ ۲. متنزعساختن؛ ۳. آنالیزکردن.
تجسس: ۱. بررسی، پژوهش، پژوهیدن، پیجویی، تفتیش، تفحص، جستوجو، کاوش، کنجکاوی، کندوکاو؛ ۲. پژوهیدن، تفحصکردن، جستوجوکردن.
تجسسکردن: پژوهیدن، بررسیکردن، جستوجوکردن، جستوجوکردن، کنکاشکردن، تفحصکردن، خبر جستن.
تجسمکردن: مجسمکردن، در نظر آوردن.
تجسم: ۱. مجسمسازی؛ ۲. تجسیم.
تجلی: ۱. بروز، پیدایی، جلوه، جلوهگری، ظهور، نمود؛ ۲. تابش، روشنی، فروزش؛ ۳. آشکارشدن، جلوهکردن، ظاهرشدن؛ ۴. روشنشدن؛ ۵. جلوهگرشدن، آشکارشدن، مشهود گردیدن، به جلوه درآمدن.
تجلید: جلدکردن.
تجلیکردن: ۱. جلوهکردن، جلوهگرشدن؛ ۲. ظاهرشدن، متجلیشدن.
تجلیگاه: جلوهگاه، مظهر.
تجلیل: ۱. اجلال، احترام، بزرگداشت، تبجیل، تعظیم، تکریم؛ ۲. بزرگداشتن ≠ تحقیر، خوارداشت.
تجمد: ۱. انجماد، یخزدگی؛ ۲. جمود ≠ تبخیر.
تجمش: f ۱. عشقورزی، مغازله؛ ۲. لاس، ملاعبه؛ ۳. عشق ورزیدن، مغازلهکردن؛ ۴. بازیکردن.
تجمع: انجمنکردن، جمعشدن، گرد آمدن ≠ پراکندگی، تفرق.
تجملپرست: تجملگرا، تجملطلب.
تجملپرستی: تجملگرایی، تجملطلبی.
تجمل: ۱. تشریفات، تکلف، جاهوجلال، دبدبه، دستگاه، شکوه، طمطراق، طنطنه؛ ۲. آراستن، زینتیافتن.
تجملگرا: تجملپرست.
تجملگرایی: تجملپرستی.
تجنب: ۱. امساک، پرهیز، دوری، کنارهگیری؛ ۲. دورشدن، دوری جستن، کنارهگیریکردن.
تجنیس: ۱. تجانس، جناس، مجانسه، همجنسسازی؛ ۲. همجنسکردن ≠ رفع.
تجوع: گرسنهبودن، گرسنهماندن، گرسنگی، جوع.
تجوید: ۱. نیکو گردانیدن، سرهگردانیدن؛ ۲. نیکو اداکردن.
تجویز: ۱. اجازه، اذن، جواز، رخصت؛ ۲. روایی؛ ۳. اجازهدادن، جایز شمردن، روا شمردن ≠ تحریم.
تجویزکردن: اجازهدادن، جایز شمردن، روا داشتن، مناسب تشخیصدادن ≠ منعکردن.
تجهیز: ۱. آراستن، آمادهکردن، بسیجیدن؛ ۲. آمادهسازی، بسیج، تدارک، تهیهبینی، مجهزسازی.
تجهیزات: ۱. اسباب، سازوبرگ، عدت، لوازم، یراق؛ ۲. اسلحه.
تجهیزکردن: ۱. مجهزساختن، بسیجکردن؛ ۲. آراستن، ساختن؛ ۳. آمادهکردن، مهیاساختن؛ ۴. بسیجکردن، بسیجیدن.
تحاشی: ۱. اجتناب، احتراز، استنکاف، امتناعورزی، امتناع، انکار، پرهیز، خودداری، دوری؛ ۲. امتناع ورزیدن، پرهیزکردن، دوریکردن، امتناعکردن، دوری جستن، خودداریکردن.
تحبیب: قید ۱. دوستداری، دوستی، مهرورزی؛ ۲. دوستکردن.
تحتانی: پایین، زیرین، سفلی، فرودین ≠ زبرین، فوقانی.
تحت: اسم پایین، دون، ذیل، زیر، سفل، فرود، فروسو ≠ بالا، فراز، فوق.
تحجر: ۱. ارتجاع، جمود؛ ۲. تاریکاندیشی ≠ تجدد، روشنفکری؛ ۳. سختشدن، سنگشدن، سفتشدن.
تحدب: ۱. برآمدگی، برجستگی، قوزی، کوژی؛ ۲. گوژشدن، ≠ تعقر.
تحدید: اسم ۱. افراز، کرانبندی، محدود، محصور، مفروز؛ ۲. تعیینحدودکردن؛ ۳. تیزکردن.
تحذیر: ۱. احتراز، انذار ≠ اغرا، تحریک، تشویق، تحریض؛ ۲. بازداری، حذر، منع؛ ۳. بیمدادن، پرهیزاندن، باز داشتن، برحذرداشتن، ترساندن، ترسانیدن.
تحرز: ۱. اجتناب، احتراز، امتناع، امساک، پرهیز، خویشتنداری، دوری؛ ۲. اجتنابکردن، احترازکردن، پرهیزکردن، دوریجستن، دوری گزیدن.
تحرک: ۱. تکان، جنبوجوش، جنبش، حرکت؛ ۲. پویایی؛ ۳. جنبیدن، به حرکتآمدن؛ ۴. دنیامیسم؛ ۵. بهحرکت درآوردن ≠ آرامش، تحجر، سکون.
تحریر: ۱. انشا، ترقیم، تصنیف، کتابت، نگارش؛ ۲. نبشتن، نگاشتن، نوشتن؛ ۲. آزادسازی؛ ۳. آزادکردن؛ ۴. تهذیب، سرهسازی؛ ۵. ترجیع، غلت آواز ≠ تقریر.
تحریرکردن: نوشتن، نگاشتن، نگارشکردن، مکتوبکردن، کتابتکردن.
تحریص: ۱. ترغیب، تشجیع، تشویق؛ ۲. اغوا، انگیزش، برانگیختن، تحریش، تحریک، وادار، وا داشتن، وسوسه؛ ۳. آزمندسازی، تطمیع ≠ منع.
تحریض: ۱. اغوا، انگیزش، تحریش، تحریک، ترغیب، تشجیع، تشویق؛ ۲. برانگیختن ≠ تحذیر.
تحریف: تبدیل، تغییر، دگرگونسازی، قلب ≠ تصحیح.
تحریفکردن: برگردانیدن، تبدیلکردن، تغییردادن.
تحریک: ۱. آغال، آنتریک، اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، ترغیب، تشجیع، تشویق، وادار، وسوسه؛ ۲. برآغالیدن، برانگیختن، بهحرکت درآوردن؛ ۳. جنباندن، حرکتدادن.
تحریکآمیز: ۱. اغواگر، وسوسهآمیز، وسوسهگر؛ ۲. برانگیزاننده، محرک.
تحریککردن: ۱. اغواکردن، برانگیختن، تشویقکردن، شوراندن؛ ۲. تفتین، فتنهانگیزی؛ ۳. آغالیدن.
تحریم: ۱. بایکوت، قدغن، منع، نهی؛ ۲. حرامسازی؛ ۳. حرام ≠ تحلیل، رواداشتن، رواداری.
تحریمکردن: ۱. بایکوتکردن، قدغنکردن، منعکردن، ممنوعکردن؛ ۲. حرامکردن، ناروا دانستن.
تحسر: ۱. افسوس، پشیمانی، تاسف، دریغ؛ ۲. اندوه، حسرت؛ ۳. افسوسخوردن، حسرت داشتن، دریغ خوردن.
تحسین: ۱. آفرینخوانی، تعریف، تمجید، ثنا، ستایش، مدح، مدیحه؛ ۲. آفرین، مرحبا؛ ۳. اعجاب؛ ۴. آفرین گفتن؛ ۵. ستایشکردن، ستودن؛ ۶. نیک شمردن ≠ تنقید، انتقاد، تفبیح.
تحسینآمیز: ستایشآمیز، ستایشبار، تمجیدآمیز، تمجیدگونه، مدحآمیز، تحسینآلود ≠ انتقادآمیز.
تحسینکردن: ۱. ستایشکردن، ستودن؛ ۲. آفرین گفتن، تعریفکردن، تمجیدکردن، ثنا گفتن؛ ۴. نیک شمردن، نیکو دانستن.
تحشیه: تعلیقهنویسی، تکلمهنویسی، حاشیهنویسی.
تحصن: ۱. بست، بستنشینی، پناهجویی؛ ۲. دژنشینی؛ ۳. بست نشستن، پناهجستن.
تحصنکردن: بستنشستن، بستنشینیکردن، پناه جستن، پناهگرفتن.
تحصیل: ۱. آموزش، دانشآموزی، دانشاندوزی، دانشجویی، فراگیری، کسب؛ ۲. درس خواندن، دانش اندوختن؛ ۳. تامین، تدارک، تملک، تهیه، حصول، دستیابی؛ ۴. اکتساب، جمعآوری، گردآوری ≠ تدریس.
تحصیلدار، تحصیلدار: مالیاتچی، محاسب، محصل.
تحصیلکردن: ۱. اکتسابکردن، به دست آوردن، حاصلکردن، کسبکردن؛ ۲. درآوردن، عایدی داشتن، مداخلداشتن، درآمد داشتن؛ ۳. دانش اندوختن، درسخواندن؛ ۴. سواد آموختن، سواددارشدن.
تحصیلکرده، تحصیلکرده: باسواد، بامعلومات، روشنفکر، فرهیخته، ملا ≠ امی.
تحصیلی: ۱. آموزشی؛ ۲. اکتسابی.
تحف: اسم ارمغانها، پیشکشها، تحفهها، رهاوردها، هدیهها.
تحفظ: ۱. حفظ، نگهداری؛ ۲. احتراز، خودداری، خویشتنداری؛ ۳. یادگیری؛ ۴. هشیاری؛ ۵. نگاه داشتن.
تحفگی: ۱. کمیابی؛ ۲. گرانبهایی؛ ۳. ارمغان، تحفه، هدیه؛ ۴. ضیافت.
تحفه: اسم ۱. ارمغان، پیشکش، رهاورد، سوغات، کادو، هدیه؛ ۲. طرفه، کمیاب، نادر، نفیس؛ ۳. بدیع، تازه، نو.
تحفهدادن: ارمغاندادن، پیشکشکردن، هدیهدادن.
تحقق: ۱. اجرا، انجام، کمالیابی، واقعیتیابی، هستیپذیری، شکلگیری، شکلپذیری؛ ۲. حقیقت، راستی، واقعیت؛ ۳. بهحقیقت پیوستن؛ ۴. محققشدن.
تحقق بخشیدن: اجراکردن، عملیکردن، انجامدادن، محققساختن.
تحققپذیر:شدنی، امکانپذیر، عملی، ممکن، انجامپذیر ≠ تحققناپذیر، ناشدنی.
تحقیرآمیز: اهانتآمیز، اهانتبار، توهینآمیز، حقارتآمیز، خفتبار، وهنآمیز ≠ احترامآمیز.
تحقیر: ۱. استحقار، استخفاف، اهانت، توهین، خفت، خوارداشت، خواری، سرشکستگی، کوچکشماری، وهن؛ ۲. خردانگاشتن، خوار داشتن، خوارکردن.
تحقیرکردن: حقیرشمردن، کوچک شمردن؛ ۲. پستکردن، خوارداشتن، خوارکردن.
تحقیقاتی: پژوهشی، تفحصی.
تحقیقتحقیق: ۱. بررسی، پژوهش، تتبع، تفحص، کندوکاو، مطالعه؛ ۲. استفسار، استنطاق، رسیدگی، غوررسی؛ ۳. کاوش، وارسی، رسیدگی؛ ۴. بررسیکردن، پژوهیدن، پژوهشکردن.
تحقیقکردن: ۱. پژوهشکردن، پژوهیدن، تتبعکردن، تفحصکردن، کندوکاوکردن؛ ۲. بررسیکردن، مطالعهکردن.
تحکمآمیز: قید ۱. آمرانه؛ ۲. زورگویانه، سلطهجویانه، مستبدانه ≠ مسالمتآمیز.
تحکم: ۱. تعدی، زورگویی؛ ۲. امر، حکم، دستور، فرمان؛ ۳. داوری، قضا، قضاوت؛ ۴. حکومت، سلطه، فرمانروایی؛ ۵. تعدیکردن، زور گفتن؛ ۶. حکمکردن، فرماندادن؛ ۷. داوریکردن، قضاوتکردن.
تحکمکردن: ۱. زورگفتن، زورگوییکردن؛ ۲. امرکردن، حکمکردن، دستوردادن؛ ۳. حکومتکردن، فرمانرواییکردن.
تحکیم: استحکام، استقرار، استواری، برقراری، تثبیت، تقویت ≠ تضعیف.
تحلم: ۱. بردباری، حلمورزی؛ ۲. خواب دیدن.
تحلی: ۱. اراستگی، تخلق، مهذبشدگی؛ ۲. آراستهشدن، متحلیشدن؛ ۲. زینتیافتن.
تحلیف: ۱. سوگند اداکردن، سوگندخوردن، قسم خوردن، قسم یادکردن؛ ۲. سوگنددادن، قسمدادن.
تحلیل بردن: ۱. گواریدن، هضمکردن؛ ۲. از بین بردن، فرسودن.
تحلیل: ۱. تجزیه؛ ۲. تضعیف، گدازش، محوسازی؛ ۳. حلکردن، گشودن؛ ۴. هضمکردن؛ ۵. حلیت، روایی؛ ۶. حلال سازی؛ ۷. حلال شمردن، روا داشتن ≠ تحریم.
تحملپذیر: ۱. حمول، شکیبا، صابر، صبور؛ ۲. قابل تحمل ≠ تحملناپذیر، تحملفرسا، طاقتفرسا شکیبسوز.
تحمل: اسم ۱. تاب، توان، طاقت، یارا؛ ۲. بردباری، پایداری، شکیب، شکیبایی، صبر ≠ ناشکیبی؛ ۳. بردباریکردن، تاب آوردن، برتافتن؛ ۴. سازگاری.
تحملکردن: ۱. برتافتن، تاب آوردن، طاقت آوردن؛ ۲. بردباریکردن، شکیبابودن؛ ۳. تن دردادن، کشیدن، متحملشدن، خم به ابرو نیاوردن؛ ۴. تسامحنشاندادن، تساهلکردن.
تحملناپذیر: ۱. نامحمول، ناشکیبا، ناصبور؛ ۲. غیرقابل تحمل.
تحمید: ۱. ستایش، ثناگویی، سپاسگویی؛ ۲. ثنا گفتن، حمدکردن، ستایشکردن، ستودن؛ ۳. پسندیدن.
تحمیق: اسم ۱. احمقانگاری، نادانانگاری، نابخردشماری نادانشماری؛ ۲. احمق شمردن، نابخرد دانستن، نسبت حماقتدادن؛ ۲..
تحمیل: تکلیف، نامیلخواهی، گردنباری، مجبورسازی، واداشتگی.
تحمیلکردن: ۱. بارکردن، بار نهادن، سربارکردن؛ ۲. به گردنگذاشتن؛ ۳. تکلیفکردن، وادارکردن.
تحول: ۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تصریف، تطور، تغیر، تغییر، دگرگونی، گردش؛ ۲. گرویدن، گشتن؛ ۳. تغییریافتن، دگرگونشدن، متحولشدن.
تحولزا: تحولآفرین، دگرگونساز ≠ رکودزا، تحولزدا.
تحولیافتن: متحولشدن، دگرگونشدن، تغییریافتن، تحول پیداکردن.
تحویل: ۱. استرداد، واسپاری؛ ۲. واگذاری، بازدهی؛ ۳. انتقال، تبدیل، تغییر، جابهجایی؛ ۳. سپردن، واسپردن، واگذارکردن.
تحویلدادن: واسپردن، واگذاشتن، بازدادن،دادن، سپردن، بازگردانیدن، برگردانیدن.
تحیات: آفرینها، تحایا، تحیتها، خوشآمدها، درودها، سلامها.
تحیت: ۱. آفرین، درود، سلام؛ ۲. خوشآمد گفتن؛ ۳. درود گفتن، سلام گفتن ≠ نفرین.
تحیر: ۱. حیرت، حیرانی، درماندگی، سرگردانی، سرگشتگی؛ ۲. حیرتزدهشدن، سرگشتهشدن.
تخاصم: ۱. تعرض، جنگ، دشمنی، ستیز، عداوت، عناد؛ ۲. باهم جنگیدن، باهم عداوت ورزیدن، باهم دشمنشدن ≠ دوستی.
تخالف: ۱. تضاد، تناقض، خلاف، مخالفت؛ ۲. مخالفت ورزیدن ≠ توافق.
تخت: صفت ۱. اریکه، اورنگ، پات، پیشگاه، سریر، عرش، کرسی، مسند؛ ۲. تختگاه، سلطنتگاه، مرکزحکومت، مقر شاه؛ ۳. صاف، مستوی، مسطح، هموار؛ ۴. کف کفش قسمتزیرین کفش؛ ۵. تختخواب؛ ۶. اسوده، راحت.
تختخواب، تختخواب: بستر، تخت، رختخواب.
تختروان: عماری، کجاوه، محمل، هودج.
تختقاپو: اتراق، اسکان، تختهقاپو، تختهقاپی، جایدهی.
تختکردن: هموارساختن، مسطحکردن، تسطیحکردن، صافکردن، همسطحکردن، ترازکردن.
تخته: ۱. چوب؛ ۲. لوح؛ ۳. صفحه، ورق؛ ۴. طاقه، عدد، قطعه؛ ۵. تابوت.
تختهسیاه: تابلو.
تخدیر: اسم ۱. بیحس، سست، کرخ، کرخت؛ ۲. بیحسکردن، سستکردن، کرختکردن.
تخدیرکننده: ۱. روانگردان، مخدر؛ ۲. سستکننده، کرختساز.
تخریب: ۱. انهدام، خرابی، ویرانسازی؛ ۲. خرابکاری ≠ آبادسازی، تعمیر.
تخریبکردن: ۱. ویرانکردن، خرابکردن، منهدمساختن؛ ۲. نابودکردن، از بین بردن؛ ۳. خرابکاریکردن.
تخریبگر: ۱. مخرب، ویرانساز، ویرانگر ≠ سازنده، معمار؛ ۲. خرابکار.
تخس: خودسر، سرکش، لجوج، نافرمان، یکدنده ≠ حرفشنو.
تخصص: ۱. استادی، چیرگی، مهارت؛ ۲. اختصاص، ویژگی؛ ۳. خبرگی، کاردانی، کارشناسی.
تخصیص: ۱. اختصاص، خاص، خصوصیت، مختص؛ ۲. اختصاصدادن؛ ۳. خاصکردن، مختصکردن، ویژه گردانیدن ≠ تعمیم.
تخصیصدادن: اختصاصدادن، ویژه گردانیدن.
تخطئه: ۱. خطاگیری، نادرستشماری؛ ۲. خطا شمردن، نادرستشمردن.
تخطی: تجاوز، تخلف، تعدی، درازدستی، دستاندازی، سرپیچی، عدول ≠ اطاعت، پیروی.
تخطیکردن: ۱. تجاوزکردن، تعدیکردن، تخلفکردن، عدولکردن؛ ۲. تمردکردن، سرپیچیکردن.
تخفیف: ۱. تقلیل، تنزل، کاهش؛ ۲. آرامسازی، آرامش، تسکین؛ ۳. حذف؛ ۴. کاستن؛ ۵. سبککردن، سبک گردانیدن ≠ تشدید.
تخلخل: ناپیوستگی اجزایشی، انفکاک اجزا.
تخلس: ۱. ربودن؛ ۲. به حالتخلسه فرورفتن؛ ۳. ربایش.
تخلص: ۱. شهرت، کنیه، لقب، نام؛ ۲. رستن، رهایش، رهایی؛ ۳. گریز.
تخلف: ۱. تجاوز، تخطی، تمرد، اشتباه، خلاف، رویگردانی، سرپیچی، قصور؛ ۲. سرپیچیکردن، خلاف جستن؛ ۳. پیمانشکنی، خلفوعده، نقضعهد؛ ۴. خلافکار.
تخلفکردن: ۱. خلافکردن؛ ۲. سرپیچیکردن؛ ۳. بدعهدیکردن، خلاف وعدهکردن، خلف عهدهکردن؛ ۴. بازماندن، دنبال افتادن.
تخلف ورزیدن: تخلفکردن، خلافکردن، قصور ورزیدن.
تخلیه: ۱. تهیساختن، خالیکردن؛ ۲. تهیسازی؛ ۳. تهی، خالی؛ ۴. اخراج، پاکسازی؛ ۵. خالیسازی.
تخلیهکردن: ۱. خالیکردن، تهیساختن؛ ۲. پیادهکردن ≠ بار زدن، بارکردن؛ ۳. بیرون آوردن، بیرون ریختن.
تخم افشاندن: بذرافشاندن، بذر ریختن، تخم کاشتن، زراعتکردن.
تخمافشانی: بذرافشانی، بذرپاشی، بذرافکنی، تخمکاری، بذرکاری.
تخم: ۱. بذر، برز، تخمه، دانه، هسته؛ ۲. تخمک، نطفه، منی؛ ۳. خایه، خصیه، گند؛ ۴. بیضه، خاگینه، تاغ، مرغانه؛ ۵. اصل، نژاد، نسب.
تخمحرام: حرامزاده، خشوک، فرزند نامشروع، ولدالزنا ≠ حلالزاده.
تخمدان، تخمدان: بون، پوگان، رحم، زهدان.
تخمک: ۱. تخمچه، تخم؛ ۲. بذر؛ ۳. نطفه؛ ۴. تخمه.
تخمکشی: mxot[ ekقاسم تخمگیری.
تخمه: ۱. اصل، نژاد، نسب، نسل؛ ۲. بذر، تخم، دانه؛ ۳. نطفه.
تخمیر: ۱. مخمرشدگی، تجزیهشیمیایی؛ ۲. خمیرکردن، سرشتن، مایه زدن، مخمرساختن.
تخمین: ارزیابی، برآورد، تقریب، تقویم، حدس، سنجش، فرض، ورانداز.
تخمینزدن: برآوردکردن، تقویمکردن، حدس زدن.
تخویف: ۱. ارعاب، انذار، ترعیب، تهدید، وعید؛ ۲. بیمدادن، ترساندن، متوحشکردن، هراساندن.
تخیل: ۱. انگار، پندار، تصور، خیال، خیالپردازی، وهم؛ ۲. خیالپردازیکردن ≠ تفکر.
تخیلی: ۱. خیالی، ذهنی، غیرواقعی، موهوم ≠ حقیقی، واقعی؛ ۲. پندارآمیز، پندارگونه؛ ۳. خیالپردازانه.
تخییل: ۱. خیال، پندار، گمان؛ ۲. ایهام.
تدابیر: ۱. پایاننگریها، تدبیرها، چارهاندیشیها، درایتها؛ ۲. رایزنیها، شورها، عاقبتاندیشیها، مشورتها.
تدارک: ۱. آمادگی، پیشبینی، تامین، تجهیز، تحصیل، تمهید، تهیه، فراهم، فراهمسازی؛ ۲. تلافی، جبران.
تدارک اندیشیدن: پیشبینیکردن.
تدارک دیدن: آمادهکردن، مهیاکردن، تامینکردن، تمهیدکردن، تهیهکردن، فراهمساختن، تهیه دیدن، فراهم آوردن، مهیاساختن.
تداعی: ۱. فراخوانش، همخوانش، یادآوری، بهخاطرآوری؛ ۲. یکدیگر را (فرا)خواندن ≠ تدافع؛ ۳. به خاطر آوردن، به یادآوردن.
تدافع: ۱. پاتک، پدافند، دفاع، دفع؛ ۲. پسزنی، دفعسازی؛ ۳. پدافندکردن، دفاعکردن ≠ تهاجم، حمله.
تدافعی: 'ofmdat[صفت دفاعی ≠ تهاجمی.
تداول: ۱. جریان، رسم، رواج، رونق، شیوع، عادت، عرف؛ ۲. کاربرد، استعمال؛ ۳. رایجشدن، رواجیافتن، شایعشدن.
تداولیافتن: شایعشدن، رواجیافتن، رایجشدن، متداول گشتن ≠ منسوخشدن.
تداوم: استمرار، تسلسل، تمدید، مداومت، همیشگی.
تداوم بخشیدن: استمرار بخشیدن.
تداوی: ۱. درمان، شفا، علاج، مداوا، معالجه، بهبودی، بهی؛ ۲. درمانکردن، شفادادن، علاج کرن، مداواکردن، معالجهکردن.
تدبر: ۱. ژرفبینی، ژرفنگری؛ ۲. اندیشه، تامل، تعقل، تعمق، تفکر؛ ۳. چارهاندیشی، ژرفاندیشی.
تدبیر: پایاننگری، تمهید، چاره، چارهاندیشی، حزم، درایت، رایزنی، سیاست، شگرد، کیاست، مشورت، مشی، وسیله.
تدخین: ۱. دودکردن، دود کشیدن؛ ۲. سیگار کشیدن.
تدریجتدریس: اسم ۱. آموزش، تعلم؛ ۲. درسدادن، درس گفتن ≠ تحصیل.
تدفین: ۱. خاکسپاری، دفن؛ ۲. بهخاک سپردن، خاککردن، دفنکردن، مدفونساختن.
تدقیق: ۱. امعان، باریکاندیشی، باریکبینی، باریکنگری، توجه، دقت، ژرفنگری، غوررسی، کاوش، کنجکاوی، ژرفبینی، غوررسی؛ ۲. باریکبینیکردن، دقتکردن، ژرف نگریستن.
تدلیس: ۱. تلبیس، عیبپوشی، فریب، حقهبازی، نیرنگبازی، فریبکاری، مکر؛ ۲. فریبدادن، فریفتن؛ ۳. عوامفریبی، مردمفریبی؛ ۴. عیب پوشاندن، عیب پنهانکردن.
تدمیر: ۱. تباهسازی، نابودسازی، هلاکت؛ ۲. تباهکردن، نابودساختن، نیستکردن، هلاککردن.
تدویر: ۱. گردکردن، مدورساختن؛ ۲. دوردادن.
تدوین: ۱. تالیف، تهیه، گردآوری، مدونسازی؛ ۲. تالیفکردن، جمعکردن، گردآوریکردن، مدونساختن.
تدهین: چربکردن، روغنمالی، روغن مالیدن، روغنمالیکردن.
تدین: ۱. پارسایی، تقدس، تقوا، تورع، خداترسی، دیانت، دینباوری، دینداری، دینورزی؛ ۲. دینداربودن، متدینبودن ≠ ناپارسایی.
تذبذب: ۱. تردد، تردید، حیرت، دودلی، شک؛ ۲. دودلشدن، مرددشدن.
تذرو: تزنگ، قرقاول، چور.
تذکار: تذکر، ذکر، یادآوری.
تذکر: ۱. تذکره، تذکیر، یادآوری، یادکرد؛ ۲. بهیادآوردن، یادآورشدن، متذکرشدن؛ ۳. یادکردن؛ ۴. پند گرفتن.
تذکردادن: خاطرنشانکردن، خاطرنشانساختن، یادآوریکردن، متذکرشدن، یادآورشدن.
تذکره: ۱. بیوگرافی، زندگینامه(شعرا)؛ ۲. تاریخ، جنگ، سفینه، کتاب، مجموعه؛ ۳. پاسپورت، گذرنامه؛ ۴. یاد، یادآوری، یادگار؛ ۵. یادداشت.
تذکیر: ۱. اندرز، پند، پنددهی، تذکر، خطابه، ذکر، صلاحگویی، موعظه، نصح، نصیحت، وعظ، یادکرد؛ ۲. پنددادن، نصیحتکردن، اندرزدادن؛ ۳. یادآوریکردن؛ ۴. موعظهکردن، وعظکردن.
تذکیه: ۱. ذبح؛ ۲. بسملکردن، ذبحکردن، کشتن.
تذلل: ۱. خوارنمایی، عاجرنمایی؛ ۲. خود را خوار داشتن؛ ۳. فروتنی نمودن.
تذهیب: ۱. زراندود، طلاپوشی، طلاکاری، مذهب، تمویه، مطلاپوشی؛ ۲. زراندودکردن، طلاکاریکردن.
تراب: ثری، خاک، زمین، طین، گل ≠ ماء.
ترابری: حملونقل.
تراجم: ۱. ترجمانها، ترجمهها؛ ۲. بیوگرافیها، زندگی نامهها، شرح حالها؛ ۳. بههم دشنامدادن، (به یکدیگر) سنگ انداختن؛ ۴. سنگپراکنیها؛ ۵. دشنامدهیها.
تراخم: چشمدرد، تورم پردهچشم.
تراخی: ۱. درنگ؛ ۲. سستی.
ترادف: ۱. ترتب، تسلسل، تواتر، توالی؛ ۲. هممعنایی؛ ۳. پیاپیشدن، ردیفشدن.
ترازکردن: ۱. همسطحکردن، هموارساختن؛ ۲. متعادلکردن، میزانکردن.
ترازنامه: بیلان، عملکرد.
ترازو: ۱. قپان، قسطاس، میزان؛ ۲. معیار؛ ۳. عدالت، عدل.
تراز: اسم ۱. همسطح، هموار؛ ۲. ابزار سنجشِ همواری سطح، سطحنما؛ ۳. آرایش، زینت؛ ۴. زردوزی، نقشونگار؛ ۵. بالانس، تساوی، تعادل، مفاصاحساب، میزان، موازنه؛ ۶. صنوبر ≠ ناهموار.
تراس: ۱. ایوان، صفه، مهتابی؛ ۲. بام، پشت بام.
تراش: ۱. تراشه؛ ۲. خراش.
تراشه: ۱. قاچ، قاش؛ ۲. تراش.
تراشیدن: اسم ۱. ازاله، حلق؛ ۲. تراشدادن؛ ۳. خراطیکردن، رندیدن؛ ۴. زدودن، ستردن؛ ۵. خراشیدن؛ ۶. صافکردن؛ ۷. در آوردن، جعلکردن،ساختن؛ ۸. خلقکردن.
تراشیده: ۱. تراشخورده، زدوده، سترده، صاف، هموار ≠ نتراشیده.
تراضی: ۱. خشنودی، رضایت، رضایتمندی؛ ۲. ازهم راضیشدن.
ترافیک: ۱. ازدحام، راهبندان؛ ۲. عبورومرور.
تراکم: ۱. انباشتگی، انبوهی، تکاثف، تمرکز، غلظت، فشردگی ≠ تخلخل؛ ۲. میزان مجاز زیربنا.
ترانه: اسم ۱. آواز، تصنیف، خنیا، سرود، شعر، قول، گلبانگ، نشید، نغمه؛ ۲. دوبیتی ≠ غزل، قصیده، مثنوی؛ ۳. جمیل، جوان، خوشگل ≠ زشت، بدگل.
ترانهساز: صفت ترانهساز، ترانهسرا، تصنیفسرا، تصنیفساز، چکامهسرا، شاعر ≠ غزلسرا، قصیدهگو، مثنویسرا.
تراوش: ۱. تراب، ترشح، سرایت، نشت، نشر؛ ۲. تراویدن؛ ۳. حاصل، نتیجه.
تراویدن: تراوشکردن، ترشحکردن، چکیدن.
تربت: ۱. خاک؛ ۲. آرامگاه، خاکجا، ضریح، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره.
تربیت: ۱. پرورش، تادیب، تعلیم، تهذیب؛ ۲. فرهنگ، فرهیختگی، نزاکت؛ ۳. پروراندن، پروردن، پرورشدادن.
تربیتکردن: ادبکردن، پرورشدادن، تادیبکردن، تعلیمدادن، فرهیختن، بار آوردن، پروراندن.
ترتیب: ۱. انتظام، انضباط، نظم؛ ۲. توالی؛ ۳. سامان، نسق، نظام؛ ۴. آراستگی، تنظیم؛ ۵. دستور، رژیم، قاعده، نهاد؛ ۶. رسم، شیوه، قانون؛ ۷. تامین، تدارک.
ترتیبدادن: ۱. سامانبخشیدن، ساماندادن، منظمکردن، نظمدادن؛ ۲. برپاکردن، درستکردن، سازماندادن؛ ۳. آراستن.
ترتیل: تلاوت، خوشآوازی، قرائت، نرمخوانی.
ترجمان: ۱. تعبیر، تفسیر، شرح، گزارش، نقل؛ ۲. گزارنده، مترجم؛ ۳. بیوگرافی، زندگینامه، شرححال.
ترجمه: ۱. برگردان، نقل؛ ۲. بیوگرافی، شرح احوال، شرح حال؛ ۳. گزارش.
ترجیح: اولویت، برتری، تقدم، رجحان، مزیت.
ترجیحدادن: برتریدادن، برتر شمردن، رجحاندادن، مزیت قائلشدن.
ترجیح داشتن: برتربودن، برتری داشتن، مرجحبودن، رجحان داشتن.
ترجیع: ۱. بازگرد، برگردان، برگشت؛ ۲. تحریر.
ترجیه: ۱. امیدواری، رجا ≠ نومیدی، یاس؛ ۲. امیدوارسازی، امیددهی.
ترحمانگیز: رقتانگیز، رقتآور، رقتزا.
ترحم: ۱. بخشایش؛ ۲. دلسوزی، رحم، رقت؛ ۳. شفقت، عطوفت، مهرورزی؛ ۴. بخشودن، بهرحم آمدن، رحمکردن ≠ قساوت.
ترحیب: ۱. ستودن، ستایشکردن، مرحبا گفتن؛ ۲. تازهروییکردن؛ ۳. خوشامد گفتن.
ترحیم: ۱. ختم، رحمتفرستادن، طلب آمرزش؛ ۲. رحمکردن، شفقتآوردن.
تر: ۱. خیس، مرطوب، نم، نمسار، نمناک ≠ خشک؛ ۲. باطراوت، تازه ≠ پلاسیده، پژمرده، خشک؛ ۳. تردامن، فاسق، ملوث؛ ۴. صعوه.
ترخیص: ۱. مرخصسازی؛ ۲. خارجسازی (جنس از گمرگ)؛ ۳. مرخصکردن؛ ۴. رخصتدهی؛ ۵. اجازتدادن، اجازهدادن، رخصتدادن.
ترخیم: ۱. دمبریدن، دنباله چیزیرا قطعکردن، مرخمکردن؛ ۲. حذف، حذف آخرواژه.
تردامن: ۱. آلودهدامن، بدنام، فاجر، فاسق، بیعصمت، ناپاکدامن ناپاک، ≠ پاکدامن؛ ۲. گناهکار، منحرف، گنهکار، مجرم؛ ۳. ملوث پلید، بدکاره، آبروباخته،.
تردد: ۱. آمدوشد، رفتوآمد، عبورومرور؛ ۲. تذبذب، تردید، دودلی، شبهه، شک؛ ۳. آمیزش، حشر، مراوده.
تردست: ۱. جلد، چابک، چُست، فرز؛ ۲. زرنگ، ماهر؛ ۳. حقهباز، زرار، شعبدهباز.
تردستی: استادی، چابکی، چالاکی، شعبده، فرزی، فند، مهارت.
ترد: ۱. شکننده؛ ۲. ظریف، لطیف؛ ۳. نازک ≠ ضخیم، زمخت.
تردماغ: بانشاط، سرحال، سرخوش، شادمان ≠ بیدماغ، ملنگ.
تردید: ۱. ارتیاب، احتمال، تردد، حیرت، دودلی، ریب، شبهه، شک، ظن، وسواس؛ ۲. دودلبودن، مرددبودن.
تردیدکردن: شککردن، بهشبههافتادن، شبههکردن، مرددماندن، دودلبودن.
تردی: drot[اسم ۱. شکنندگی، ظرافت، نازکی ≠ ضخامت.
ترسآور: ترسناک، خوفانگیز، خوفناک، دهشتآور، سهمناک، مدهش، مهیب، وحشتناک، هولناک.
ترس: اضطراب، اعراض، باک، بیم، پروا، تشویش، جبن، خوف، دغدغه، دهشت، رعب، سهم، فزع، محابا، مخافت، مهابت، واهمه، وجا، وحشت، وهم، هراس، هول، هیبت.
ترسا: مسیحی، نصارا، نصرانی ≠ ۱. ملحد، کافر؛ ۲. یهودی.
ترسان: بزدل، خائف، متوحش، مرعوب، هراسان.
ترساندن: ۱. ارعاب، تخویف، تهدید؛ ۲. به وحشت انداختن، متوحشساختن، بیمناککردن، مرعوبساختن، ترسانیدن، ترسدادن، مرعوبساختن، هراساندن.
ترساننده: مخوف، موحش، مهیب، مهیل، هایل، هولناک.
ترسناک: بیمناک، ترسآور، ترسآلود، تهدیدآمیز، خوفانگیز، خوفناک، دهشتناک، دهشتآور، دهشتانگیز، رعبآور، رعبانگیز، سهمگین، سهمناک، مخوف، موهش، مهیب، مهیل، وحشتناک، وحشتانگیز، وحشتبار، وهمناک، هولناک.
ترسنده: بددل، بزدل، ترسو، خائف، کمدل، متوحش، هراسان ≠ نترس، بیپروا.
ترسو: بددل، بزدل، بیجگر، بیمناک، ترسنده، جبان، ضعیفدل، جبون، خایف، کمجرات، کمدل، مستوحش، متوحش ≠ شجاع، نترس، بیپروا، شیردل.
ترسیدن: ۱. اندیشناکبودن، براندیشیدن، متوهمشدن، وحشتکردن، هراسیدن، بیمناکشدن؛ ۲. جا زدن، جاخالیکردن.
ترسیده: بیمناک، خائف، متوحش، مرعوب، هراسان، هراسناک.
ترسیم: ۱. تصویر، رسم، نقش، نگارگری؛ ۲. رسمکردن، نگاشتن؛ ۳. خطکشیدن، نشان گذاشتن، نشانهگذاریکردن؛ ۴. کشیدن، رسمکردن.
ترش: اسیددار، حامض ≠ ۱. شیرین؛ ۲. شور؛ ۳. تلخ؛ ۴. اخمو، بداخلاق، عبوس؛ ۵. خراب، فاسد (غذا، میوه).
ترشح: اسم ۱. تراوش، نشت؛ ۲. تراویدن.
ترشرو، ترشرو: اخمو، بداخم، بدعنق، تندمزاج، عبوس، کجخلق ≠ ابروگشاده، خوشرو.
ترشرویی، ترشرویی: اخم، بداخلاقی، بدخلقی، عبس، کجخلقی ≠ خوشرویی.
ترصد: ۱. انتظار، چشمداشت؛ ۲. پاس، مراقبت، نگهبانی؛ ۳. کمین؛ ۴. انتظارکشیدن؛ ۵. مراقببودن.
ترصیع: ۱. جواهرنشانی؛ ۲. جواهرنشانکردن؛ ۳. بهجواهر آراستن؛ ۴. آمودن.
ترعه: آبراهه، آبراه، کانال.
ترعیب: ۱. تخویف، تهدید؛ ۲. وعید؛ ۳. ترساندن، هراساندن ≠ تشویق، تهییج.
ترغیب: ۱. انگیزش، تحریض، تحریک، تشجیع، تشویق؛ ۲. تحریص؛ ۳. راغبساختن.
ترغیبکردن: راغبساختن، علاقهمندکردن تشویقکردن، ایجادرغبتکردن، برانگیختن، راغبکردن، علاقهمندساختن.
ترفع: ۱. برتری جستن؛ ۲. خودرا برتر پنداشتن، خود را برتر گرفتن؛ ۳. برتریداشتن، برتربودن، سربودن.
ترفندباف: بیهودهدرا، دروغباف، دروغزن، دروغگو، هرزهدرای ≠ صادق، راستگو.
ترفند: ۱. تزویر، چاره، حیله، دروغ، شعبده، فریب، مکر؛ ۲. سخن بیهوده؛ ۳. محال.
ترفه: ۱. آسایش، تنآسانی، آسودن، رفاه، رفاهزدگی؛ ۲. اسایش داشتن، آسودهبودن؛ ۳. در رفاهبودن.
ترفیع: ارتقا، برکشی، پیشرفت، ترقی.
ترفیه: آسایش، رفاه.
ترقب: ۱. انتظار، چشمداشت؛ ۲. پاسداری، ترصد، دیدهبانی، مراقبت.
ترقص: ۱. دستافشانی، پایکوبی، رقص؛ ۲. به رقص آمدن، پایکوبیکردن، دستافشانیکردن، رقصکردن.
ترقوه: آخرک، چنبر.
ترقی: ۱. ارتقا، اعتلا، پیشرفت، پیشروی، ترفیع، تعالی ≠ تنزل، پسرفت؛ ۲. رونق، توسعه ≠ تنزل؛ ۳. رشد، برکشی.
ترقیم: ۱. تحریر، کتابت، نگارش؛ ۲. نگاشتن، نوشتن ≠ تقریر.
ترک: آذری، ترکتبار، ترکنژاد، آذربایجانی.
ترکاندن: ۱. پکاندن، ترکانیدن، منفجرکردن؛ ۲. شکافدادن.
ترکتازی، ترکتازی: ۱. تاختناگهانی، یورش سریع؛ ۲. تاختوتاز، جولان؛ ۳. تاراج، کشتار.
ترک: صفت ۱. ثلمه، چاک، درز، رخنه، سوراخ، شکاف، فاق، منفذ؛ ۲. تروتازه، مرطوب؛ ۳. نوعیحلوا.
ترک: ۱. رها، صرفنظر، واگذاری، واگذار، ول؛ ۲. دست کشیدن، هشتن؛ ۳. کلاهخود، مغفر؛ ۴. سوار پشت سر.
ترکش: ۱. تیردان، جعبه، جوله، کیش؛ ۲. پارهگلوله، پاره خمپاره.
ترککردن: ۱. ترک گفتن، خداحافظیکردن؛ ۲. دست بر داشتن، دستکشیدن؛ ۳. دل برکندن، رهاکردن، ولکردن؛ ۴. منصرفشدن، واگذاشتن؛ ۵. وداع گفتن؛ ۶. عزیمتکردن.
ترک مخاصمه: آتشبس.
ترکه: ارث، ماترک، مردهریگ، میراث.
ترکه: چوب نازک، شاخه باریکبریده.
ترکیب: ۱. اختلاط، امتزاج ≠ تجزیه؛ ۲. تالیف، تعبیر، تلفیق؛ ۳. آمیختن، آمیختهکردن، مخلوطکردن ≠ تجزیهکردن؛ ۳. اندام ریخت، شکل؛ ۴. ساختار.
ترکیدن: ۱. انفجار؛ ۲. ترکخوردن، درز بر داشتن، شکافتهشدن، کفتن، منفجرشدن.
ترکیده: ترکخورده، شکافته، منفجر.
ترگ: کلاهخود، مغفر.
ترمز: ۱. مهار؛ ۲. آلت بازدارنده؛ ۳. سد، مانع.
ترمومتر: حرارتسنج، دماسنج، گرماسنج، میزانالحراره.
ترمه: پارچه ابریشمین گلوبوتهدار.
ترمیم: ۱. اصلاح؛ ۲. جبران؛ ۳. بازسازی، تعمیر، مرمت ≠ تخریب؛ ۳. اصلاحکردن، مرمتکردن.
ترمیمشدن: ۱. اصلاحشدن، درستشدن؛ ۲. مرمتشدن، تعمیرشدن، بازسازیشدن ≠ تخریبشدن؛ ۳. بهبودیافتن.
ترمیمکردن: ۱. اصلاحکردن، درستکردن؛ ۲. تعمیرکردن، مرمتکردن، بازسازیکردن ≠ تخریبکردن؛ ۳. بهبود بخشیدن.
ترمینولوژی: اصطلاحشناسی.
ترنج: ۱. بالنگ؛ ۲. طرحچهارگوشه، طرح گلوبوتهدار، طرح اسلیمی (قالی).
ترن: قطار.
ترنم: ۱. زمزمه، سرایش، نجوا؛ ۲. آواز، نغمه.
تروتازه: ۱. باطراوت، شاداب ≠ خشکیده، پژمرده، پلاسیده؛ ۲. تازه، نو، جدید.
ترور: ۱. آدمکشی، قتل؛ ۲. وحشت، خوف، هراس.
ترورکردن: کشتن، سوءقصدکردن.
تروریست: صفت ۱. آدمکش، عامل ترور، قاتل؛ ۲. طرفدار ترور، وحشتگرا.
تروریسم: ۱. آدمکشی؛ ۲. وحشتپراکنی، وحشتگرایی.
ترویج: ابلاغ، اشاعه، انتشار، تبلیغ، تداول، رواج، روایی، نشر.
ترویجدهنده: صفت مبلغ، مروج.
ترویجکردن: اشاعهدادن، رواجدادن، متداولساختن.
ترهات: اباطیل، اراجیف، جفنگ، ژاژ، سخنان بیاساس، لاطائلات، مزخرفات، یاوهها.
تریاق: افیون، پادزهر، پازهر، تریاک، ضدزهر، نوشدارو ≠ زهر.
تریاک: افیون، پادزهر، تریاق، نارخوک، نارکوک، نوشدارو ≠ تریاق.
تریاکی: صفت ۱. افیونی، معتاد، وافوری ≠ سالم، غیرمعتاد؛ ۲. بهرنگ تریاک، تریاکگون.
تری: ۱. تازگی، رطوبت، طراوت ≠ خشکی، پژمردگی، پلاسیدگی؛ ۲. طراوت، شادابی.
تزاحم: ۱. تصدیع، دردسر، مزاحمت؛ ۲. ازدحام، شلوغی.
تزار: امپراطور روس.
تزاید: ۱. ازدیاد، افزایش، فزونی ≠ تقلیل، کاهش؛ ۲. افزایشیافتن، افزونشدن، زیادشدن ≠ تقلیلیافتن، کاهشیافتن.
تز: ۱. پایاننامه، رساله؛ ۲. جوانه؛ ۳. مبحث، موضوع بحث؛ ۴. نهاده، نهاد؛ ۴. تئوری، نظریه؛ ۵. رای، عقیده، نظر.
تزریق: ۱. آمپول زدن، زرق؛ ۲. آمپولزنی؛ ۳. تنقیه.
تزکیه: ۱. اصلاح، پاکسازی، تربیت، تصفیه نفس، تطهیر، تهذیب، خلوص؛ ۲. پاکیزهکردن، پاکیزه گردانیدن؛ ۳. زکاتدادن.
تزلزل: ۱. ارتعاش، تکان، جنبش، لرزش، لرزه؛ ۲. بیثباتی، سستی، نااستواری ≠ استواری؛ ۳. اضطراب، بیتابی بیثباتشدن، سستشدن؛ ۴. جنبیدن، لرزیدن.
تزلزلناپذیر: سستیناپذیر، استوار، محکم، باثبات، خللناپذیر ≠ تزلزلپذیر، متزلزل.
تزویج: ۱. ازدواج، زناشویی، مزاوجت، نکاح، وصلت ≠ طلاق، جدایی؛ ۲. جفت گرفتن، زناشوییکردن، همسر گرفتن ≠ طلاقدادن، جداشدن.
تزویر: ۱. تغابن، تقلب، حیلت، حیله، خدعه، دستان، دوال، دورویی، ریا، ریاکاری، زرق، سالوس، شید، شیلهپیله، ظاهرسازی، ظاهرنمایی، غدر، فریب، فریبکاری، فسوس، کید، مکر، منافقت، نیرنگ؛ ۲. دروغپردازیکردن؛ ۳. دوروییکردن، فریبدادن، مکر ورزیدن، گول ز.
تزهد: ه زهدورزی، پارسایی، پرهیزگاری؛ ۲. پارساشدن، پارساییکردن، ترکدنیاکردن، زاهدشدن، زهد ورزیدن.
تزیین: ۱. آذین، آرایش، زیب، زینت، زیور؛ ۲. آراستن، زینتدادن.
تسامح: ۱. اهمال، تساهل، تغافل، سهلانگاری، غفلت، فروگذاری، مدارا، مسامحه، مماطله ≠ ۱. جدیت، سختکوشی؛ ۲. سختگیری؛ ۲. مداراکردن، تساهل نمودن، فروگذارکردن، نرمیکردن؛ ۳. آسان گرفتن.
تساوی: ۱. برابری، تعادل، مساوات، مساوقت، همسنگی ≠ نابرابری؛ ۲. هموزنی؛ ۳. برابربودن، برابرشدن.
تساهل: ۱. انعطاف، تسامح، سهلگیری، آسانگیری؛ ۲. سهلانگاری، مسامحه، مماطله؛ ۳. سهلانگاریکردن، مسامحهکردن ≠ کوشیدن؛ ۴. سهل گرفتن، آسان گرفتن ≠ سخت گرفتن.
تسبیب: ۱. سببسازی، وسیلهانگیزی، وسیلهسازی؛ ۲. سببساختن؛ ۳. ایجادسببکردن.
تسبیح: ۱. سبحت، سبحه؛ ۲. ذکر، نیایش؛ ۳. سبحاناله گفتن.
تست: ۱. آزمایش، آزمون، امتحان؛ ۲. سنجش؛ ۳. پرسشهای چندگزینهای، سوالهای چندجوابی.
تسجیل: اسم ۱. تایید، تصدیق، مسجلسازی؛ ۲. عهدکردن، پیمانبستن؛ ۳. مسجلکردن.
تسخر: فعل ۱. استهزا، ریشخند، مسخره؛ ۲. استهزاکردن، ریشخندکردن، مسخرهکردن.
تسخیر: ۱. استیلا، اشغال، تسلط، تصرف، چیرگی، غلبه، فتح، مسخرسازی؛ ۲. جادو، سحر، فسون، فسونگری؛ ۳. رامسازی، مطیعسازی ≠ سرکش؛ ۴. رامکردن، فرمانبردارکردن، مطیعگردانیدن؛ ۵. تصرفکردن؛ ۶. جادوکردن، افسونکردن.
تسریع: ۱. سرعت، شتاب ≠ کند؛ ۲. تعجیل، عجله ≠ تاخیر؛ ۲. سرعت بخشیدن؛ ۳. شتابکردن، سرعت گرفتن ≠ تاخیرکردن.
تسطیح: صفت ۱. صاف، هموار، تراز ≠ ناهموار؛ ۲. هموارسازی ≠ ناهموارسازی؛ ۳. صافکردن، همسطحکردن، هموارکردن ≠ ناهموارکردن.
تسعیر: ۱. نرخبندی، نرخگزاری؛ ۲. تبدیل ارز، قیمتگزاری، تعیین بهاکردن؛ ۳. قیمت گذاشتن، نرخ گذاشتن؛ ۴. ارزیابیکردن.
تسکین: ۱. آرامش، التیام، تخفیف، تسلی؛ ۲. دلجویی؛ ۳. فروکش؛ ۴. آرامش بخشیدن، آرامکردن؛ ۵. تسلی بخشیدن، تسلیدادن.
تسکیندهنده: آرامبخش، آرامشبخش، تسکینبخش، مسکن.
تسکینیافتن: ۱. تسکینپیداکردن، آرامشدن، آرامشیافتن؛ ۲. تسلییافتن؛ ۳. التیامیافتن؛ ۴. کاهشیافتن، فرونشستن (درد و ).
تسلسل: ۱. پیوستگی، تداوم، ترادف، تواتر، توالی ≠ گسستگی؛ ۲. شدن ≠ گسستهشدن.
تسلط: ۱. توانایی، قدرت، قوت؛ ۲. استیلا، تسخیر، تصرف، تفوق، چیرگی، سلطه، سیطره، غلبه؛ ۳. امیری، پادشاهی، پیشوایی، فرمانروایی، کیایی؛ ۴. احاطه، تبحر، خبرگی، مهارت ≠ متهورشدن، شکست خوردن؛ ۵. چیرهشدن، غلبهیافتن، مسلطشدن.
تسلیبخش: آرامبخش، قراربخش.
تسلی: ۱. بیغمی، دلجویی، دلداری، دلسوزی، سلوت؛ ۲. تسلیت؛ ۳. آرامشیافتن.
تسلیت: تسلی، تعزیت، دلداری، سرسلامتی، همدردی ≠ تبریک.
تسلیح: سلاح پوشانیدن، مسلحکردن ≠ خلع سلاحکردن.
تسلیدادن: ۱. دلجوییکردن، دلداریدادن، تسلا بخشیدن، آرامشبخشیدن؛ ۲. نواختن ≠ آزردن.
تسلیم: اسم ۱. استرداد، تحویل، تفویض، تقدیم، واگذار، واگذاری؛ ۲. تمکین ≠ نشوز؛ ۳. رام، مطیع، منقاد ≠ عاصی، سرکش، نافرمان.
تسلیمشدن: ۱. تمکینکردن، تندردادن، گردن نهادن؛ ۲. رامشدن، مطیعشدن، منقادشدن ≠ نافرمانیکردن، عصیان ورزیدن.
تسلیمکردن: ۱. تفویضکردن، سپردن، واگذاشتن، واگذارکردن؛ ۲. تحویلدادن، مستردکردن ≠ تسلیمشدن، تحویل گرفتن؛ ۳. راضیکردن، مطیعکردن، منقاد گردانیدن؛ ۴. ارائهدادن، ارائهکردن، عرضهکردن؛ ۵. جاندادن، مردن، فوتکردن.
تسمه: دوال، دوالچرمی، کمربند، میانبند.
تسمیه: ۱. نامگذاری؛ ۲. نامگذاریکردن، نامیدن، نام نهادن.
تسنن: ۱. اهل سنت، سنی ≠ شیعی، شیعه؛ ۲. مذهب اهل سنت ≠ تشیع.
تسوید: ۱. سیاهکردن؛ ۲. پیشنویسکردن، چرکنویسکردن، مسودهکردن ≠ پاکنویسکردن؛ ۳. نگاشتن، نوشتن.
تسویه: ۱. برابر، تساوی ≠ نابرابر؛ ۲. مساوی؛ ۳. یکسان سازی، تسویت؛ ۴. برابرکردن، مساویساختن، راستکردن، مساویکردن، یکسانکردن؛ ۵. تصفیهحساب.
تسهیل: ۱. آسانسازی، سادهسازی ≠ مشکلآفرینی، مشکلسازی؛ ۲. آسانکردن، سادهکردن.
تسهیم: ۱. بخش، تقسیم؛ ۲. توزیع؛ ۳. سهمبری؛ ۴. سهمبندی، سهمدهی.
تشابه: ۱. تجانس، شباهت، مانندگی، مشابهت، همانندی، همسانی، یکسانی؛ ۲. شبیهبودن، همانندبودن ≠ تخالف، اختلاف، تفاوت.
تشبث: ۱. آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگزنی، دستاویزسازی؛ ۲. درآویختن، چنگ زدن، متشبثشدن، دستاویزقراردادن، متمسکشدن، متوسلشدن.
تشبثکردن: متشبثشدن، متوسلشدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قراردادن.
تشبع: استقصا، پیجویی.
تشبیه: ۱. شبیهسازی؛ ۲. قیاس، مقایسه؛ ۳. شبیهکردن.
تشتت: ۱. اختلاف، افتراق، پراکندگی، پریشانی، تفرق، تفرقه ≠ تجمع؛ ۲. پراکندهشدن، پریشانشدن.
تشت: تغار، لگن، تبنگو.
تشجیع: ۱. اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، تحریک، ترغیب، تشویق؛ ۲. دلیرکردن، جراتکردن، قویدلساختن، روحیهدادن، برانگیختن.
تشحیذ: ۱. تندکردن، تیزکردن؛ ۲. روشنسازی.
تشخص: ۱. امتیاز، اعتبار، بزرگمنشی، تعین، جاهوجلال، شخصیت، شوکت؛ ۲. شخصیتبخشی؛ ۳. شخصانکاری.
تشخیص: ۱. امتیاز، بازشناخت، بازشناسی، تعیین، تفکیک، تمییز، درک، فهم؛ ۲. بازشناختن، تمیزدادن.
تشخیصدادن: ۱. بازشناختن، شناختن؛ ۲. بازشناسیکردن، شناساییکردن؛ ۳. تمیزدادن؛ ۴. تعیین ماهیتکردن، پی بردن.
تشدد: ۱. تندی، حدت، خشونت، درشتی، سختگیری، سختی، شدت؛ ۲. تندیکردن، خشونت بهخرجدادن، درشتیکردن ≠ مدارا، نرمش، ملاطفت، تساهل، مداراکردن.
تشدید: ۱. تشیید، تقویت، سختگیری ≠ تسهیل، تخفیف؛ ۲. رزنانس؛ ۳. مشددسازی.
تشدیدشدن: ۱. شدتیافتن، شدت گرفتن، شدیدشدن؛ ۲. سختشدن، وخیمشدن.
تشر: پرخاش، تندی، توپ، عتاب، معاتبه.
تشر زدن: تندیکردن، تغیرنمودن، تهدیدکردن، عتابکردن، پرخاشکردن.
تشرف: پابوسی، شرفیابی.
تشریح: ۱. تاویل، تعریف، تفسیر، توجیه، توصیف، توضیح؛ ۲. شرح، وصف؛ ۳. کالبدشکافی، کالبدشناسی.
تشریحکردن: ۱. توضیحدادن، تبیینکردن، شرحدادن؛ ۲. شرحه شرحهکردن، قطعه قطعهکردن، کالبد شکافیکردن.
تشریحی: ۱. تبیینی، توصیفی، توضیحی؛ ۲. مربوط به کالبدشکافی.
تشریف آوردن: ۱. نزولاجلال فرمودن، تشریففرماشدن، آمدن؛ ۲. شرفیابشدن.
تشریفات: ۱. آداب، اتیکت؛ ۲. تجمل، تکلف؛ ۳. فرمالیته؛ ۴. مراسم.
تشریفاتی: اسم ۱. ظاهرسازی؛ ۲. بیمحتوا؛ ۳. تجملی، تکلفآمیز؛ ۴. مناسب تشریفات؛ ۵. هوادار تشریفات، پایبند تشریفات؛ ۶. متکلف.
تشریف بردن: رفتن، ترککردن (محل)، تشریففرماشدن.
تشریف: ۱. خلعت، مژدگانی؛ ۲. حضور؛ ۳. بزرگداشت ≠ خوارداشت، تحقیر؛ ۴. شرفدادن، شریف گردانیدن.
تشریف داشتن: ۱. حضورداشتن؛ ۲. بودن، هستن؛ ۳. شرفیابشدن.
تشریک: انبازکردن، شرکتدادن، شریک قراردادن، شریککردن.
تشعشع: ۱. پرتوافکنی، پرتوزایی، تابش، درخشندگی؛ ۲. پرتو افکندن، تابیدن، پرتو انداختن.
تشفی: ۱. التیام، بهبودی، تسلی، شفا، شفایافتگی، صحت، علاج، مداوا، معالجه؛ ۲. دلآسایی؛ ۳. شفایافتن، صحتیافتن، علاجشدن؛ ۴. آرامش خاطریافتن، تسکینیافتن.
تشفیبخش: تسکیندهنده، آرامشبخش.
تشفیدادن: التیامدادن، تسکیندادن.
تشفییافتن: ۱. شفایافتن، بهبودیافتن، مداواشدن، معالجهشدن؛ ۲. تسلییافتن، دلآسودهشدن، دلخوشییافتن.
تشک: بستر، خوابگه، رختخواب، زیرانداز، نهالی.
تشکر: ۱. امتنان، سپاس، سپاسداری، سپاسگزاری، قدردانی ≠ ناسپاسی، حقناشناسی؛ ۲. شکرکردن، سپاسگذاریکردن، سپاس داشتن.
تشکلپذیر: سازمانپذیر، نظمپذیر ≠ تشکلناپذیر.
تشکل: ۱. شکل گرفتن، صورتپذیرفتن؛ ۲. متشکلشدن؛ ۳. صورتپذیری، شکلگیری.
تشکی: ۱. شکایت، شکوائیه؛ ۲. شکوه، گلایه، گله؛ ۳. شکایتکردن؛ ۴. شکوهکردن، گلایهکردن.
تشکیک: ۱. تردید، شبهه، شک، ظن، گمان ≠ یقین؛ ۲. به شبهه افکندن، به شکانداختن، شک آوردن ≠ یقینکردن.
تشکیلات: موسسه، اداره، نهاد تنظیمات، سازمان؛ ۲. دفترودستک؛ ۳. اسباب، اثاثیه.
تشکیل: ایجاد، برپاسازی، تاسیس، تشیید، تکوین، شکلپذیری، وضع، شکلدهی.
تشکیلدادن: ۱. سازماندادن، برگزارکردن؛ ۲. به وجود آوردن، شکلدادن؛ ۳. تاسیسکردن، برپاکردن، درستکردن.
تشکیلیافتن: شکلگرفتن برپاشدن، بهپاشدن، درستشدن، تشکیلشدن، تکوینیافتن، به وجود آمدن،.
تشنج: ۱. جنبش، لرزه ≠ سکون؛ ۲. بحران، تنش، ناآرامی ≠ آرامش؛ ۳. ترنجیدهشدن.
تشنجزا: بحرانزا، بحرانساز، تشنجآفرین، متشنجساز، متلاطمساز ≠ تشنجزدا، تنشزدا.
تشنجزدایی: آرامسازی، بحرانزدایی، تنشزدایی ≠ بحرانآفرینی، تنشزایی.
تشنگی: ۱. عطش، نهل ≠ گرسنگی، مجاعه، جوع؛ ۲. آرزومندی، اشتیاق.
تشنه: عطشان، عطشزده، عطشناک ≠ گرسنه.
تشنهشدن: ۱. احساستشنگیکردن، عطشانشدن، عطشیافتن؛ ۲. مشتاقشدن، آرزومندشدن.
تشنیع: ۱. بدگویی، رسواسازی، شناعت، ناسزاگویی ≠ تحسین؛ ۲. بد گفتن، رسواساختن، زشت شمردن.
تشنیعکردن: زشت گفتن، بد گفتن، شناعت، حرف شنیع زدن، تشنیع زدن، بدگوییکردن.
تشویر: ۱. تعییر؛ ۲. سرزنشکردن، ملامتکردن ≠ ستودن؛ ۳. شرمسارکردن، شرمندهساختن؛ ۴. شرمساری، شرمندگی؛ ۵. آشوب.
تشویش: آشوب، اضطراب، بیم، پریشانی، ترس، دغدغه، دلشوره، دلواپسی، قلق، ناراحتی، نگرانی، واهمه ≠ آرامش، سکون.
تشویق: ۱. اغوا، انگیزش، تحریص، تحریض، تحریک، ترغیب، تشجیع، وادار؛ ۲. حث، تقدیر، قدردانی ≠ تنبیه؛ ۳. آرزومندکردن، به شوق آوردن، ترغیبکردن، دلگرمساختن.
تشویقشدن: ۱. تحریکشدن، تهییجشدن، تشجیعشدن، ترغیبشدن، رغبتیافتن، دلگرمشدن، به شوق آمدن؛ ۲. تقدیرشدن ≠ تنبیهشدن.
تشویقکردن: ۱. تحریککردن، ترغیبکردن، تهییجکردن، راغبساختن؛ ۲. آفرینکردن، تحسینکردن، تشجیعکردن ≠ تنبیهکردن.
تشهد: ۱. شهادتین گفتن، شهادتدادن(درنماز)؛ ۲. شاهد خواستن، طلبگواهیکردن.
تشیع: اسم ۱. شیعه؛ ۲. شیعهمذهب؛ ۳. پیروبودن؛ ۴. پیرویکردن، متابعتکردن.
تشیید: ۱. استحکام، استوارسازی، استواری، استحکامبخشی، تقویت ≠ تضعیف؛ ۲. استحکام بخشیدن، استوارساختن، تقویتکردن، مستحکمکردن؛ ۳. بلندکردن (دیوار ).
تشییع: ۱. بدرقه، مشایعت، همراهی ≠ استقبال؛ ۲. دنبال جنازه رفتن.
تصاحب: ۱. تصرف، تملک؛ ۲. ضبط؛ ۷. قبض؛ ۳. دستاندازی؛ ۴. غصب؛ ۵. دزدی؛ ۶. اختیار، قدرت؛ ۷. صاحبشدن، مالکشدن.
تصاحبکردن: ۱. بهدست آوردن؛ ۲. مالکشدن، صاحبشدن؛ ۳. تصرفکردن.
تصادفاً: اتفاقاً، تصادفی، شانسی، غیرمترقبه، غیرمنتظره.
تصادف: ۱. برخورد، تلاقی، ملاقات؛ ۲. تصادم؛ ۳. اتفاق، پیشامد، حادثه، سانحه.
تصادفکردن: ۱. تصادمکردن؛ ۲. به هم خوردن.
تصادفی: ۱. اتفاقی، حادثی؛ ۲. غیرمترقبه، تصادف.
تصادم: ۱. برخورد، تصادف؛ ۲. درگیری.
تصاعد: ۱. افزایش، بالاروی، صعود ≠ نزول؛ ۲. بالا رفتن، افزایشیافتن ≠ کاهشیافتن، کمشدن؛ ۳. برآمدن، صعودکردن؛ ۴. برخاستن، متصاعدشدن.
تصاعدی: صعودی ≠ نزولی.
تصانیف: ۱. ترانهها، تصنیفها، سرودها، نشیدها ≠ نوحهها؛ ۲. کتابها، تالیفات، تالیفها، نوشتهها.
تصاویر: پرترهها، تصویرها، تمثالها، شمایلها، صورتها، عکسها، نقشها.
تصحیح: ۱. اصلاح، بهسازی، تنقیح، حکواصلاح، غلطگیری ≠ تحریف، تصحیف؛ ۲. درستکردن، صحیحکردن، بیغلطکردن، غلطگیریکردن.
تصحیحکردن: ۱. ویراستاریکردن، ویرایشکردن، ادیتکردن، اصلاحکردن، حکواصلاحکردن، تنقیحکردن، منقحساختن؛ ۲. غلطگیریکردن، خطایابیکردن؛ ۳. رفع اشکالکردن، بهسازیکردن؛ ۴. ارزشیابیشدن (اوراق امتحانی).
تصحیف: اسم ۱. بدخوانی، خطاخوانی؛ ۲. بد خواندن، خطا خواندن؛ ۳. تغییردادن.
تصدق: ۱. بلاگردان، صدقه، قربان؛ ۲. در راه خدادادن، صدقهدادن ≠ صدقهگرفتن.
تصدیع: ۱. اذیت، تزاحم، دردسر، زحمت، صداع، مزاحمت؛ ۲. دردسردادن، باعثزحمتشدن، مزاحمشدن، مصدعشدن.
تصدیعدادن: مصدعشدن، زحمتافزاشدن، زحمتدادن، مزاحمشدن، دردسردادن.
تصدی: ۱. عهدهدار، ماموریت، مباشرت؛ ۲. عهدهدارشدن.
تصدیق: ۱. اذعان، اعتراف، اقرار، پذیرش، تایید، تسجیل، تصویب، صحه، قبول، قبولی ≠ تکذیب؛ ۲. اجازه، پروانه، جواز، دیپلم، کارنامه، گواهی، گواهینامه.
تصدیقکردن: ۱. تأییدکردن ≠ تکذیبکردن؛ ۲. پذیرفتن، قبولکردن؛ ۳. اذعان داشتن، اعترافکردن، اقرارکردن؛ ۴. گواهیدادن، شهادتدادن.
تصرف: ۱. استملاک، تصاحب، تملک؛ ۲. ضبط، قبض، قبضه؛ ۳. اشغال، تسخیر، تسلط، چیرگی، دستاندازی، غلبه؛ ۴. ازاله بکارت، تصاحبکردن؛ ۵. تغییر، دگرگونی؛ ۶. بهدست آوردن؛ ۷. تاثیر، نفوذ.
تصرفشدن: ۱. اشغالشدن، تسخیرشدن؛ ۲. مالکشدن، به دستآوردن؛ ۳. گرفتن.
تصرفعدوانی: زورستانی، زورگیری، غصب.
تصرفکردن: ۱. بهچنگ آوردن، تصاحبکردن، مالکشدن؛ ۲. اشغالکردن، تسخیرکردن، مسخرکردن، گرفتن، متصرفشدن، صاحبشدن، متملکشدن.
تصریح: ۱. آشکارایی، آشکارگویی، تاکید، وضوح ≠ تلمیح، تلویح؛ ۲. آشکار گفتن، صریح بیانکردن.
تصریحاً: آشکارا، بالصراحه، صراحتاً، مصرحاً ≠ تلویحاً.
تصریحکردن: آشکارگفتن، صریح گفتن، با صراحت گفتن، فاشکردن(مطلب)، بالصراحه گفتن.
تصریف: ۱. برگردانیدن؛ ۲. صرفکردن؛ ۳. تحول، تغییر؛ ۴. صرف ≠ نحو؛ ۵. مشتقسازی.
تصعید: ۱. بالا رفتن، صعودکردن؛ ۲. بالا بردن.
تصغیر: ۱. استحقار، تحقیر، خوارداشت، کوچکشماری ≠ تعظیم؛ ۲. حقیرکردن، خوار داشتن ≠ بزرگ داشتن؛ ۳. کوچککردن ≠ تعظیم.
تصفیه: ۱. تزکیه، تهذیب؛ ۲. پالایش؛ ۳. پاکسازی، فیلتر؛ ۴. تفریغحساب، رفع اختلاف؛ ۵. پاککردن، پالودن، صافکردن ≠ آلودن؛ ۶. رفع اختلافکردن.
تصفیهخانه: پالایشگاه.
تصفیهکردن: ۱. پاککردن، پالودن؛ ۲. صافکردن؛ ۳. پالایشکردن؛ ۴. پاکسازیکردن، فیلترکردن؛ ۵. رفع اختلافکردن؛ ۶. تفریغ حسابکردن، تسویهحسابکردن.
تصلف: ۱. تملق گفتن، چاپلوسیکردن، چربزبانیکردن؛ ۲. گزاف گفتن، لافزدن، لافیدن.
تصمیم: آهنگ، اراده، عزم، قصد، همت.
تصمیم گرفتن: ۱. ارادهکردن، عزمکردن؛ ۲. قصدکردن، نیتکردن؛ ۳. مصممشدن.
تصنع: ۱. ساختگی، ظاهرسازی؛ ۲. ظاهرسازیکردن؛ ۳. خودآرایی؛ ۴. خودآراییکردن.
تصنعی: ساختگی، مصنوعی ≠ واقعی، حقیقی.
تصنیف: ۱. ترانه، سرایش، سرود، قول، نشید ≠ نوحه؛ ۲. تالیف، تحریر، تدوین، گردآوری؛ ۳. کتاب، رساله.
تصنیفساز: ترانهساز، تصنیفسرا، شاعر.
تصنیفسرا: ترانهساز، ترانهسرا، تصنیفساز، شاعر.
تصنیفکردن: ۱. سرودن، ترانهسراییکردن؛ ۲. نوشتن، تالیفکردن، به رشته تحریر درآوردن (کتاب، رساله).
تصور: ۱. اندیشه، انگار، پندار، تخیل، تفکر، خیال، زعم، فکر، گمان، مخیله، وهم ≠ تصدیق؛ ۲. اندیشهکردن، اندیشیدن، انگاشتن ≠ تصدیقکردن.
تصورکردن: ۱. اندیشهکردن، اندیشیدن، انگاشتن؛ ۲. خیالکردن، در خیال مجسمکردن؛ ۳. فرضکردن، گمانکردن.
تصوری: خیالی، فرضی، موهوم، وهمی ≠ تصدیقی، واقعی.
تصوف: ۱. سلوک، عرفان؛ ۲. پشمینهپوشی، درویشی، صوفیگری، قلندری؛ ۳. حکمت، عرفان؛ ۴. طریقت.
تصویب: ۱. اجابت، پذیرفته، تایید، تصدیق، صحهگذاری، صوابدید، قبول ≠ رد؛ ۲. صواب شمردن؛ ۳. رای موافقدادن، مصوبکردن.
تصویبشدن: تاییدشدن، مصوبشدن، مورد موافقت قرار گرفتن.
تصویبکردن: صلاحدانستن، تاییدکردن، صحه گذاشتن، رای موافقدادن، مصوبکردن، صواب دانستن.
تصویر: پرتره، ترسیم، تمثال، تندیس، شکل، شمایل، صورت، عکس، نقش، نگار.
تضاد: ۱. اختلاف، تقابل، تناقض، ضدیت، مخالفت، مغایرت، ناسازگاری ≠ تماثل، سازگاری؛ ۲. دشمنی، مخالفت؛ ۳. ضدیکدیگربودن، متضادبودن، مخالف یکدیگربودن ≠ سازگاربودن، موافقبودن؛ ۴. ضدیت داشتن.
تضاعف: ۱. دوبرابرشدن، دوچندانشدن؛ ۲. دوچندانکردن، مضاعفکردن.
تضامن: ضامن یکدیگرشدن، کفیل یکدیگرشدن.
تضرر: ۱. خسران دیدن، زیانبردن، ضررکردن، متضررشدن ≠ سود بردن، نفعکردن؛ ۲. گزند دیدن.
تضرع: ۱. استغاثه، التماس، الحاح، زاری، فزع، گریه، لابه، مویه، ناله، ندبه؛ ۲. زاریکردن، الحاحکردن، زاریدن؛ ۳. خواریکردن، فروتنیکردن.
تضریب: ۱. دوبهمزنی، سخنچینی، فتنهانگیزی، نمامی؛ ۲. سعایتکردن، سخنچینیکردن، فتنه برانگیختن.
تضریس: دندانهدارکردن، دندانهدندانهکردن، مضرسکردن.
تضعیف: ۱. ناتوانسازی؛ ۲. ناتوانکردن، ضعیفکردن؛ ۳. دوبرابرسازی، مضاعفسازی؛ ۴. دوبرابرکردن، مضاعفکردن ≠ تحکیم، تشیید.
تضلیل: ۱. ضلالت، گمراهی ≠ هدایت؛ ۲. گمراهکردن ≠ هدایتکردن؛ ۳. بهضلالت نسبتدادن، گمراه دانستن.
تضمین: ۱. پشتوانه، وثیقه؛ ۲. پایندانی، پذرفتاری، تعهد، ضمانت، کفالت؛ ۳. ضامنشدن.
تضمینکردن: ضمانتکردن، تعهدکردن، پذرفتاریکردن، پایندانیکردن.
تضمینی: ضمانتشده، تضمینشده.
تضییع: ۱. اتلاف، تباهسازی، حیفومیل، ضایعسازی، هدر؛ ۲. هدردادن، تلفکردن، ضایعکردن؛ ۳. ازبین بردن، پایمالکردن.
تضییعکردن: ۱. هدردادن، تلفکردن، ضایعکردن؛ ۲. از بین بردن، نابودکردن، پایمالکردن؛ ۳. تباهساختن؛ ۴. حیفومیلکردن.
تضییق: ۱. تنگنا، تنگی، فشار؛ ۲. تنگکردن؛ ۳. درمضیقه افکندن.
تطابق: ۱. برابری، مطابقت، همگونی؛ ۲. باهم برابرشدن؛ ۳. برابرکردن.
تطاول: ۱. تعدی، جفا، جور، درازدستی، دستاندازی، ستم، ظلم، گردنکشی؛ ۲. تعدیکردن، دستاندازیکردن، گردنکشیکردن ≠ مهر.
تطاولکردن: ۱. ظلمکردن، ستمکردن، جفاکردن، جورکردن؛ ۲. تعدیکردن، دستاندازیکردن.
تطاول کشیدن: جفادیدن، ستم دیدن، تحمل ظلمکردن.
تطبیق: ۱. برابرسازی، مقابله، مقایسه؛ ۲. وفق، مطابقت، برابری.
تطبیقدادن: ۱. مطابقتدادن، سنجیدن، مقایسهکردن؛ ۲. وفقدادن؛ ۳. همآهنگکردن.
تطبیقی: مقابلهای، مقایسهای.
تطمیع: آزمندساختن، به طمعانداختن.
تطمیعکردن: به طمعانداختن، آزمندساختن، بیوسانیدن، تحریصکردن، به آز افکندن.
تطور: ۱. تحول، تغییر، دگرسانی، دگرگونی، گونهگونی؛ ۲. گونهگونشدن، دگرگونییافتن.
تطوع: ۱. انقیاد، فرمانبرداری ≠ عصیانورزی؛ ۲. فرمانبرداریکردن، فرمانبردن، منقادشدن؛ ۳. ادای نافله، ادای مستحبات، عمل مستحبکردن؛ ۴. پذیرفتن، قبولکردن ≠ نپذیرفتن، ردکردن.
تطویل: ۱. اطاله، تفصیل، درازا، درازگویی، زیادهگویی ≠ ایجاز؛ ۲. درازکردن، طولدادن.
تطهیر: ۱. پاکسازی، پاکی، پاکیزگی، تغسیل، شستشو، طهارت، غسل، وضو؛ ۲. پاک گردانیدن، طاهرکردن ≠ نجسکردن.
تطهیرشدن: پاکشدن، طاهرشدن، تطهیریافتن.
تطهیرکردن: ۱. طاهرکردن، نجاستزداییکردن، طهارت گرفتن، پاککردن؛ ۲. غسلکردن؛ ۳. حلالکردن؛ ۴. ختنهکردن؛ ۵. گناهزداییکردن.
تطیر: ۱. فال، مرغوا؛ ۲. فال بدزدن، مرغوا زدن؛ ۳. به فال بد گرفتن.
تظاهرات: میتینگ، راهپیماییاعتراضآمیز، راهپیمایی، اعتراض سیاسی.
تظاهر: ۱. ادا، تلبیس، ریا، ریاکاری، ظاهرسازی، عوامفریبی، وانمودسازی؛ ۲. خودنمایی، عرضاندام؛ ۳. آشکارشدن، ظاهرشدن؛ ۴. خودنماییکردن.
تظلم: ۱. پناهجویی، دادخواهی، شکایت، شکوائیه، شکوه، فریادخواهی؛ ۲. دادخواستن، دادخواهیکردن، شکایتکردن؛ ۳. ستم کشیدن.
تظلیل: ۱. سایهافکنی؛ ۲. سایهافکندن؛ ۲. سایبانسازی.
تعابیر: تعبیرات، تعبیرها ≠ معانی، مفاهیم.
تعادل: ۱. اعتدال، بالانس، برابری، تساوی، تراز، ترازمندی، توازن، معادله، موازنه، همانی، همچندی؛ ۲. برابرشدن، معادلبودن.
تعادل داشتن: ۱. متعادلبودن؛ ۲. برابربودن، یکسانبودن، همسنگبودن.
تعارض: ۱. اختلاف، تخالف، تعاند، خلافورزی، دشمنی، ستیز، عناد، عنادورزی، کشمکش، معارضه؛ ۲. خلافورزیکردن، متعرضشدن؛ ۳. ناسازگاری.
تعارض داشتن: ۱. ناسازگاربودن؛ ۲. معارضبودن، معارضه داشتن؛ ۳. عناد داشتن؛ ۴. اختلاف داشتن، خلافورزیدن.
تعارف: ۱. چربزبانی؛ ۲. شیرینزبانی، مهربانی؛ ۲. پیشکش، عطا، هدیه؛ ۴. تکلف؛ ۵. پیشکشکردن؛ ۶. خوشامد گفتن.
تعارفدادن: ۱. پیشکشدادن، هدیهدادن، کادوکردن؛ ۲. رشوهدادن.
تعارفی: اسم ۱. متکلف؛ ۲. اهل تعارف؛ ۳. هدیه، سوغات، پیشکشی؛ ۴. رشوه.
تعاطی: ۱. تبادل، ردوبدل، مبادله؛ ۲. خوضکردن، شورکردن، مشورتکردن؛ ۳. دادوستد؛ ۴. عطا؛ ۵. فراگیری.
تعاقب: ۱. پیگیری؛ ۲. تعقیب، دنبال؛ ۳. پیگیریکردن، دنبالکردن ≠ رهاکردن.
تعالی: ۱. برتری، بلندی، پیشرفت، ترقی، رفعت؛ ۲. بلندپایهشدن، بلندقدرشدن، رفعتیافتن.
تعالیجویی: برتریخواهی، کمالجویی، رفعتطلبی.
تعالیم: ۱. آموزشها، تعلیمها؛ ۲. درسها.
تعامل: سروکار، واکنش.
تعاون: ۱. تعاضد، خودیاری، دستگیری، همدستی، همیاری، یاری؛ ۲. خودیاریکردن، همیاریکردن.
تعب: ۱. الم، بیدماغی، رنج، رنجوری، رنجه، زجر، زحمت، سختی، عذاب، عنت، کلال، گرفتاری، ماندگی، محنت، مرارت، مشقت؛ ۲. رنجهشدن، بهزحمت افتادن، ماندهشدن.
تعبدتعبد: ۱. بندگی، پرستش؛ ۲. زهد، عبادت؛ ۳. پرستشکردن، پرستیدن، عبادتکردن.
تعبیر: ۱. بیان، تاویل، تبیین، تفسیر، شرح؛ ۲. اصطلاح، ترکیب، تمثیل؛ ۳. نقل؛ ۴. خوابگزاری؛ ۵. تلقی؛ ۶. عبارت؛ ۷. بیانکردن؛ ۸. تاویلکردن، تفسیرکردن، شرحدادن.
تعبیرشدن: ۱. تفسیرشدن، استنباطشدن؛ ۲. به حقیقت پیوستن، محققشدن (رویا، خواب)؛ ۳. تعبیر رفتن، خواب گزاردن.
تعبیرگو: صفت خوابگزار، معبر.
تعبیه: ۱. آراستن،ساختن؛ ۲. آمادهسازی، تهیه، جاسازی؛ ۳. آمادهساختن، قراردادن، آمادهکردن؛ ۴. حیله.
تعبیهشدن: گذاشتهشدن، نصبشدن، جایگرفتن، قراردادهشدن.
تعجبآور: اعجابآمیز، حیرتانگیز، شگفتآور، شگفتانگیز، شگفتیزا.
تعجب: ۱. بهت، حیرت، خیرگی، شگفتی، عجب؛ ۲. بهشگفت آمدن، حیرتکردن، شگفتزدهشدن.
تعجبکردن: به شگفتآمدن، شگفتزدهشدن، حیرتکردن، مبهوتگشتن.
تعجیل: ۱. تبادر، تسریع، سرعت، شتابزدگی، شتاب، عجله؛ ۲. شتابکردن، شتافتن، عجلهکردن.
تعجیلکردن: عجلهکردن، شتابکردن، شتافتن.
تعداد: ۱. اندازه، شمار، شماره، عدد، عده، مقدار، مقیاس، میزان؛ ۲. تعدید، شمارش؛ ۳. شمارشکردن، شمردن.
تعدادی: برخی، بعضی، پارهای، جمعی، چندی.
تعدد: ۱. بسیاری، تکثر، فراوانی، کثرت، وفور؛ ۲. بسیار گشتن، بیشمارگشتن.
تعدی: ۱. آزار، اجحاف، تجاوز، تخطی، تطاول، زور، زورگویی، ستم، ظلم ≠ دادگری؛ ۳. حمله، تعرض، درازدستی ≠ دادگری.
تعدیکردن: ۱. ستمکردن، ظلمکردن ≠ دادگریکردن؛ ۲. تجاوزکردن، تخطیکردن؛ ۳. تعرضکردن، درازدستیکردن.
تعدیل: ۱. متعادلسازی؛ ۲. برابرساختن؛ ۳. معادلکردن.
تعذی: آزار، تعذیب، شکنجه، عذاب.
تعذیب: آزار، اذیت، ایذاء، شکنجه، عذاب.
تعذیبکردن: شکنجهکردن، عذابدادن.
تعذیر: بهانه آوردن، بهانه تراشیکردن، بهانهساختن، عذر آوردن، عذرتراشیکردن.
تعرضآمیز: ۱. عتابآلود، عتابآمیز، معترضانه، مخالفت آمیز، معترضانه؛ ۲. تجاوزکارانه، تجاوزگرانه.
تعرض: ۱. اعتراض، پرخاش، تجاوز، تعدی، تهاجم، حمله، درازدستی، دستاندازی، شکایت، شکوه، عتاب، تخالف، هجوم؛ ۲. روی برگردانیدن؛ ۳. دستدرازیکردن.
تعرضکردن: ۱. اعتراضکردن، متعرضشدن؛ ۲. پرخاشکردن، عتابکردن؛ ۳. تجاوزکردن، دستاندازیکردن.
تعرفه: ۱. شناسایی، ورقهشناسایی؛ ۲. رای؛ ۳. سیاهه، فهرست.
تعرق: ۱. خوی، عرق؛ ۲. عرقکردن، خویکردن، عرق ریختن.
تعریض: ۱. استعاره، تلویح، کنایه؛ ۲. اشاره، ایما؛ ۳. بهکنایه سخن گفتن؛ ۴. پهناوری، عریضسازی، گسترش؛ ۵. پهنکردن، عریضکردن.
تعریض، تعریضشدن: ۱. عریضشدن، پهنشدن؛ ۲. عریضترشدن، پهنترگشتن.
تعریضگونه: ایمایی، تلمیحگونه، کنایهآمیز.
تعریف: ۱. تشریح، توصیف، توضیح، شرح، وصف؛ ۲. آفرین، تمجید، ستایش ≠ تنقید؛ ۳. تمجیدکردن، ستودن ≠ انتقادکردن؛ ۴. شناساندن، معرفیکردن؛ ۵. معرفهبودن ≠ تکبر.
تعریفکردن: ۱. شناساندن، معرفیکردن؛ ۲. بیانکردن، گفتن، نقلکردن، حکایتکردن؛ ۳. توصیفکردن، توضیحدادن، شرحگفتن، وصفکردن؛ ۴. آفرین گفتن، تمجیدکردن، ستودن.
تعریق: ۱. خویکردن، عرقکردن؛ ۲. عرقریزی؛ ۳. مخلوطکردن (آب، شراب).
تعریک: ۱. گوشمالی؛ ۲. مالش؛ ۳. گوشمالیدادن؛ ۴. مالیدن.
تعزز: ارجمندشدن، عزیزشدن، گرامیشدن، عزتیافتن.
تعزیت: ۱. تسلیت، سرسلامتی ≠ تبریک؛ ۲. سوگواری، عزاداری، ماتمپرسی، پرسه.
تعزیتداری: پرسهنشینی، سوگواری، ماتمزدگی، مصیبتزدگی.
تعزیر: ۱. تادیب، تنبیه، کیفر، گوشمالی، مجازات؛ ۲. ضرب کمتر از حد؛ ۳. ادبکردن؛ ۴. مجازاتکردن.
تعزیرکردن: ۱. ادبکردن، تادیبکردن، به مجازات رساندن، گوشمالدادن، تنبیهکردن، مجازاتکردن؛ ۲. ملامتکردن، نکوهشدادن ≠ آفرین گفتن.
تعزیه: ۱. روضه، روضهخوانی، سوگواری، عزاداری، ماتمداری، مرثیه، نوحهسرایی؛ ۲. سوگواریکردن، عزاداریکردن، نوحهسراییکردن؛ ۳. شبیهخوانی، نمایش مذهبی.
تعسر: ۱. پریشانی، تنگدستی، دشواری، سختی، عسرت، مضیقه؛ ۲. دشوارشدن، سختشدن.
تعسف: ۱. ستم، ظلم ≠ دادگری؛ ۲. انحراف؛ ۳. کجرویکردن، گمراهشدن، منحرفشدن ≠ هدایتشدن؛ ۴. ظلمکردن، ستمکردن ≠ دادگریکردن.
تعشق: ۱. آرزومندی، اشتیاق، عشقورزی، تعطف، تمایل، خاطرخواهی، رغبت، عاشقی، عشق، علاقه، علقه، مهر، مهرورزی ≠ بیزاری، نفرت؛ ۲. عاشقشدن، عاشقیکردن، مهرورزیدن، مهرورزیکردن.
تعصبآلود: قید تعصبآمیز، خشکاندیشانه، دگماتیک.
تعصب: ۱. خشکاندیشی؛ ۲. حمیت، غیرت؛ ۳. سختگیری؛ ۴. عصیبت؛ ۵. جانبداری، طرفداری، هواداری ( افراطی)؛ ۶. جانبداریکردن، حمایتکردن.
تعصب ورزیدن: ۱. جانبداریکردن، طرفداریکردن، هواداریکردن؛ ۲. عصبیت به خرجدادن، تعصب نشاندادن.
تعطل: ۱. بیکارگی؛ ۲. ازکارافتادگی؛ ۳. توقف، وقفه؛ ۴. بیکارشدن، بیکارماندن.
تعطیل: ۱. انحلال، برچیدگی، بیکاری، لنگ، متلاشی، مرخصی، منحل، ناکارگی، وقفه؛ ۲. روز بیکاری؛ ۳. بیکارکردن، دست ازکار کشیدن، معطل گذاشتن، مهمل گذاشتن.
تعطیلشدن: ۱. منحلشدن، برچیدهشدن؛ ۲. متوقفشدن (کار، فعالیت).
تعطیلکردن: ۱. منحلکردن، برچیدن، بستن؛ ۲. متوقفکردن (کار، فعالیت).
تعظیم: ۱. احترام، اعظام، بزرگداشت، تکریم، حرمت، کرنش ≠ تحقیر؛ ۲. احترامکردن، بزرگ داشتن، حرمت گذاشتن، کرنشکردن.
تعظیمکردن: تکریمکردن، بزرگ داشتن، احترامکردن، کرنشکردن.
تعفن: ۱. بدبویی، عفونت، گند، گندیدگی؛ ۲. گندیدن، عفونتکردن، بدبوشدن ≠ تطیب.
تعقل: ۱. استدلال، تامل، تفکر، فکر؛ ۲. اندیشیدن، اندیشهکردن؛ ۲. خردمندی.
تعقلکردن: اندیشهکردن، اندیشیدن، تفکرکردن.
تعقیبات: ۱. پیگیریها، تعقیبها؛ ۲. اوراد وادعیه پساز نماز.
تعقیب: ۱. پیگیری؛ ۲. پیرو، تعاقب، دنبالهروی، دنبالهگیری؛ ۳. دنبالکردن، پیگرفتن.
تعقیبشدن: ۱. دنبالشدن، پیگیریشدن؛ ۲. تحت تعقیب قرارگرفتن.
تعقیبکردن: ۱. دنبالکردن، پیگیریکردن، ادامهدادن؛ ۲. تحتتعقیب قراردادن.
تعقید: ۱. اشکال، پیچش، پیچیدگی، غموض؛ ۲. گره انداختن، گره زدن، پیچیدن، پیچاندن.
تعقیم: ۱. عقیمسازی، سترونسازی، نازاسازی؛ ۲. سترونکردن، عقیمکردن، نازاکردن.
تعلقات: علایق، وابستگیها، تعلقها.
تعلقخاطر: تمایل، دلبستگی، علقه، وابستگی.
تعلق داشتن: ۱. متعلقبودن؛ ۲. دلبستگی داشتن، علاقه داشتن؛ ۳. وابستهبودن.
تعلق: ۱. دلبستگی، علاقه، علقه، وابستگی؛ ۲. دلبستگی داشتن، دل بستن؛ ۳. آویختن.
تعلل: ۱. اهمال، بهانهجویی، بهانهتراشی، تاخیر، تکاهل، درنگ، سستی، طفره، کوتاهی، مسامحه؛ ۲. بهانه آوردن، بهانهکردن، بهانهتراشیکردن، بهانهجستن؛ ۳. درنگکردن، طفرهرفتن.
تعلل ورزیدن: ۱. درنگکردن، اهمال ورزیدن، مسامحهکردن، طفره رفتن، اهمالکردن؛ ۲. بهانه آوردن، بهانهجستن، عذرتراشیکردن.
تعلم: ۱. آموزش، فراگیری، یادگیری؛ ۲. آموختن، یادگرفتن، فراگرفتن.
تعلیف: ۱. علفدادن، علوفهدادن؛ ۲. چرانیدن، چراندن.
تعلیق: ۱. آویختگی، آویزش؛ ۲. تاخیر، معلق؛ ۳. آویختن؛ ۴. تحشیه، تعلیقه، تکلمه، حاشیه؛ ۵. معلقکردن، فروهشتن.
تعلیل: ۱. علتیابی، ذکر علت، علتاندیشی؛ ۲. بهانهتراشی، تعلل؛ ۳. دلیلآوردن، برهان آوردن؛ ۳. علت آوردن، علت ذکرکردن.
تعلیم: ۱. آموزش، پرورش، تربیت ≠ تعلم؛ ۲. درس؛ ۳. مدرسی؛ ۴. یاد؛ ۵. بارآوردن، پروراندن، پروردن، پرورشدادن، تربیتکردن.
تعلیمات: ۱. شرعیات، فقه؛ ۲. آموختنیها، آموزشها؛ ۳. درسها.
تعلیماتی: آموزشی، تعلیمی.
تعلیمدادن: ۱. آموختن، آموزشدادن، یاددادن؛ ۲. تربیتکردن، بارآوردن، پرورشدادن.
تعلیم گرفتن: یاد گرفتن ≠ تعلیمدادن.
تعلیم دیدن: ۱. آموختن، آموزش دیدن، یاد گرفتن؛ ۲. تربیتشدن، بارآمدن، پرورشیافتن.
تعلیمی: ۱. آموزشی، تعلیماتی؛ ۲. آموزش داده، تربیت یافته، بارآمده؛ ۳. مربوطبهتعلیم؛ ۴. عصایکوچک.
تعمدتعمد: ۱. عمد، دانسته، بهاختیار، قصد؛ ۲. به قصدکردن، دانسته انجامدادن.
تعمق: ۱. استقصا، بررسی، تامل، تتبع، تحقیق، تدقیق، تفکر، ژرفاندیشی، غور؛ ۲. غوص؛ ۳. ژرف اندیشیدن، غورکردن؛ ۴. فرورفتن؛ ۵. غوض رفتن.
تعمقکردن: ژرفاندیشیکردن، غورکردن، ژرفنگریکردن، ژرف اندیشیدن، تتبعکردن، تاملکردن.
تعمیر: ۱. آبادانی، اصلاح، بازسازی، ترمیم، عمارت، مرمت، نوسازی ≠ تخریب؛ ۲. آبادکردن، مرمتکردن، عمارتکردن،ساختن؛ ۳. درستکردن، بازسازیکردن ≠ تخریب.
تعمیرکار: اسم ۱. مکانیسین، میکانیک؛ ۲. تعمیرگر؛ ۳. مرمتگر.
تعمیرکردن: ۱. آبادکردن،ساختن، عمارتکردن ≠ تخریبکردن؛ ۲. مرمتکردن؛ ۳. بازسازیکردن، درستکردن.
تعمیرگاه: ۱. گاراژ، مکانیکی؛ ۲. کارگاه تعمیرات.
تعمیمدادن: فراگیرکردن، عمومیتدادن، عمومیت بخشیدن.
تعمیم: ۱. شمول، عمومیت، فراگیر، کلیت تخصیص ≠ تجوید؛ ۲. فراگیرکردن، عمومیتدادن ≠ تخصیص.
تعمیمیافتن: فراگیرشدن، عمومیتیافتن.
تعنت: ۱. انتقاد، خردهگیری، عیبجویی ≠ تمجید؛ ۲. زخمزبان، سرزنش، سرکوفت، عیبگیری؛ ۳. خرده گرفتن، عیبجوییکردن، عیب گرفتن؛ ۴. سرزنشکردن، سرکوفت زدن ≠ تمجیدکردن.
تعویذ: بازوبند، چشمزخم، دعا، طلسم.
تعویض: ۱. تاخت، تبادل، تبدل، تبدیل، تغییر، دگش، عوض، مبدل، معاوضه؛ ۲. عوضکردن، بدلکردن؛ ۳. پناه جستن.
تعویضشدن: ۱. عوضشدن، معاوضهشدن، بدلشدن؛ ۲. جایگزینشدن.
تعویضکردن: ۱. بدلکردن، عوضکردن، معاوضهکردن؛ ۲. جایگزینکردن؛ ۳. جانشینکردن.
تعویق: ۱. تاخیر، تعلیق، درنگ، وقفه، دفعالوقت، موکول ≠ تعجیل؛ ۲. عقبانداختن، معوق گذاشتن؛ ۳. تاخیرکردن، درنگورزیدن ≠ شتابکردن، شتافتن، عجلهکردن.
تعویل: ۱. اعتمادسازی؛ ۲. اعتماد، تکیه؛ ۳. مددخواهی، کمک خواهی؛ ۴. زار زدن، زاریدن، زاریکردن؛ ۵. مدد طلبیدن، کمکخواستن، یاری جستن ≠ کمککردن، مددرساندن.
تعهد: ۱. پذیرفتاری، پیمان، تضمین، تقبل، ضمان، عهدهداری، ضمانت، عهده، کفالت، میانجیگری؛ ۲. بهعهده گرفتن، عهدهدارشدن؛ ۳. پیمان بستن، عهدبستن.
تعهد سپردن: تعهددادن، تعهدکردن، متعهدشدن، ضامنشدن، عهدهدارشدن.
تعهدنامه: ضمانتنامه، عهدنامه، قراردادنامه.
تعیش: ۱. خوشگذرانی، شادخواری؛ ۲. گذران، معیشت؛ ۳. خوشگذرانیکردن، خوش زیستن، زندگیکردن.
تعین: ۱. تشخص، تمکن؛ ۲. بزرگی؛ ۳. امتیاز؛ ۴. نگرش؛ ۵. بهچشم دیدن؛ ۵. تشخصیافتن، تمکنیافتن.
تعییر: سرزنشکردن، ملامتکردن، نکوهشکردن ≠ ستایشکردن، تحسینکردن.
تعیین: ۱. بازشناخت، معینسازی؛ ۲. انتخاب، انتصاب، برگماری، گزینش، منصوب؛ ۳. معینکردن؛ ۴. برگماشتن، منصوبکردن ≠ عزلکردن.
تعیینشدن: ۱. گماشتهشدن، منصوبشدن ≠ عزلشدن؛ ۲. معلومشدن، مشخصشدن.
تعیینکردن: ۱. برگماشتن، منصوبکردن ≠ عزلکردن؛ ۲. معلومکردن، بازشناختن، مشخصکردن.
تعیینکننده: مهم، اساسی، نقشپرداز.
تغابن: ۱. زیانمندی، زیان، ضرر، غبن؛ ۲. تزویر، حیله، خدعه، دغا، دوال، فریب، فسون، کید، مکر، نیرنگ؛ ۳. افسوس، تاسف، غبن؛ ۴. زیانکردن، زیانمندشدن؛ ۵. غفلتکردن، غفلت ورزیدن.
تغار: تشت، لاوک.
تغافل: ۱. اهمال، بیتوجهی، بیخبری، تسامح، چشمپوشی، سستی، سهلانگاری، غفلت، مسامحه؛ ۲. چشمپوشیکردن، غفلتکردن، غفلت ورزیدن.
تغافلکردن: ۱. غفلتورزیدن، غافل ماندن؛ ۲. چشمپوشیکردن، سستیکردن، اهمال ورزیدن، مسامحهکردن، تسامحکردن.
تغایر: اختلاف، تفاوت، دگرگونی، مغایرت، جدایی.
تغذیه: ۱. اطعام؛ ۲. خوراکدادن، خوراندن، خوردن.
تغزل: ۱. تعشق، عشقورزی، غزلسرایی، مغازله؛ ۲. عشقبازیکردن، مغازلهکردن؛ ۳. شعر عاشقانه گفتن.
تغسیل: تطهیر، شستشو، غسل.
تغلب: ۱. تسلط، غلبه، چیرگی؛ ۲. پیروزشدن، تسلطیافتن، چیرهشدن، چیرگییافتن، غالبشدن، غلبهیافتن ≠ مغلوبشدن، شکست خوردن.
تغلیظ: ۱. سفتکردن، غلیظکردن؛ ۲. ستبرکردن؛ ۳. درشتیکردن، سخن درشتگفتن.
تغنی: ۱. آوازخوانی، خنیاگری، رامشگری، سرودخوانی؛ ۲. بینیازی، توانگری، غنا؛ ۳. سراییدن، سرود خواندن ≠ نوحهسراییکردن؛ ۴. بینیازشدن، توانگرشدن، غنیشدن.
تغیر: ۱. برافروختگی، تندی، خشم؛ ۲. تبدل، تلون، دگرگونی؛ ۳. تندی، خشونت؛ ۴. پرخاش، پرخاشگری؛ ۵. عصبانیت، غضب؛ ۶. برآشفتن، خشم گرفتن، خشمگینشدن، عصبانیشدن ≠ آرامشدن.
تغیرکردن: ۱. برافروختهشدن، تندیکردن، خشمگینشدن، خشم گرفتن، غضبناکشدن؛ ۲. دگرگونشدن، تغییرکردن، تغییریافتن.
تغییر: ۱. استحاله، انقلاب، تبدل، تبدیل، تحول، تطور، تعویض، دگرگونی، مسخ ≠ تثبیت؛ ۲. عدول، برگشت، عقبگرد.
تغییرپذیر: بیثبات، تبدلپذیر، تبدیلپذیر، متزلزل، متغیر، ناپایدار ≠ تغییرناپذیر، تبدلناپذیر.
تغییردادن: ۱. دگرگونساختن، متحولکردن، متفاوتساختن؛ ۲. عوضکردن.
تغییرکردن: ۱. دگرگونشدن، متفاوتشدن، عوضشدن؛ ۲. متحولشدن، تحولیافتن؛ ۳. مبدلشدن.
تغییرناپذیر: ثابت، تبدلناپذیر، لایتغیر ≠ تغییرپذیر.
تف: آبدهان، بزاق، تابش، خدو، خلط، خیو، کفک.
تفاخر: ۱. افتخار، غرور، فخر، لاف، مباهات، ناز، نازش؛ ۲. نازیدن، فخرکردن، بالیدن، مباهاتکردن.
تفاخرکردن: به خودبالیدن، مباهاتکردن، نازیدن، لافیدن، فخرکردن، بالیدن، افتخارکردن.
تفاسیر: ۱. تفسیرها، گزارش ها، توضیح ها، توضیحات؛ ۲. برداشتها.
تفاصیل: شرحوبسطها، تفصیلها، تفصیلات.
تفاضل: ۱. برتری، پیشی، فزونی؛ ۲. باقیمانده، تفاوت، حاصل تفریق، مانده.
تفاله: بقایا، پسمانده، تهمانده، تفل، ثفل، درد، رسوب، ملاس.
تفاوت: ۱. اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، توفیر، فرق، مبانیت، مغایرت؛ ۲. تفاضل ≠ تماثل.
تفاوت داشتن: اختلافداشتن، فرق داشتن، فرقکردن، متفاوتبودن، امتیاز داشتن.
تفاوتکردن: تغییرکردن، فرقکردن، متفاوتشدن، دگرگونشدن، عوضشدن.
تفاهم: ۱. درک، فهم، مرافقت، درک متقابل؛ ۲. سازگاری.
تفال زدن: ۱. فال گرفتن؛ ۲. به فال نیک گرفتن، مرواکردن، تفال نمودن ≠ تطیرکردن، مرغوا زدن.
تفال: فال، مروا، شگون، بهفالنیک گرفتن، فالنیک زدن ≠ مرغوا، تطیر.
تف: ۱. تابش، حرارت، داغی، گرما، گرمی، هرم؛ ۲. پرتو، روشنی، نور.
تفت: ۱. تابش، حرارت، گرمی، هرم؛ ۲. باشتاب، تند؛ ۳. سبد چوبی.
تفتدادن: ۱. حرارتدادن، داغکردن؛ ۲. نیمهسرخکردن.
تفتن: تافتن، گرمشدن؛ ۲. سرخشدن، گداختن، گداختهشدن.
تفته: اسم ۱. تافته، داغ، سوزان، گداخته؛ ۲. تبدار؛ ۳. آزرده، مکدر، ملول؛ ۴. برافروخته؛ ۵. تار عنکبوت، پرده عنکبوت.
تفتیش: ۱. بازجست، بازرسی، پرسش، پیجویی، تجسس، تفحص، جستوجو، سانسور، کاوش، وارسی؛ ۲. واپژوهیدن، جستوجوکردن، کاویدن، کاوشکردن، بازرسیکردن، تفحصکردن.
تفتیشکردن: بازرسیکردن، کاوشکردن، وارسیکردن، کاویدن، پیجوییکردن، کندوکاوکردن.
تفتین: ۱. دوبههمزنی، سخنچینی، نمامی؛ ۲. شورشگری، غمز، فتنهانگیزی، فساد، فسادانگیزی، آشوبش؛ ۳. فتنه انگیختن، آشوببه پاکردن.
تفتینکردن: فتنهبرانگیختن، فتنهانگیزیکردن، توطئهچینیکردن، دوبههمزنیکردن، آشوب برانگیختن.
تفحص: ۱. استفسار، بازجست، بررسی، پیجویی، تجسس، تحقیق، تفتیش، جستار، جستوجو، کاوش، کندوکاو، وارسی؛ ۲. پژوهیدن، جستوجوکردن، کاویدن، کندوکاوکردن؛ ۳. گشایشیافتن (دل، خاطر)؛ ۴. گشایش.
تفحصکردن: ۱. کاوشکردن، بررسیکردن، جستوجوکردن؛ ۲. تحقیقکردن، پژوهیدن.
تفخیم: فعل ۱. اعظام، بزرگداشت، گرامیداشت؛ ۲. بزرگ شمردن، بزرگ گردانیدن، گرامی داشتن.
تفرج: پیکنیک، تفریح، تماشا، سیر، گردش، گشت، گلگشت، مشغولیت، گشتوگذار، سیروسیاحت، هواخوری.
تفرجکردن: ۱. تفریحکردن، به تماشا رفتن، سیرکردن، به گردش رفتن، به گلگشت رفتن، گردشکردن، گشتن، سیروسیاحتکردن.
تفرجگاه: تفریحگاه، تماشاگاه، گردشگاه، نزهتگاه.
تفرد: ۱. تنهایی، تنهاشدن، فردگشتن، یکه و تنهابودن، یگانهشدن؛ ۲. یگانگی، بیهمتایی.
تفرس: ۱. دریافت، درک، تفطن؛ ۲. بو بردن، به فراست دریافتن، به زیرکی درککردن.
تفرعنآمیز: متکبرانه، نخوتآلود، نخوتآمیز.
تفرعن: ۱. افاده، تبختر، تکبر، خودپرستی، غرور، فخرفروشی، فرعونیت، فیس، گندهدماغی ≠ افتادگی، تواضع؛ ۲. متفرعنشدن ≠ متواضعشدن.
تفرعن فروختن: فخرفروختن، تکبر ورزیدن، متکبرانه رفتارکردن، گندهدماغیکردن.
تفرق: ۱. ازهم پاشیدگی، افتراق، پراکندگی، پراکندهدلی، پراکندهسازی، پریشانی، جدایی ≠ تجمع؛ ۲. پراکندهشدن، متفرقشدن، ازهم پاشیدن ≠ متحدشدن، جمعشدن.
تفرقه: ۱. پراکندگی، پریشانی، تشتت، جدایی، نفاق ≠ جمعیت؛ ۲. پراکندن، جداکردن، جدایی انداختن، پراکندهساختن.
تفریح: ۱. بازی، پیکنیک، تفرج، تفنن، خوشی، سرگرمی، شادمانی، گردش، گشت، لعب، لهوولعب، مشغولیت، نزهت، هواخوری؛ ۲. گردشکردن؛ ۳. شادیکردن، فرحناکشدن، شادمانیکردن.
تفریحکردن: ۱. سرگرمشدن، تفننکردن، وقتگذرانیکردن؛ ۲. لذتبردن، شادمانیکردن، خوشیکردن، فرحناکشدن؛ ۳. گردشکردن، تفرجکردن.
تفریط: فعل ۱. اسراف، افراط، تبذیر، زیادهروی، کوتاهی، ولخرجی ≠ افراط؛ ۲. تباهی، تضییع، ضایعسازی؛ ۳. کوتاه آمدن، کوتاهیکردن؛ ۴. برباددادن، تباهکردن، تلفکردن، ضایعساختن.
تفریطکردن: ۱. زیادهرویکردن، افراطکردن؛ ۲. کوتاه آمدن، کوتاهیکردن؛ ۳. به هدردادن، تلفکردن، ضایعکردن، تباهکردن.
تفریق: ۱. کاستن، کمکردن ≠ افزودن، جمعکردن؛ ۲. کاهش، کسر، منها ≠ جمع، اضافه؛ ۳. پراکندگی، تجزیه، تفکیک، جدایی؛ ۴. پراکندهکردن، تفکیککردن، جداکردن.
تفریقکردن: qirfatf ]nadrakفعل ۱. کمکردن، کسرکردن، منهاکردن؛ ۲. کاستن، کاهشدادن؛ ۳. جداکردن، پراکندن، جدایی افکندن.
تفسیر: ۱. تاویل، تشریح، ترجمان، تعبیر، تلقی، توضیح، شرح، گزارش، نقل، وصف؛ ۲. بیانکردن، شرحدادن، تشریحکردن، گزارشدادن.
تفسیرکردن: شرحکردن، بیانکردن، گزارشکردن، تشریحکردن.
تفسیرگر: مفسر، تاویلگر، شارح، تفسیردان.
تفسیرناپذیر: شرحناشدنی، تشریحنشدنی، غیرقابلتفسیر ≠ تفسیرپذیر.
تفسیق: نسبت فسقدادن، فاسقخواندن.
تفصیل: ۱. اطناب، بسط، تشریح، تطویل، توضیح، شرح، شرحوبسط ≠ ایجاز، اجمال؛ ۲. شرح، گزارش؛ ۳. شرحدادن، بسطدادن؛ ۳. فصلفصلکردن، جداکردن.
تفصیلدادن: شرحدادن، بسطدادن، شرحوبسطدادن، جزئیات ذکرکردن ≠ مجمل گفتن، کوتاهکردن.
تفضل: ۱. عنایت، فیض، لطف، مرحمت؛ ۲. برتری، تفوق، رجحان، فزونی، مزیت؛ ۳. لطف، مهربانی، نیکی؛ ۴. نیکیکردن، مهربانیکردن، عنایتکردن، لطفکردن.
تفضلکردن: ۱. احسانکردن، عنایتکردن، لطفکردن، مرحمتکردن؛ ۲. نیکیکردن، مهربانی ورزیدن.
تفضیح: ۱. افتضاح، بدنامی، رسوایی، فضاحت؛ ۲. رسواسازی؛ ۳. رسواکردن.
تفضیل: افضل دانستن، برتریدادن، رجحاندادن، فضیلت قائلشدن.
تفقدآمیز: مهربانانه، دلنوازانه، لطفآمیز.
تفقد: ۱. التفات، تلطف، دلجویی، دلنوازی، مهربانی، نواخت؛ ۲. بازجست، واجست؛ ۲. دلجوییکردن، نواختن.
تفکر: ۱. استدلال، تامل، تدبر، تصور، تعقل، خیال، فکر؛ ۲. اندیشه، اندیشیدن، اندیشهکردن، فکرکردن ≠ تخیل.
تفکرکردن: اندیشیدن، تاملکردن، فکرکردن، اندیشهکردن.
تفکیک: ۱. افراز، انتزاع، انفکاک، تجزیه، تشخیص، تفریق، جداسازی، جدایی، فصل، فک؛ ۲. جداکردن.
تفکیکپذیر: ۱. جداشدنی، قابلتفکیک، جداییناپذیر ≠ تفکیکناپذیر، جداناشدنی، غیرقابل تفکیک.
تفکیککردن: ۱. جداکردن، متنزعساختن، مجزاکردن؛ ۲. افرازکردن، مفروزکردن.
تفنگ: اسلحه، جنگافزار، سلاح، مسلسل.
تفنگچی: ۱. تفنگدار، سلاحدار، شمخالچی، مسلح؛ ۲. سرباز، لشکری.
تفنگدار، تفنگدار: بندقدار، تفنگچی، تفنگی.
تفنن: تفریح، سرگرمی، وقتگذرانی.
تفننکردن: تفریحکردن، سرگرمشدن، بازیکردن، مشغولیتیافتن.
تفوق: ۱. استیلا، اولویت، برتری، تسلط، تفضل، رجحان؛ ۲. برتری جستن.
تفوقطلبانه: برتریجویانه.
تفوقطلب: برتریطلب، برتریجو.
تفوقطلبی: برتریجویی، برتریطلبی، رجحانیابی.
تفوقیافتن: ۱. استیلایافتن، غلبهکردن، مسلطشدن، تسلطیافتن؛ ۲. برترییافتن، پیشی گرفتن، اولویتیافتن، رجحانیافتن.
تفوه: دهان گشودن ≠ لب فروبستن؛ ۲. به زبان آوردن، به سخن آمدن، سخنگفتن، لب به سخن گشودن ≠ سکوتکردن، خاموش ماندن.
تفویض: ۱. تسلیم، نقلوانتقال، واگذاری؛ ۲. سپردن، واگذارکردن، واگذاشتن؛ ۳. اختیار ≠ جبر.
تفویضشدن: واگذارشدن، محولشدن، سپردهشدن.
تفویضکردن: تسلیمکردن، سپردن، واگذارکردن، واگذاشتن، محولکردن.
تفهیم: ۱. آموختن، آموزشدادن؛ ۲. حالیکردن، فهماندن؛ ۳. خاطرنشانکردن.
تقابل: ۱. برابرشدن، رویارویی؛ ۲. تضاد، تناقض؛ ۳. روبروشدن، روبروی همقرار گرفتن.
تقا: پرهیزگاری، تقوا، پرواپیشگی.
تقارب: ۱. نزدیکی، همگرایی ≠ تباعد، واگرایی؛ ۲. به هم نزدیکشدن؛ ۳. اقتراب؛ ۴. برخورد، تلاقی.
تقارن: ۱. قرین، مقارن، همزمانی، نزدیکی، همگرایی ≠ تباعد؛ ۲. باهمقرینشدن؛ ۳. قرینهشدن.
تقاص: ۱. انتقام، تاوان، تلافی، خونخواهی، دیه، عقاب، کفاره، کیفر، مجازات، معاملهبهمثل؛ ۲. تاوان گرفتن؛ ۳. معامله به مثلکردن.
تقاص پسدادن: مجازاتشدن، تاواندادن، مکافات دیدن ≠ تقاص گرفتن.
تقاص گرفتن: انتقامگرفتن، تلافیکردن، تاوان گرفتن، معامله به مثالکردن.
تقاضا: ۱. استدعا، التماس، تمنا، توقع، خواهش، درخواست، طلب، مراد، مسئلت ≠ امر، حکم، دستور؛ ۲. درخواستکردن، متقاضیشدن.
تقاضا داشتن: درخواستداشتن، خواهشکردن.
تقاضاکردن: ۱. مستدعیبودن، خواهشکردن، درخواستکردن، متمنیبودن؛ ۲. مقتضیبودن، ایجابکردن، اقتضاکردن.
تقاضامند: خواهشمند، متمنی، متوقع، مستدعی.
تقاضانامه: درخواست، درخواستنامه.
تقاطع: ۱. برخورد، تلاقی؛ ۲. چهارراه؛ ۳. یکدیگر را قطعکردن، برخوردکردن ≠ تباعد.
تقاعد: ۱. بازنشستگی، کنارهگیری ≠ اشتغال؛ ۲. تعامل؛ ۳. توقف؛ ۴. درنگی، سستی.
تقبل: ۱. پذرفتاری، پذیرش، تعهد، تکفل، ضمان، ضمانت، قبول، کفالت، گردنگیری؛ ۲. پذیرفتن؛ ۳. بهعهده گرفتن، قبولکردن.
تقبیح: ۱. بدگویی، زشتشماری، سرزنش، شماتت، ملامت ≠ تحسین؛ ۲. رد، بدگفتن؛ ۳. زشت داشتن، زشت شمردن ≠ نیکوشمردن.
تقبیل: بوسه زدن، بوسیدن، بوسهدادن، ماچکردن.
تقدس: ۱. پارسایی، پاکی، تبارک، تقوا، تنزه، زهد، قدوسیت؛ ۲. پاکبودن، منزهشدن.
تقدم: ۱. اولویت، برتری، پیشدستی، پیشی، ترجیح، رجحان، سبق، مزیت ≠ تاخر؛ ۲. پیش افتادن، پیشبودن، پیش رفتن، جلو رفتن، پیشی جستن، پیشی گرفتن.
تقدیر: ۱. سرنوشت، قدر، قضا، مشیت الهی، مقدر ≠ تفویض؛ ۲. امتنان، تشویق، سپاسگزاری، ستایش، قدردانی ≠ توبیخ؛ ۳. قسمت، نصیب، طالع، بخت؛ ۴. مرگ، اجل؛ ۵. عاقبت کار، فرجام.
تقدیرگرا: قدریمشرب، قدری، قدریه، جبریمسلک ≠ تفویضگراقدریمشربی، جبریمسلکی ≠ تفویضگرایی.
تقدیم: ۱. اهدا، پیشکش، تسلیم، نثار؛ ۲. اهداکردن، پیشکشکردن، هدیهدادن؛ ۳. پیش انداختن؛ ۴. پیش فرستادن؛ ۵. نزدیکبودن؛ ۶. مقدم داشتن.
تقدیمکردن: ۱. اهداکردن، پیشکشکردن، هدیهدادن،دادن، تقدیمداشتن؛ ۲. برتریدادن، ترجیحدادن، مقدمداشتن.
تقدیمی: صفت ۱. اهدایی، پیشکش، هدیه؛ ۲. تقدیمشده.
تقرب: ۱. خویشی، قرب، نزدیکی؛ ۲. تقریب ≠ تباعد، بیگانگی.
تقریبتقریب: ۱. تخمین، نزدیکی؛ ۲. زمینهسازی؛ ۳. نزدیکسازی؛ ۴. نزدیککردن؛ ۵. نزدیکبودن.
تقریبی: بهتقریب، تخمینی، غیردقیق ≠ دقیق، تحقیقی.
تقریر: ۱. ابراز، اظهار، بیان، گفتار ≠ تحریر، ترقیم؛ ۲. اقرار، خستو؛ ۳. ادا، تلفظ ≠ تحریر، ترقیم؛ ۴. بیانکردن، اظهارکردن، گفتن، سخن راندن ≠ نوشتن؛ ۵. اقرارکردن، خستوکردن ≠ انکارکردن.
تقریرکردن: بیانکردن، اظهارکردن، سخن راندن، گفتن.
تقریض: ۱. بریدن، قطعکردن؛ ۲. شعر گفتن؛ ۳. مدحکردن، ذمکردن.
تقریظ: ۱. تحسین، تمجید، ثنا، ستایش، مدح ≠ تنقید؛ ۲. ستودن، تمجیدکردن، ستایشکردن، مدحکردن ≠ نکوهیدن، نکوهشکردن.
تقسیط: قسطبندی، قسطقسط.
تقسیطکردن: ۱. قسطبندیکردن؛ ۲. قسطقسطکردن؛ ۳. قسطپرداختن.
تقسیم: ۱. انشعاب، پخش، توزیع؛ ۲. بخش، تسهیم، قسمت؛ ۳. تجزیه؛ ۴. بخشکردن ≠ ضربکردن؛ ۵. قسمتکردن، توزیعکردن.
تقسیمپذیر: بخشپذیر ≠ بخشناپذیر، تقسیم ناپذیر.
تقشیر: ۱. پوست کندن؛ ۲. مغز ازپوست جداکردن.
تقصیر: اثم، بزه، جرم، حرج، خبط، خطا، خطیئه، ذنب، گناه، معصیت، وبال؛ ۲. قصور، کوتاهی؛ ۳. عیب؛ ۴. کوتاهکردن؛ ۵. سستیورزیدن، کوتاهیکردن، قصور ورزیدن؛ ۶. خطاکردن.
تقصیرکار: خطاکار، مقصر ≠ بیگناه، مبرا.
تقطیر: ۱. چکاندن، چکانیدن، قطرهقطره چکاندن؛ ۲. جداکردن (مادۀ فرّار از غیرفرّار)، عرق گرفتن، عرقگیریکردن.
تقطیع: ۱. برش، قطع؛ ۲. هجابندی؛ ۳. کوتاهگویی؛ ۴. بریدن، پارهپارهکردن، قطعهقطعهکردن؛ ۵. هجابندیکردن؛ ۶. کوتاه گفتن.
تقعر: گودشدن، مقعربودن ≠ تحدب.
تقلا: ۱. اهتمام، تلاش، جهد، زحمت، سعی، کوشش، مجاهدت ≠ اهمال، تکاهل؛ ۲. غلت؛ ۳. غلتیدن.
تقلاکردن: ۱. تلاشکردن، زحمت کشیدن، سعیکردن، کوششکردن، تکودوکردن، دستوپا زدن، کوشیدن، تکاپوکردن ≠ سستیکردن؛ ۲. دست و پا زدن؛ ۳. غلت زدن، غلتیدن.
تقلب: ۱. تزویر، جعل، دغلکاری، شید، غش، قلب، نادرستی؛ ۲. دگرگونشدن، قلبشدن؛ ۳. واژگونشدن.
تقلبکردن: حقه زدن، دغلیکردن، دغلبازیکردن، نیرنگ ورزیدن، نادرستیکردن.
تقلبی: بدل، بدلی، جعلی، ساختگی، شهروا، غشی، قلابی، قلب، مجعول، مغشوش، غشی ≠ اصلی، حقیقی، واقعی.
تقلیدآمیز: مقلدانه، آمیختهبه تقلید، کورکورانه، تقلیدی، تقلیدگونه.
تقلید: ۱. ادا، مقلدی، مقلدگری؛ ۲. پیروی، دنبالهروی؛ ۳. پیرویکردن، تبعیتکردن.
تقلیدکردن: ۱. پیرویکردن، تبعیتکردن؛ ۲. مقلدشدن؛ ۳. ادای کسیرا در آوردن؛ ۴. کار کسی را الگو قراردادن.
تقلیدی: بدل، بدلی، عوضی.
تقلیلدادن: کاستن، کمکردن، کاهشدادن ≠ افزودن.
تقلیل: ۱. کاهش، کسر ≠ تکثیر، تزاید؛ ۲. کاستن، کاهشدادن ≠ کمکردن.
تقنین: ۱. قانونگزاری؛ ۲. قانونوضعکردن، قانونگزاریکردن.
تقوا: اتقا، پارسایی، پرواپیشگی، پروادار، پرهیزگاری، تدین، تقدس، تورع، دیانت، دینداری، زهد، عفاف، فضیلت، ورع ≠ ناپارسایی.
تقویت: ۱. استحکام، استوارسازی، پشتیبانی، تحکیم تشدید، تشیید، نیرودهی، نیرومندی؛ ۲. تایید، ترهیب ≠ تضعیف، شقی.
تقویتکردن: ۱. نیرومندساختن، قویکردن؛ ۲. مقاومساختن، استحکام بخشیدن؛ ۳. تحکیم بخشیدن؛ ۴. پشتیبانیکردن، حمایتکردن.
تقویم: ۱. ارزیابی، برآورد، تخمین؛ ۲. سالنامه، سالنما، گاهنامه.
تقی: پرهیزگار، باتقوا، تقواپیشه، متقی، پرواپیشه، خداترس ≠ بیتقوا.
تقید: ۱. پایبندی، تعهد؛ ۲. پابندشدن، مقیدبودن ≠ رهاشدن.
تقیید: ۱. وابسته، مقید، محدود؛ ۲. مقیدساختن، بند نهادن، در بندکردن؛ ۳. نگاهداشتن.
تکاپو: ۱. پویه، تکودو؛ ۲. تلاش، جد، جهد، سعی، فعالیت، کوشش؛ ۳. جستوجو، تفحص.
تکاثر: ۱. مالاندوزی؛ ۲. افزونی، فراوانی؛ ۳. افزون گشتن، فراوانشدن.
تکاثف: ۱. تراکم، غلظت، فشردگی ≠ متخلخل؛ ۲. چگالی؛ ۳. انبوهی، فراوانی؛ ۴. متکاثفشدن، فشردهشدن، متراکمشدن ≠ متخلخلشدن.
تکاسل: ۱. تنآسایی، تنپروری، تهاون، خمودی، سستی، تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، جدیت، جهد؛ ۲. کاهلینمودن، سستیکردن، کاهلیکردن، سستیورزیدن ≠ جهدکردن، کوشیدن؛ ۳. کسلشدن.
تک افتادن: جداشدن، جداماندن، تنهاشدن، تنها ماندن، دور افتادن.
تکافو: بسبود، بسندگی، کفاف، کفایت ≠ کمبود.
تکالیف: ۱. وظایف، وظیفهها، تکلیفها؛ ۲. مشقها، تمرینات، تمرینها؛ ۳. بایدها و نبایدها؛ ۴. مشقات، سختیها، مشقتها.
تکان: ۱. جنبش، حرکت، لرزش، لرزه، نوسان ≠ سکون؛ ۲. تزلزل.
تکان خوردن: ۱. جمخوردن، حرکتکردن، جنبیدن؛ ۲. منقلبشدن، بههیجان آمدن؛ ۳. هولکردن، هراسیدن؛ ۴. بهاهتزاز درآمدن.
تکاندادن: ۱. لرزاندن، بهلرزه درآوردن؛ ۲. جنباندن، حرکتدادن؛ ۳. منقلبکردن؛ ۴. متوجهساختن، به خود آمدن.
تکاندن: ۱. جنباندن، حرکتدادن، تکاندادن، تکانیدن؛ ۲. ستردن.
تکاور: صفت ۱. پیکارگر، جنگاور، جنگی، دلاور، رزمنده، مبارز، نبرده؛ ۲. تازنده، دونده؛ ۳. تیزرفتار، اسب تندرو.
تکاهل: اهمال، پشتگوشاندازی، تعلل، تنبلی، سستی، غفلت، مسامحه.
تکایا: تکیهها، حسینیهها، مکانهای عزاداری، تعزیهخانه.
تکبر: ۱. افاده، برتنی، تبختر، تفرعن، خودبزرگبینی، خودبینی، خودپرستی، خودپسندی، خودخواهی، صلف، غرور، فیس، کبر، گردنکشی، لاف، نازش، نخوت ≠ فروتنی؛ ۲. افادهکردن، کبر ورزیدن، بزرگمنشیکردن.
تکبیر: ۱. اله اکبر گفتن؛ ۲. بزرگشمردن (خدا)، خدا را به بزرگی یادکردن.
تکپران: صفت فاحشه(غیررسمی)، روسپی (غیررسمی)، بلایه، زننانجیب، نانجیبه.
تکتک: به تفکیک، جداجدا، فردفرد، یکییکی ≠ جمع.
تک: صفت ۱. تنها، طاق، فرد، منفرد، یگانه ≠ جفت، زوج؛ ۲. عزب، مجرد؛ ۳. تاخت، تک، تهاجم، حمله، هجوم، یورش ≠ پاتک، دفاع؛ ۴. دو، دویدن؛ ۵. بینظیر، بیمثل، بیهمال، بیمانند، فرید، وحید؛ ۶. ته، قعر؛ ۷. اندک، قلیل، کم.
تکثر: ۱. بسیاری، تعدد، وفور، فراوانی، کثرت؛ ۲. بسیارشدن، زیادشدن.
تکثیر: ۱. ازدیاد، افزایش ≠ تقلیل؛ ۲. ازدیادیافتن، افزایشیافتن، افزونکردن ≠ کاهشیافتن، کمشدن.
تکخال: صفت ۱. آس، برگبرنده، ورق برنده؛ ۲. برجسته، ممتاز.
تکدر: ۱. آزردگی، دلآزردگی، دلتنگی، کدورت؛ ۲. تیرهشدن، کدرشدن؛ ۳. دلتنگشدن، دلآزردهشدن، رنجیدن؛ ۴. رنجاندن، اذیتکردن، آزار رساندن.
تکدی: ۱. دریوزه، دریوزگی، دریوزهگری، سوال، صدقهخواهی، کدیه، گدایی؛ ۲. گداییکردن.
تکدیکردن: گداییکردن، دریوزگیکردن.
تکذیب: ۱. انکار، رد ≠ تایید، تصدیق؛ ۲. انکار کرن، دروغ شمردن ≠ تاییدکردن، تصدیقکردن.
تکرار: ۱. بازگویی، تکریر، واگویی؛ ۲. ازسرگیری، اعاده، تجدید، دوبارهکاری؛ ۳. تمرین، مرور، ممارست؛ ۴. بسامد؛ ۵. بازگوکردن، بازگفتن؛ ۶. دوباره انجامدادن، مکررکردن.
تکراری: دوبارگی، مکرر.
تکرو، تکرو: ۱. خودسر، خودمحور؛ ۲. جمعگریز، جماعتگریز؛ ۲. تنهارو.
تکریر: بازگویی، تکرار، تکرر.
تکریم: ۱. احترام، اعظام، اکرام، بزرگداشت، تجلیل، تعظیم، توقیر، حرمت، سپاسداری، کرنش، مدح ≠ تحقیر؛ ۲. گرامیداشتن، اکرامکردن.
تکسر: ۱. خردشدن، ریزریزشدن، شکستن؛ ۲. ضعف، ناتوانی.
تکفل: فعل ۱. تعهد، تقبل، ضمان؛ ۲. کفالت، سرپرستی؛ ۳. کفالتکردن، کفیلشدن، متعهدشدن، پایندانی کرن، بهعهدهگرفتن.
تکفین: ۱. کفنکردن، کفنپوشاندن؛ ۲. کفنپوشانی.
تکل: بوریا، حصیر.
تکلف: ۱. اشکال، تجمل، تشریفات؛ ۲. تعارف؛ ۳. رنج؛ ۴. سرسنگینی؛ ۵. بهخود رنجدادن؛ ۶. خودنماییکردن.
تکلم: ۱. اختلاط، حرف، صحبت، گپ، گفتار، گفتوگو، مکالمه؛ ۲. سخنگفتن، گپزن، گفتوگوکردن، مکالمهکردن ≠ استماع، گوشدادن.
تکلمکردن: حرفزدن، صحبتکردن، گپ زدن، گفتوگوکردن ≠ استماعکردن.
تکلمه: پیوست، تتمه، تحشیه، تعلیقه، ضمیمه، متمم، مکمل.
تکلیف: اسم ۱. رسالت، فریضه، مسئولیت، نقش، وظیفه؛ ۲. مشق؛ ۳. بلوغ؛ ۴. سخت، شاق، زحمت فوقالعاده؛ ۵. اصرار، تاکید؛ ۶. مصادره؛ ۷. بهرنج افکندن؛ ۸. به گردنگذاشتن؛ ۹. به سن بلوغ رسیدن.
تکلیفکردن: ۱. به گردنگذاشتن؛ ۲. موظفساختن، مجبورکردن، وادارکردن، مکلفساختن؛ ۳. اصرارکردن، تاکیدکردن.
تکمه: ۱. دکمه، دگمه؛ ۲. سوئیچ، کلید.
تکمیل: ۱. اتمام، اکمال، پایان، ختم، رسایی، کمال؛ ۲. کاملکردن، تمامکردن، بهپایان رسانیدن.
تکنوکرات: فنسالار.
تکنوکراسی: فنسالاری.
تکنولوژی: ۱. فنآوری، فنشناسی، دانش فنی؛ ۲. صنعت، صنعتی.
تکنیسین: ۱. فنآور، فنی، کارگر ماهر؛ ۲. صنعتگر؛ ۳. متخصص.
تکنیک: ۱. صنعت، فن؛ ۲. روش، راهکار، شیوه؛ ۳. فنی.
تکوپو: ۱. تکاپو؛ ۲. تاخت؛ ۳. تلاش، تقلا، کوشش، جهد، سعی.
تکوتا: جنبوجوش، تحرک، تلاش، فعالیت، تکوپو، تکاپو.
تکوتوک: ۱. کم، نادر، بسیارکم، اندک، انگشتشمار، قلیل، معدود؛ ۲. پراکنده ≠ کموبیش.
تکودو: تکوپو، تقلا، تکاپو، تلاش، کوشش.
تکوین: ۱. آفرینش، ایجاد، پیدایش، تشکیل، خلقت؛ ۲. آفریدن، ایجادکردن، خلقکردن، هستی بخشیدن.
تکهپاره: اسم اجزا، تکهتکه، قطعهقطعه؛ ۳. مرقع.
تکه: ۱. پاره، جزء، خرده، قسمت، قطعه، لخت؛ ۲. خرد، ریزه؛ ۳. لقمه؛ ۴. تیکه، لعبت، زن زیبا؛ ۵. چیز جالب؛ ۶. باب دندان؛ ۷. نصیب، قسمت.
تکهتکه: جزءجزء، قسمتقسمت، قطعهقطعه، بریدهبریده، پارهپاره.
تکیاخته: تکسلولی.
تکی: ۱. تنها؛ ۲. به تنهایی.
تکیدن: ۱. لاغرشدن؛ ۲. دویدن، تاختن؛ ۳. جنبیدن.
تکیده: لاغر، رنجور، باریک.
تکیه: ۱. اتکا، اطمینان، اعتماد، پناهگاه؛ ۲. تعزیهخانه، حسینیه؛ ۳. تاکید، اصرار؛ ۴. فشار.
تکیهکردن: ۱. اعتمادکردن، اطمینانکردن؛ ۲. اتکاکردن، متکیشدن؛ ۳. تکیه زدن؛ ۴. اصرار ورزیدن، تاکیدکردن.
تکیهگاه: ۱. بالش، متکا، مخده؛ ۲. اتکا، نقطه اتکا، گرانیگاه؛ ۳. پشتوپناه، پشتیبات، حامی؛ ۴. تکیهگه.
تگرک: یخچه.
تلائم: سازگاری، سازواری.
تلازم: فعل التزام، وابستگی، همراهی ≠ لازم و ملزوم یکدیگربودن، همراهبودن.
تلاش: اهتمام، تقلا، تکاپو، جدیت، جهد، سعی، فعالیت، کوشش، مجاهدت، مساعی ≠ تنآسانی، تنبلی.
تلاشکردن: کوشیدن، جدیت به خرجدادن، کوششکردن، سعیکردن.
تلاشگر: فعل فعال، ساعی، پرتلاش، زحمتکش، پرکار.
تلاشی: ۱. انهدام، پاچیدگی، پاشیدگی، پراکندگی، پوسیدگی، نیستی؛ ۲. ازهمگسیختن، متلاشیشدن.
تلاطم: ۱. تموج؛ ۲. تنش، جنبوجوش، جنبش، هیجان؛ ۳. بههم برآمدن؛ ۴. به هم خوردن.
تلافی: ۱. انتقام، تقاص، جبران، جزا، خونخواهی، سزا؛ ۲. تاوان، غرامت ≠ عفو، جبرانکردن.
تلافیجو: صفت انتقامجو، تقاصگیر، منتقم ≠ معفو.
تلافیجویی: انتقامجویی، کینتوزی، کینکشی ≠ عفو.
تلافی درآوردن: انتقام گرفتن، تقاص گرفتن.
تلاقی: ۱. برخورد؛ ۲. دیدار، ملاقات؛ ۳. اصطکاک، تقاطع، تماس؛ ۴. بههمرسیدن، دیدارکردن.
تلالو: ۱. برق، تابش، جلا، جلوه، درخشش، درخشندگی، زرقوبرق؛ ۲. فروزش، فروغ لمعان؛ ۳. برق زدن، درخشیدن.
تلامیذ: تلامذه، تلمیذها، طلاب، محصلین ≠ اساتید، معلمین.
تلاوت: ۱. ترتیل، خوشخوانی، قرائت، نرمخوانی؛ ۲. خواندن، قرائتکردن.
تلاوتگر: قاری، مقری، قرآنخوان.
تلبث: ۱. ایست، توقف، درنگ، مکث؛ ۲. درنگکردن، توقفکردن.
تلبس: ۱. جامهپوشی؛ ۲. آمیختگی، ابهام، تلبیس؛ ۳. جامه پوشیدن، لباسپوشیدن، ملبسشدن؛ ۴. مبهمشدن، آمیختهشدن؛ ۵. اشتباهشدن.
تلبیس: ۱. آمیختگی، تدلیس، تهویه، حیله، دروغپردازی، دسیسه، نیرنگ، مکر، تزویر، خدعه، ریا، نیرنگسازی؛ ۲. نیرنگساختن؛ ۳. حقیقتپوشی.
تلبیه: ۱. لبیک گفتن؛ ۲. لبیکگویی.
تل: ۱. پشته، تپه، رش، نجد ≠ هامون؛ ۲. انبار، خرمن؛ ۳. توده، انباشتگی؛ ۴. امرد، مزلف.
تلخرو: تندمزاج، ترشرو، بدعنق، بدخو.
تلخ: ۱. زننده، ناخوش، ناخوشایند، ناگوار ≠ خوش، گوارا؛ ۲. مر ≠ پرحلاوت، خوش، شیرین؛ ۳. حزین، غمناک، غمگین؛ ۴. اخمو، بداخلاق، عبوس؛ ۵. باده، شراب، می.
تلخکام: ۱. ناخوشروزگار ≠ شیرینکام؛ ۲. نامراد، ناامید، ناکام ≠ مرادمند، شیرینکام؛ ۳. بدبخت، شوربخت، سیهگلیم ≠ خوشبخت.
تلخکامی: ناکامی، نامرادی، محرومیت ≠ شیرینکامی.
تلخناک: ۱. ناگوار، سخت، تعبناک؛ ۲. بسیار تلخ ≠ شهدآمیز، شهدآلود.
تلخیص: ۱. اجمال، اختصار، ایجاز، خلاصه؛ ۲. خلاصهنویسی، خلاصهگویی، کوتاهسازی، مجمل؛ ۳. خلاصهکردن، مختصرکردن ≠ تطویل، اطناب.
تلخی: xlat[اسم ۱. مرارت، ناخوشی، ناگواری ≠ خوشی، شیرینی؛ ۲. بدخلقی ≠ خوشی، شیرینی.
تلذذ: ۱. تمتع، حظ، کیف، لذت؛ ۲. لذت بردن.
تلسکوپ: دوربین رصدخانه، دوربین نجومی ≠ میکروسکپ، ذرهبین، ریزبین.
تلطف: ۱. رافت، عطوفت، لطف، ملاطفت، مهربانی، مهرورزی، نرمی ≠ خشونت، درشتی؛ ۲. مهربانیکردن، ملاطفتکردن، نرمیکردن، لطفکردن ≠ خشونتورزیدن.
تلطیف: ۱. لطیفسازی، ملایمسازی؛ ۲. لطیفکردن، ملایمساختن؛ ۳. زیباساختن، دلپذیرساختن.
تلفات: ۱. ضایعات؛ ۲. ۱. مرگومیرها؛ ۳. کشتهشدگان.
تلف: ۱. اتلاف، پامال، پایمال، تباه، حیفومیل، فنا، مردن، منهدم، ضایع، نابود، نیست، هدر، هلاک؛ ۲. نابودشدن، نیستشدن، تباهشدن؛ ۳. هلاک گردانیدن.
تلفشدن: از بین رفتن، برباد رفتن، مردن، نیستشدن، تباهشدن، نابودشدن، هدر رفتن.
تلفظ: ۱. ادا، بیان، تقریر؛ ۲. گویش؛ ۳. اداکردن، سخن گفتن.
تلفظکردن: اداکردن، ملفوظساختن.
تلفکردن: ۱. ضایعکردن، تباهکردن، از بین بردن، نابودکردن؛ ۲. پایمالکردن، حیف و میلکردن، به هدردادن، هدردادن؛ ۳. خرابکردن، فاسدکردن؛ ۴. هلاککردن، کشتن.
تلفنچی: متصدی تلفن، اپراتور.
تلفیف: ۱. پیچیدن، لفافکردن؛ ۲. در هم پیچیدن؛ ۳. در نوردیدن؛ ۴. تناسب.
تلفیق: آمیختگی، آمیزش، پیوند، ترکیب ≠ تفصیل.
تلقی: ۱. برداشت، تعبیر، تفسیر، دریافت، نگرش؛ ۲. برخورد، تماس، دیدار، ملاقات؛ ۲. پذیرش، درک، فراگیری؛ ۳. پذیرفتن، قبولکردن؛ ۴. آموختن، فراگرفتن؛ ۵. برخوردکردن، ملاقاتکردن.
تلقیح: ۱. آبستنی، باروری، بارورسازی، لقاح؛ ۲. آبلهکوبی، واکسیناسیون؛ ۳. مایه زدن، واکسن زدن؛ ۴. گشندادن، گشنسازی؛ ۵. آبستنکردن.
تلقیشدن: ۱. برداشتشدن، درکشدن، فهمیدهشدن؛ ۲. ارزیابیشدن ≠ تلقیکردن.
تلقیکردن: ۱. برداشتکردن؛ ۲. ارزیابیکردن، ذهنیت داشتن.
تلقین: ۱. القا؛ ۲. فهماندن، آموختن؛ ۳. فرازباندادن، یاددادن.
تلقینکردن: ۱. القاکردن؛ ۲. آموختن، تعلیمدادن، تفهیمکردن.
تلکه: اخاذی، باجستانی، گوشبری.
تلمبار: انبار، انباشته، توده، تلنبار.
تلمبه: پمپ.
تلمذ: ۱. دانشجویی، شاگردی، طلبگی، علمآموزی ≠ استادی، معلمی؛ ۲. شاگردشدن، شاگردیکردن؛ ۳. تحصیلکردن، درسخواندن ≠ درسدادن.
تلمیح: استعاره، اشاره، ایما، تعریض، تمثیل، کنایه ≠ تصریح.
تلمیذ: دانشآموز، شاگرد، طلبه، محصل ≠ استاد، معلم.
تلنبار: ۱. انباشته، توده، کپه؛ ۲. پر، لبریز.
تلنبارکردن: انباشتن، انباشتهکردن، کپهکردن.
تلواسه: اضطراب، التهاب، اندوه، بیتابی، بیقراری، تشویش.
تلوتلو: پس، پی، دنبال.
تلون: تبدل، تغیر، تنوع، رنگارنگی، سالوس، ظاهرنمایی.
تلویجتلویح: ۱. اشاره، تعریض، کنایه؛ ۲. اشارهکردن، نشاندادن ≠ تصریح.
تلویحی: غیرصریح، ضمنی، تلمیحی ≠ تصریحی.
تله: بند، پهند، تور، جال، دام.
تلهپاتی:.
تلهف: ۱. افسوس، تاسف، دریغ؛ ۲. غم خوردن، دریغ ورزیدن، افسوسخوردن.
تمارض: اظهار کسالت، بیمارنمایی، ناخوشنمایی.
تماس: ۱. ارتباط، رابطه، مراوده؛ ۲. برخورد، تلاقی؛ ۳. لمس؛ ۴. مالش؛ ۵. پیوستگی، نزدیکی؛ ۶. بسودن.
تماشاچی: بیننده، تماشاگر، شاهد، ناظر، نظارهگر، نظارگی.
تماشاکردن: دید زدن، نظارهکردن، نگاهکردن.
تماشاگاه: تفرجگاه، تفریحگاه، تماشاگه، منظر، منظره، نزهتگاه.
تماشاگر: بیننده، تماشاچی، ناظر، نظارهگر، نظارگی، نگران ≠ بازیگر.
تماشا: ۱. نظاره، نظر، نگاه، نگرش؛ ۲. تفرج، سیاحت، سیر، گردش، گشتوگذار، گلگشت.
تماشایی: اسم ۱. پرشور، جالب، زیبا؛ ۲. سرگرمکننده، مشغولکننده ≠ خستهکننده؛ ۳. دیدنی؛ ۴. بیننده، تماشاچی.
تمام≠ جزئی، جزئتمامت: تماماً، جمعاً، کلاً، همگی، همه.
تمام: قید ۱. تماما، جمعناتمام، ناقص؛ ۳. اختتام، پایان، ختم؛ ۴. جمله، عموم، همگی، همه؛ ۵. کل، هر؛ ۶. بس، بسیار، زیاد، فراوان؛ ۷. بیکموکاست ≠ ناقص؛ ۸. بسنده، کافی.
تمامناشدنی: پایانناپذیر ≠ تمامشدنی.
تمامیت: تام، تمام، کلیت.
تمامیتخواه: صفت انحصارطلب، انحصارجو، انحصارگرا، کلیتخواه، تمامگرا.
تمامیتخواهی: انحصارجویی، انحصارطلبی، انحصارگرایی، کلیتخواهی.
تمایز: ۱. اختلاف، تباینتفاوت، فرق ≠ تماثل؛ ۲. وجه ممیزه، شاخصه؛ ۳. جداکردن؛ ۴. جدابودن، تفاوت داشتن.
تمایز داشتن: فرقداشتن، متفاوتبودن، توفیرکردن، تفاوتداشتن.
تمایل: آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ≠ تنفر؛ ۲. گراییدن، متمایلشدن، میلکردن؛ ۳. خمیدگی؛ ۴. احساس، عاطفه.
تمایل داشتن: خواهانبودن، میل داشتن، گرایش داشتن، رغبت داشتن، رغبت نشاندادن، متمایلبودن.
تمبک: تنبک، ضرب ≠ دایرهزنگی.
تمتع: ۱. استفاده، برخورداری، بهرهوری، بهرهمندی، تلذذ؛ ۲. برخوردارشدن، بهره بردن.
تمثال: ۱. تصویر، عکس، نقش؛ ۲. پیکر؛ ۳. تندیس، مجسمه، تنسان.
تمثیل: ۱. صورت، نگاره، نماد؛ ۲. تعبیر، افسانه، حکایت، قصه، داستان، مثل؛ ۳. مثال آوردن؛ ۴. تشبیهکردن.
تمجمج: ۱. جویدهجویدهحرف زدن، منومنکردن؛ ۲. تانی، درنگ، مکث؛ ۳. سخن نامفهوم گفتن.
تمجید: ۱. آفرین، تحسین، تعریف، ثنا، ستایش، مدح، مرحبا ≠ هجو؛ ۲. تحسینکردن، تعریفکردن، ستودن ≠ هجوکردن، هجا گفتن، بد گفتن، بدگوییکردن.
تمدن: ۱. شهرنشینی، مدنیت؛ ۲. ثقافت، فرهنگ؛ ۳. فرهیختگی؛ ۴. شهرنشینشدن.
تمدید: ۱. ادامه، تداوم؛ ۲. کشش، کشیدگی؛ ۳. تداوم بخشیدن؛ ۴. درازکردن، کشیدن.
تمر: ۱. خرما؛ ۲. نخل هندی، خنجه؛ ۳. آب مروارید.
تمرد: ۱. تجاسر، تخطی، تخلف، سرپیچی، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، نافرمانی، یاغیگری ≠ فرمانبرداری؛ ۲. سرپیچیکردن، سرکشیکردن، طغیانورزیدن، عصیان ورزیدن، گردنکشیکردن، نافرمانیکردن ≠ فرمان بردن، فرمانبرداریکردن، رامبودن، تسلیمبودن.
تمردکردن: سرپیچیکردن، گردنکشیکردن، عصیان ورزیدن، طاغیشدن، سرکشیکردن، نافرمانیکردن ≠ فرمانبرداریکردن، مطیعبودن.
تمرکز: ۱. مرکزیت؛ ۲. مرکزگرایی.
تمرگیدن: ۱. نشستن؛ ۲. خوابیدن.
تمرین: ۱. تکرار، مرور، ممارست؛ ۲. مشق، تکلیف؛ ۳. آشناکردن، عادتدادن، ورزش؛ ۴. آزمایش؛ ۵. رزمایش، مانور؛ ۶. ورزشکردن، ورزیدن؛ ۷. نرمکردن.
تم: ۱. زمینه، مایه، مطلب، مضمون، درونمایه، موضوع، مبحث؛ ۲. ملودی اصلی.
تمساح: نهنگ.
تمسخرآمیز: تمسخرآلود، ریشخندآمیز، طنزآمیز، مسخره، مسخرهآلود، مسخرهآمیز ≠ تحسینآمیز.
تمسخر: ۱. استهزا، تیبا، ریشخند، فسوس، لودگی، مسخره؛ ۲. ریشخندکردن، مسخرهکردن، دست انداختن؛ ۳. شوخی، لودگی.
تمسخرکردن: ۱. دست انداختن، دست گرفتن؛ ۲. بهمسخره گرفتن، ریشخندکردن، مسخرهکردن، استهزاکردن ≠ تحسینکردن.
تمسک: ۱. اعتصام، بهانه، پناهبری، تشبث، توسل، دستاویزسازی؛ ۲. چنگزدن، درآویختن، دستاویز قراردادن، چسبیدن، تشبثکردن، متشبثشدن.
تمسک جستن: متشبثشدن، دستاویز قراردادن، متوسلشدن، تشبثکردن.
تمشیَت: ۱. اداره، راهاندازی، رهبری، مدیریت؛ ۲. راندن، راهانداختن، سروساماندادن؛ ۳. ساماندهی، سامانبخشی.
تمکن: ۱. تعین، تمول، تنعم، توانگری، ثروت، دارایی، دولت، مال، مکنت، منال ≠ افلاس، تهیدستی، فقر؛ ۲. جاه، مقام، منزلت؛ ۳. توانایی، قدرت ≠ ناتوانی؛ ۴. جاگرفتن، جاگیرشدن؛ ۵. منزلتیافتن، جاهومقامیافتن؛ ۶. تواناشدن ≠ ناتوانشدن.
تمکین: ۱. انقیاد، تسلیم ≠ تمرد، سرپیچی، عصیان، یاغیگری؛ ۲. اطاعت، پیروی، تبعیت، فرمانبرداری، متابعت ≠ نافرمانی؛ ۳. احترام، بزرگداشت؛ ۴. سازگاری؛ ۵. بهفرمانبودن، فرمان بردن، متابعتکردن ≠ سرکشیکردن؛ ۶. سازگاربودن ≠ ناسازگاربودن، ناسازگار.
تملقآمیز: چاپلوسانه، مداهنهآمیز، تملقآلود، متملقانه.
تملق: ۱. تبصبص، تصلف، چاپلوسی، چربزبانی، ریاکاری، زبانبهمزدی، سالوس، مجیز، مجیزگویی، دملابه، مداهنه، موسموس؛ ۲. چاپلوسیکردن، چرب زبانیکردن، مجیز گفتن، مداهنهکردن، لابهکردن.
تملقگو: صفت چاپلوس، چربزبان، زبانبمزد، متملق، مجیزگو، مداهنهگر.
تملک: ۱. استملاک، تحصیل، تملیک، تصاحب، تصرف؛ ۲. دارایی، مالکیت؛ ۴. داراشدن، صاحبشدن، مالکشدن، به تصاحبدرآوردن، بهچنگ آوردن ≠ از کفدادن، ازدستدادن.
تمنا: آرزو، استدعا، التماس، تقاضا، خواهش، درخواست، غبطه، نیاز.
تمناکردن: آرزوکردن، آرزومندبودن، متمنیبودن، التماسکردن، خواهشکردن، درخواستکردن.
تمنیات: آرزوها، تمناها، التماسها، آمال، خواهشها، درخواستها، تقاضاها، آرزومندیها.
تموج: موج زدن، مواجبودن ≠ ۱. طوفانیشدن؛ ۲. آرامشدن (دریا).
تموز: ۱. تابستان، صیف، فصلگرما ≠ زمستان، شتا؛ ۲. ماهاول تابستان، تیرماه.
تمول: ۱. استطاعت، تمکن، تنعم، ثروت، دارایی، مال، مکنت، منال، وسع ≠ فقر، نداری؛ ۲. توانگری، ثروتمندی، مالداری؛ ۳. توانگرشدن، داراشدن، مالدارشدن، ثروتمندشدن ≠ مفلسشدن، ورشکستن، ورشکستهشدن.
تمهید: ۱. آمادگی، آمادهسازی، تدارک، تدبیر، تهیه، چاره، زمینهسازی، مقدمهچینی؛ ۲. آمادهکردن، آراستن، فراهمکردن؛ ۳. زمینهسازی کرن، مقدمه چیدن؛ ۴. گسترانیدن، هموارکردن، پهنکردن.
تمهیل: مهلتدهی، فرصتدهی.
تمیز: ۱. پاک، پاکیزه، طاهر، طیب، منقح، نظیف ≠ کثیف؛ ۲. امتیاز، بازشناسی، تشخیص، تمییز؛ ۳. فراست، هوش؛ ۴. بازشناختن؛ ۵. فرق گذاشتن، متمایزساختن.
تمیزدادن: ۱. بازشناختن، تشخیصدادن، درککردن، فهمیدن؛ ۲. متمایزساختن، امتیاز قایلشدن.
تمیزکردن: پاککردن، پاکیزه گردانیدن، نظیفکردن ≠ کثیفکردن.
تمیزی: zimat[اسم پاکی، نظافت ≠ کثافت.
تمییز: ۱. بازشناسی، تشخیص، تعیین، تفکیک؛ ۲. بازشناختن؛ ۳. فرق گذاشتن، تشخیصدادن؛ ۴. تفکیککردن، جداکردن.
تنآسا: بیحال، بیعار، بیغیرت، تنبل، تنپرور، خوشگذران، کاهل، لاقید، لش ≠ کوشا.
تنآسان: ۱. آسوده، مرفه؛ ۲. راحتطلب، رفاهزده ≠ سختکوش؛ ۳. خوشگذران، عیشطلب؛ ۴. تندرست، سالم؛ ۵. تنآسا، تنبل، تنپرور ≠ تلاشگر، زرنگ، ساعی.
تنآسانی: ۱. آسایش، آسودگی؛ ۲. تنبلی، کاهلی ≠ تلاش، تلاشگری، سختکوشی؛ ۳. خوشگذرانی، رفاه، رفاهزدگی.
تنآسایی: ۱. تنبلی، تنپروری، کاهلی، لاقیدی ≠ کوشایی، تلاشگری، جهد؛ ۲. رفاهجویی، رفاهطلبی.
تنازع: ۱. دعوا، ستیز، کشمکش، منازعه، نزاع؛ ۲. باهم پیکارکردن، باهم ستیزکردن، باهم نزاعکردن.
تناسب: ۱. خویشاوندی، سازگاری، سنخیت، مناسبت، نسبت، وفاق، همآهنگی؛ ۲. نسبت داشتن، خویشبودن؛ ۳. متناسببودن، برازیدن ≠ ناسازگاری، ناهماهنگی.
تناسب داشتن: ۱. متناسببودن، سازگاربودن، همآهنگبودن؛ ۲. سنخیت داشتن.
تناسخ: ۱. نسخ؛ ۲. انتقال نفس؛ ۳. ابطال؛ ۴. باطلکردن، زایلکردن، نسخکردن؛ ۵. تغییریافتن، گشتن؛ ۶. منتقلشدن (روح)، حلول، تجسد، تجسم.
تناسل: ۱. توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زهوزا، زایش؛ ۲. فرزند زادن، زادوولدکردن، فرزند زادن.
تناظر: ۱. تشابه، قرینه؛ ۲. مباحثه، مناظره؛ ۳. مناظرهکردن، باهم بحث ومجادلهکردن؛ ۴. بهیکدیگر نظرکردن.
تنافر: ۱. انزجار، بیزاری، نفرتزدگی، دلزدگی، رمیدگی، ناسازی، نفرت ≠ تمایل؛ ۲. ازهم رمیدن، از هم بیزاری جستن، دوری جستن ≠ متمایلشدن، راغب گشتن.
تنافس: ۱. خودنمایی، تظاهر؛ ۲. رقابت، همچشمی؛ ۳. خودنماییکردن؛ ۴. رقابتکردن، همچشمیکردن.
تناقصآمیز: ۱. نقیض، مغایر؛ ۲. متضاد، متناقص.
تناقض: ۱. تخالف، تضاد، ضدیت، مغایرت، منافات ناسازگار؛ ۲. ناسازگاربودن، ضدیکدیگربودن.
تناوب: ۱. بسامد، توالی، نوبت؛ ۲. نوبت گذاشتن، نوبتی کار انجامدادن؛ ۳. متناوببودن.
تناور: بزرگجثه، تنومند، جسیم، درشتاندام، ستبر، عظیمالجثه، فربه، قویهیکل ≠ نزار.
تناوری: تنومندی، جسامت، فربهی، قوت، نیرومندی ≠ لاغری.
تناول: ۱. خوردن، صرفکردن، میل،کردن، نوشکردن؛ ۲. بر داشتن، گرفتن.
تنبان: ازار، سروال، شلوار.
تن: ۱. بدن، پیکر، تنه، جثه، جسم، کالبد، هیکل ≠ جان؛ ۲. شخص، کس، نفر؛ ۳. نفس ≠ روح.
تنبک: تمبک، دنبک، ضرب.
تنبل: ۱. بچهننه، بیحال، بیغیرت، تنزن، بیحال، بیکاره، تنآسا، تنبلباشی، تنپرور، سپوزکار، سست، کاهل، لش، مسامح، هیچکاره ≠ زرنگ، کوشا؛ ۲. درسنخوان.
تنبلی: اسم اهمال، تنآسانی، تنآسایی، تنپروری، سستی، کاهلی، مسامحه ≠ زرنگی.
تنبه: ۱. آگاهی، بیداری، هوشیاری ≠ غفلت؛ ۲. بیدارشدن، هشیارشدن، آگاهشدن ≠ غافلشدن، غفلت ورزیدن.
تنبیه: ۱. تادیب، تعذیب، تعزیر، توبیخ، جزا، سیاست، عقاب، گوشمال، گوشمالی، مجازات، نسق ≠ تشویق؛ ۲. بیدارکردن، هشیارساختن؛ ۳. آگاهکردن، واقفکردن ≠ غافلساختن، باخبر گذاشتن؛ ۴. تادیبکردن؛ ۵. گوشمالیدادن، مجازاتکردن ≠ تشویقکردن.
تنبیهکردن: ۱. مجازاتکردن، گوشمالیدادن، تادیبکردن، توبیخکردن؛ ۲. آگاهساختن، واقفکردن؛ ۳. متنبهساختن، بیدارکردن، هشیارکردن.
تنپرور: بیحال، بیعار، بیکاره، تنآسا، تنبل، تنپرست، خوشگذران، راحتطلب، تنآسان ≠ زرنگ.
تنپروری: ۱. بطالت، بیکارگی، تنآسانی، تنآسایی، کاهلی، راحتطلبی، تنبلی ≠ سختکوشی؛ ۲. خوشگذرانی.
تنپوش: پوشش، ثوب، جامه، کسوت، لباس ≠ پاپوش.
تنخواه: ۱. کالا، متاع؛ ۲. اعتبار؛ ۳. بودجه؛ ۴. پول، سرمایه، نقدینه، وجه.
تندادن: ۱. تسلیمشدن؛ ۲. تحملکردن؛ ۳. پذیرفتن، قبولکردن؛ ۴. رضاشدن.
تندباد: توفان، طوفان ≠ نسیم.
تند: قید ۱. برقآسا، سریع، شتابان ≠ کند، بطیء، آهسته؛ ۲. باحرارت، داغ؛ ۳. جلد، چابک، چالاک، فرز؛ ۴. قاطع؛ ۵. پرادویه، تیز؛ ۶. حاد؛ ۷. خشن، قوی؛ ۸. آتشمزاج، آتشینمزاج، تندخو، خشمگین، خشمناک، عصبی ≠ آرام، تندخو، خوشخلق، سلیم؛ ۹. پررنگ، سیر ≠ ک.
تندپا: تندپو، جلد، سریعالسیر، شاطر.
تندپو: تندپا، تیزپو، تیزتک، سریع ≠ کندرو.
تندخلقی: بداخلاقی، بدخلقی، تندمزاجی، عصبی ≠ خوشخلقی.
تندخو: آشفتهخو، آتشمزاج، آتشیمزاج، بداخلاق، بدخلق، بدخو، تندخلق، تندمزاج، خشمگین، خشمناک، زشتخو، عصبانی، عصبی، غضبناک، کجخلق ≠ سلیم، سلیمالنفس، خوشخلق.
تندخویی: بداخلاقی، بدخویی، تندمزاجی، سودا، سودایی، عصبانیت، عصبیت، غضب ≠ خوشاخلاقی، خوشخلقی.
تندر: آسمانغره، پخنو، رعد، غرش، غرشت، کنور، تندور ≠ برق، صاعقه، عاصفه.
تن دردادن: ۱. راضیشدن، رضایتدادن؛ ۲. تسلیمشدن؛ ۳. پذیرفتن، قبولکردن ≠ ردکردن، نپذیرفتن.
تندرست: سالم، صحیحالمزاج، قبراق، نیکوحال، سرحال، صحتمند ≠ بیمار، مریض، ناتندرست.
تندرستی: سلامت، سلامتی، صحت، عافیت ≠ بیماری، عارضه، ناخوشی.
تند رفتن: ۱. اغراقکردن، مبالغهکردن؛ ۲. زود قضاوتکردن؛ ۳. نااندیشیده سخن گفتن.
تندرو: ۱. بادپا، تیزپر، تیزتک، تیزرو، دونده، راهوار، سبکسیر، سریع، سریعالسیر ≠ کندرو؛ ۲. بیباک، بیپروا ≠ ترسو، جبون؛ ۳. افراطی ≠ میانهرو.
تندروی: ۱. سرعت ≠ کندروی؛ ۲. افراط ≠ تفریط.
تندمزاجی: تندخویی، سودا، عصبیت، عصبانیت، غضب ≠ سلیمالنفسی.
تندوتیز: ۱. جلد، چالاک، فرز ≠ کند؛ ۲. پرادویه ≠ ۱. کمادویه؛ ۲. شیرین؛ ۳. عصبی ≠ خوشخلق.
تندهوش: باهوش، تیزهوش، سریعالانتقال ≠ پخمه، کمهوش، کندهوش.
تندیس: پیکر، پیکره، تصویر، تندیسه، قالب، کالبد، مجسمه، نگار ≠ تابلونقاشی.
تندی: ۱. سختی، شدت؛ ۲. پرخاش، تشدد، تغیر، حدت، خشونت، سورت، شدت، غضب، معاتبه ≠ رفق، شکیبایی، مدارا، ملایمت؛ ۳. سرعت، شتاب ≠ کندی؛ ۴. برندگی، تیزی؛ ۵. جلادت ≠ بردباری.
تندیسگر: مجسمهساز ≠ نقاش.
تندیکردن: ۱. عصبانیشدن، خشمگینشدن؛ ۲. خشونت به خرجدادن، پرخاشکردن، پرخاشگریکردن.
تنزل: ۱. تخفیف، کاهش؛ ۲. نزول ≠ ترقی، صعود؛ ۳. فرود آمدن، پایینآمدن، نزولکردن ≠ صعودکردن، ترقیکردن؛ ۴. کاهشیافتن، کمشدن.
تنزلیافتن: کاهشیافتن، کمشدن ≠ افزایشیافتن.
تنزه: ۱. بیآلایشی، پاکی، تقدس؛ ۲. خرمی؛ ۳. پاکبودن؛ ۴. بهگردشرفتن.
تنزیلخور: اسم رباخوار، سودخوار، نزولخور.
تنزیل: اسم ۱. ربا، ربح، فرع، مرابحه، نزول؛ ۲. فرودآیی؛ ۳. نازلشدن؛ ۴. نازلکردن، فرو فرستادن.
تنزیه: ۱. بیآلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست؛ ۲. تهذیب؛ ۳. پالایش، پاک دانستن.
تنسک: ۱. پارسایی، زهد؛ ۲. پارساشدن، عابدشدن، زاهدشدن، زهد ورزیدن.
تن: سه خروار، هزارکیلو.
تنسیق: ۱. آراستگی، تنظیم، رتقوفتق، ساماندهی، نسق، نسقدهی، نظم؛ ۲. آراستن، ترتیبدادن، نظمدادن، نسقبخشیدن، بههمپیوستن.
تنشآلود: بحرانی، ناآرام ≠ آرام.
تنش: اغتشاش، انقلاب، بحران، ناآرامی ≠ آرامش.
تنشزا: بحرانزا، ناآرامیزا، ناآرامکننده ≠ تنشزدا.
تنظیف: پاکسازی، پاکی، پاکیزگی، رفتوروب، نظافت.
تنظیفکردن: تمیزکردن، پاککردن، نظیفکردن، نظافتکردن، رفتوروبکردن.
تنظیم: ۱. انتظام، ترتیب، تنسیق، مرتبسازی، نظم، نظمدهی؛ ۲. مرتبکردن، منظمکردن، سروساماندادن ≠ نابسامانکردن.
تنظیمکردن: نظمدادن، منظمکردن، بسامانکردن، مرتبکردن.
تنعم: ۱. بینیازی، تمکن، تمول، توانگری، ثروتمندی، دارایی، دولتمندی، غنا، مالداری، مکنت، نعمت ≠ فقر؛ ۲. تنآسانی، نازپروردگی؛ ۳. رفاهزدگی، شادخواری؛ ۴. نیکزیستن؛ ۵. بهنعمت رسیدن، متنعمبودن ≠ فقر.
تنفرآمیز: انزجارآمیز، انزجارآور، بیزاریزا، مشمئزکننده، منزجرکننده، نفرتزا، نفرتآلود، نفرتانگیز، نفرتبار ≠ محبتآمیز، رغبتانگیز.
تنفرآور: تنفرزا، نفرتانگیز، نفرتبار، نفرتزا ≠ رغبتانگیز، رغبتزا، مهرانگیز، مهربار.
تنفر: ۱. اشمئزاز، انزجار، بیزاری، دلزدگی، نفرت ≠ میل، گرایش؛ ۲. بیزاربودن، رمیدن، منزجربودن، نفرت داشتن ≠ گرایش داشتن، متمایلبودن، رغبت داشتن.
تنفس: ۱. استنشاق، دموبازدم، شهیق؛ ۲. نفس کشیدن، دم زدن، استنشاقکردن.
تنفسکردن: ۱. نفسکشیدن، دم زدن، نفس زدن؛ ۲. شهیق ≠ زفیر.
تنفیذکردن: ۱. نافذگردانیدن؛ ۲. اجراکردن، روانکردن(حکم، فرمان)؛ ۳. امضاءکردن (حکم، فرمان)؛ ۴. استوار گردانیدن، تاییدکردن؛ ۵. نفوذکردن.
تنقلات: نقل و آجیل، شبچره.
تنقیح: ۱. اصلاح، پیراستگی، تهذیب، تصحیح؛ ۲. اصلاحکردن، پاکیزهگردانیدن، پیراستن، تهذیبکردن (کلام)، خالصگردانیدن.
تنقید: ایرادگیری، انتقاد، عیبجویی، نقادی ۱. ≠ تحسین، ستایش؛ ۲. تایید.
تنقیه: ۱. لایروبی؛ ۲. اماله، حقنه؛ ۳. لایروبیکردن؛ ۴. پاککردن.
تنک: ۱. کمپشت، کمحجم ≠ انبوه، پرحجم، پرپشت؛ ۲. اندک، کم ≠ زیاد؛ ۳. پراکنده؛ ۴. رقیق ≠ غلیظ؛ ۵. نازک، لطیف ≠ کلفت، خشن؛ ۶. ناانبوه ≠ انبوه.
تنکه: شرت، شلوار کوتاه، زیرشلواری کوتاه، نیم شلواری.
تنگ: آبخوری، شیشه، صراحی، کوزه، صراحیه، بلبله.
تنگاب: ۱. کمآب ≠ پرآب؛ ۲. غلیظ ≠ رقیق.
تنگ: اسم ۱. باریک، کمپهنا، کمعرض ≠ پهن، عریض؛ ۲. کوچک ≠ بزرگ، فراخ؛ ۳. ریز، کوچک ≠ گشاد؛ ۴. فروزین، دوال، فتراک؛ ۵. لنگه، عدل؛ ۶. جوال؛ ۷. تنگه، دروا، دره؛ ۸. محدود، ≠ گشاد، فراخ؛ ۹. تنگاتنگ، نزدیک؛ ۱۰. بیفاصله، چسبیده، کیپ؛ ۱۱. اندک.
تنگچشم: اندکبین، بخیل، تنگنظر، کنس، گرسنهچشم، ممسک ≠ دستودلباز.
تنگحوصله: ۱. کمحوصله، ناشکیبا؛ ۲. کمظرفیت ≠ پرظرفیت.
تنگدست، تنگدست: ۱. بیبضاعت، بیچیز، تنگعیش، تهیدست، فقیر، محتاج، مسکین؛ ۲. پریشانحال، مضطر ≠ غنی، منعم، گشادهدست.
تنگدستی، تنگدستی: افلاس، بیپولی، بیچیزی، بینوایی، تعسر، درماندگی، درویشی، ضراء، عسرت، فاقه، فقر، مسکنت، نداری ≠ غنا، گشادهدستی.
تنگدل: افسرده، اندوهگین، پژمان، دلتنگ، دلفگار، ضجر، غمگین، غمین، محزون، مغموم، ملول ≠ شاد، خرسند، مسرور.
تنگراه: تنگنا، کورهراه.
تنگسالی، تنگسالی: جدب، خشکسالی، غلا، قحطی، قحط ≠ آبسالی.
تنگعیش: بیچاره، ندار، کمرزق و روزی، بیپول، بینوا، تهیدست، دستتنگ، مفلس، بیچیز، تنگدست، تنگمعاش، تنگروزی ≠ فراخعیش.
تنگعیشی: افلاس، بیچارگی، بینوایی، تهیدستی، بیچیزی، تنگمعاشی، عسرت، تنگروزی، دستتنگی، تنگدستی ≠ فراخعیشی.
تنگنا: ۱. جای تنگ؛ ۲. قبر، لحد، گور؛ ۳. گرفتاری، محظور، مضیقه؛ ۴. بنبست، تنگراه ≠ فراخنا؛ ۵. تضییق، تنگی، ضیق، محدودیت ≠ مخمصه؛ ۶. سختی، فشار.
تنگنظر: بخیل، تنگچشم، خسیس، دون، کمهمت، کوتهبین، کوتهنظر، ممسک، نظرتنگ ≠ بلندنظر.
تنگنظری: ۱. اندکبینی، کوتهبینی ≠ بلندنظری؛ ۲. حسادت، نظرتنگی.
تنگه: ۱. باریکه، بغاز؛ ۲. باب، دربند؛ ۳. تنگ، دروا، دره.
تنگی: ۱. تضییق، تنگنا، سختی، فشار ≠ فراخی؛ ۲. عسرت، فاقه، فقر، فلاکت، نکبت ≠ گشاددستی، فراخبالی؛ ۳. غلا، قحطسالی، قحط، کمیابی ≠ وفور، برکت، آبسالی، فراوانی؛ ۴. کمپهنایی، باریکی، کمعرضی ≠ گشادی.
تنور: ۱. اجاق، کوره؛ ۲. محلپخت نان، کوره نانپز، کوره پخت نان.
تنورخانه: آشپزخانه، مطبخ.
تنوره: ۱. دودکش؛ ۲. لولهسماور، آتشدان؛ ۳. جنگ جامه، جوشن؛ ۴. معبرریزش آب بر پرههای آسیا، آبراه؛ ۵. جوش، جامه جنگ.
تنوع: ۱. نوعبهنوع، گوناگونی، گونهگونی، تلَوُّن؛ ۲. واریته؛ ۳. گوناگونشدن.
تنوعطلب: ۱. تنوعجو؛ ۲. تحولجو.
تنومند: ۱. پرزور، توانا، پرقوت، قدرتمند، زورمند، قوی ≠ کمزور، ناتوان؛ ۲. بزرگ، بزرگجثه، تناور، جسیم، چاق، ستبر، عظیمالجثه، فربه، قویهیکل، کلان ≠ لاغر، نزار.
تنومندی: ۱. پرزوری، توانایی، زورمندی، قدرتمندی ≠ ناتوانی، کمزوری؛ ۲. جسامت، چاقی، فربهی، قوت، نیرومندی ≠ لاغری.
تنویر: ۱. روشنسازی، روشنگری؛ ۲. روشنکردن، روشنساختن؛ ۳. نورهکشی؛ ۴. نوره، واجبی؛ ۵. نوره کشیدن، واجبیکردن.
تنها: ۱. عزب، مجرد ≠ متاهل، خانهدار؛ ۲. تک، فرد، فرید، منفرد، وحید، یکه، یگانه؛ ۳. فقط، لاغیر، منحصراً؛ ۴. بیهمتا، طاق، مفرد، واحد؛ ۵. یکتنه؛ ۶. خلوتگزین، خلوتنشین.
تنه: ۱. اندام، بدن، بدنه، تن، تنه، جسم، هیکل ≠ سر؛ ۳. ساقه، ساقه اصلی درخت، کنده، نون.
تنهایی: ۱. اعتزال، انزوا، انفراد، عزلت، گوشهنشینی؛ ۲. خلوت؛ ۳. تجرد.
تنی: ۱. بدنی؛ ۲. مربوط به تن؛ ۳. از یک پدر و مادر ≠ ناتنی.
تنیدن: ۱. تار بافتن؛ ۲. بافتن، تابیدن.
تنیده: بافته، منسوج، تابیده.
تواب: صفت ۱. توبهپذیر، بخشاینده؛ ۲. توبهگر، توبه کننده، بازگشتکننده؛ ۳. توبهپرست.
توابع: ۱. متعلقات، وابستهها؛ ۲. حومهها؛ ۳. اطراف؛ ۴. پیروان، چاکران؛ ۵. پیآمدها، نتایج؛ ۶. تابعها.
تواتر: ۱. ترادف، ترتب، تسلسل، توالی؛ ۲. فرکانس، بسامد.
تواجد: به وجد آمدن، وجدکردن، شور نمودن.
توارث: ۱. ارث بردن، به همارثدادن، به ارث رسیدن، از هم ارث بردن؛ ۲. ارثی، موروثی.
تواری: ۱. دربهدری؛ ۲. اختفا؛ ۳. دربهدرشدن؛ ۴. پنهانشدن.
توازن: ۱. برابری، تعادل؛ ۲. قرینه، موازنه؛ ۳. همسنگی، هموزنی؛ ۴. تناسب، موزونی.
توازی: ۱. محاذات؛ ۲. برابرشدن، همسودشدن؛ ۳. مقابل گردیدن، مقابل همبودن، محاذی همبودن.
تواضع: ۱. افتادگی، خاکساری، خشوع، خضوع، خفض جناح، شکستهنفسی، فروتنی، نرمخویی ≠ تفرعن؛ ۲. فروتنیکردن، خاشعبودن، خاضعبودن ≠ تفرعن ورزیدن، .م. طزقبنکردن، کبر ورزیدن.
تواضعکردن: ۱. فروتنیکردن، خضوعکردن؛ ۲. تعظیمکردن، ادای احترامکردن.
توافق: ۱. آشتی، سازش، سازگاری، همدلی؛ ۲. موافقت؛ ۳. اتحاد، وفاق، وفق؛ ۲. سازگارشدن، سازشکردن، متفقشدن، متحدشدن ≠ مخالفت، ناسازگاری.
توافق داشتن: سازگاربودن، با همساختن، همآهنگبودن.
توافقکردن: به توافقرسیدن، سازشکردن، موافقتکردن، سازگارشدن.
توالت: ۱. آرایش، بزک؛ ۲. آبریزگاه، بیتالخلاء، حاجتگاه، خلا، دستشویی، کابینه، مبال، مبرز، مستراح.
توالتکردن: آرایشکردن، بزرگکردن، خود را آراستن.
توالد: ۱. تناسل، تولید مثل، زادن، زادوولد، زایش؛ ۲. تولیدمثلکردن، زادوولدکردن.
توالی: ۱. تسلسل، تناوب، تواتر؛ ۲. پیاپی رسیدن، دمادمشدن.
توانا: ۱. پرقدرت، توانمند، زورمند، قادر، قدرتمند، قوی، نیرومند؛ ۲. باقدرت، متنفذ، مقتدر ≠ ناتوان.
توان: ۱. استطاعت، استعداد، انرژی، تاب، تحمل، توانایی، رمق، زور، طاقت، قابلیت، قدرت، قوا، قوت، کارآیی، نیرو، وسع، یارا؛ ۲. قوه، نما.
توانایی: استطاعت، اقتدار، تسلط، توانمندی، پرتوانی، طاقت، عرضه، قدرت، قوا، قوه، مقاومت، نفوذ، نیرو، وسع ≠ ناتوانی.
تو: حرف ۱. اندرون، داخل، در، درون ≠ برون، خارج؛ ۲. پرده، لایه؛ ۳. رشته، لا.
توانستن: ازعهده برآمدن، توانایی داشتن، درتوان داشتن، قدرت داشتن، یارستن.
توانسوز: تحملگداز، توانفرسا، طاقتسوز، طاقتفرسا.
توانفرسا: تحملگداز، توانسوز، خستهکننده، سخت، شاق، طاقتسوز، طاقتفرسا، کمرشکن، ناتوانساز، ناتوانکننده.
توانگر: ۱. بینیاز، تاجر، ثروتمند، دارا، دولتمند، غنی، مالدار، مایهور، متعین، متمکن، متمول، متنعم، مستطیع، مستغنی، منعم ≠ فقیر، درویش؛ ۲. توانا، قادر، زورمند، قوی ≠ ضعیف، ناتوان.
توانگری: استطاعت، بینیازی، تمکن، تنعم، دارایی، دولتمندی، غنا ≠ فقر.
توانمند: ۱. توانا، زورمند، قوی، نیرومند ≠ ناتوان؛ ۲. باقدرت، متنفذ، بانفوذ.
توانمندی: ۱. انرژی، زور، قدرت، قوه؛ ۲. زورمندی، نیرو، نیرومندی ≠ ناتوانی؛ ۳. نفوذ.
توامان: ma'ot[اسم باهم، جنابه، دوقلو، همزاد.
توام: ۱. با، باهم، همراه؛ ۲. جفت، همزاد.
توبره: خرجین، کیسه بزرگ.
توبهآمیز: انابتآمیز.
توبه: استغفار، انابت، انابه، پشیمانی.
توبهدار: اسم پشیمان، تائب، تواب، توبهکار، نادم.
توبهکار: صفت پشیمان، تائب، توبهدار، نادم.
توبیخ: ۱. تنبیه، گوشمالی، مجازات ≠ تشویق؛ ۲. سرزنش، شماتت، قدح، مواخذه، مذمت، ملامت، نکوهش؛ ۳. نکوهیدن، سرزنشکردن ≠ ستودن، مدحکردن.
توبیخشدن: ۱. سرزنششدن، شماتتشدن، ملامتشدن؛ ۲. تنبیهشدن، مجازاتشدن.
توبیخکردن: ۱. نکوهیدن، سرزنشکردن، ملامتکردن؛ ۲. تنبیهکردن، مجازاتکردن.
توپ: ۱. گوی لاستیکی؛ ۲. گلوله؛ ۳. آتشبار، سلاح جنگی، جنگافزار سنگین ودور برد؛ ۴. طاقه؛ ۵. تشر، معاتبه.
توپوتشر: پرخاشتهدیدآمیز، تهدید عتابآمیز.
توپیدن: درشتیکردن، عتابکردن،کردن، پرخاشکردن ≠ نواختن، ملایمتبه خرجدادن.
توت: تود، درخت توت.
توتستان: توتزار.
توتک: ۱. نیلبک؛ ۲. طوطی؛ ۳. نانقندی؛ ۴. گنجینه.
توتیا: ۱. اکسید روی، سنگ سرمه؛ ۲. بلوط دریایی؛ ۳. خارپشت دریایی.
توجع: ۱. اندوهمندی، تالم، دردمندی، دردناکی ≠ سلامت؛ ۲. دردناکشدن، دردمندشدن، نالیدن.
توجه: ۱. تدقیق، دقت، مبالات، مداقه، نگرش؛ ۲. پرستاری، تیمار، دلسوزی، علاقه، مراقبت، مواظبت؛ ۳. اعتنا، التفات، رعایت، عنایت، مبالات، محل، مراعات، ملاحظه، وقع؛ ۴. پروا؛ ۵. تمایل، میل؛ ۶. نگهداری؛ ۷. رویکردن، روی آوردن؛ ۸. تیمار داشتن، غمخواری.
توجهکردن: ۱. التفاتکردن، اعتناکردن، مراعاتکردن، رعایتکردن؛ ۲. روی آوردن؛ ۳. تیمار داشتن، غمگساریکردن، غمخواریکردن؛ ۴. دلسوزیکردن؛ ۵. دقتکردن.
توجیه: ۱. تبیین، تشریح، توضیح، شرح؛ ۲. موجهسازی؛ ۳. دلیلتراشی؛ ۴. رویآوری؛ ۵. روی آوردن.
توچال: یخچال طبیعی.
توحش: ۱. بربریت، سبعیت، وحشیگری؛ ۲. نافرهیختگی؛ ۳. وحشیشدن ≠ تمدن.
توحید: ۱. اقرار به یگانگی خداکردن، ایمان به وحدانیت خدا داشتن، به یکتاییخدا ایمان آوردن، خدا را یگانه دانستن؛ ۲. یکیشمردن؛ ۳. یگانهکردن، یگانه دانستن.
توخالی: پوچ، پوک، مجوف، میانتهی ≠ پر.
تودار: ۱. آبزیرکاه، موذی؛ ۲. حیلهگر، محیل، مکار، نیرنگباز؛ ۳. دورو، ریاکار؛ ۴. ظاهرساز؛ ۵. خوددار.
تودد: ۱. دوستی، محبت، وداد؛ ۲. دوستشدن، دوستیکردن، اظهار دوستیکردن.
تودلبرو: ۱. جذاب، دوستداشتنی؛ ۲. ملیح، بانمک؛ ۳. شیرینحرکات.
تودماغی: خیشومی، غنهای.
توده: ۱. انبوه، پشته، تلمبار، خرمن، کومه؛ ۲. جمهور، خلق، عامه، عوام، مردم؛ ۳. گروه، نجد ≠ فرد؛ ۴. جمع.
تودهشناسی: فولکور.
تودیع: ۱. بدرود، خداحافظی، وداع؛ ۲. بدرود گفتن، خداحافظیکردن، وداعکردن؛ ۳. امانتگذاری، ودیعه؛ ۴. ودیعهگذاشتن.
تودیعکردن: خداحافظیکردن، وداعکردن، بدرود گفتن.
تور: اسم ۱. تله، جال، دام؛ ۲. تار، تیره؛ ۳. سیر، گردش، گشت، سفر، سیاحت.
تورع: فعل ۱. پارسایی، پرهیزگاری، پرواپیشگی، تقواپیشگی، تدین، تقوا، زهد، ورع ≠ ناپارسایی؛ ۲. پارسابودن؛ ۳. پرهیختن، پرهیزکردن، تقوا پیشهکردن.
تورکردن: ۱. به دام انداختن، شکارکردن، صیدکردن؛ ۲. رامکردن (جنسمخالف).
تورم: ۱. آماس، انتفاخ، برآمدگی، نفخ، ورم؛ ۲. آماسکردن، ورم کرن، آماسیدن؛ ۳. افزایش غیرمعقول قیمتها.
توره: شغال.
توزیع: ۱. پخش، پراکنش؛ ۲. پراکندن، پخشکردن، پراکندهساختن؛ ۳. بخش، تسهیم، تقسیم، قسمت.
توزیعکردن: ۱. بخشکردن، تقسیمکردن، قسمتکردن؛ ۲. پراکندن، پراکندهساختن، پخشکردن.
توزین: ۱. سنجیدن، وزنکردن؛ ۲. سنجش.
توسریخور: خفیف، خوار، ذلیل.
توسطکردن: وساطتکردن، میانجیگری، واسطهشدن، وسیلهشدن.
توسط: ۱. میانجیگری، وساطت؛ ۲. میانجیگریکردن، وساطتکردن؛ ۳. ازطریق، وسیله.
توسع: ۱. فراخی، گشادگی؛ ۲. فراخشدن، گشادهشدن، گستردهشدن، وسعتیافتن.
توسعه: ۱. بسط، پیشرفت، عمران، گسترش، وسعت؛ ۲. بسطدادن، گسترشدادن، پیشرفتکردن.
توسعهطلب: صفت امپریالیست، سلطهجو، سلطهطلب.
توسعهطلبی: استعمار، امپریالیسم.
توسعهیافته: آباد، پررونق، پیشرفته، مترقی ≠ توسعهنیافته، عقبمانده.
توسل: ۱. آویزش، اعتصام، تشبث، تمسک، دستاویز؛ ۲. دست به دامانشدن، متوسلشدن، دستاویز گرفتن.
توسل جستن: متوسلشدن، دست به دامانشدن، تشبثکردن.
توسن: اسم ۱. اسب، باره، سمند، فرس؛ ۲. رامناشدنی، سرکش، وحشی.
توسنی: سرکشی، عصیان، وحشیگری.
توسیع: ۱. گسترشدهی، وسعتدهی؛ ۳. وسعتدادن، گشادهکردن، گستردهکردن؛ ۳. توانگرشدن؛ ۴. فراخی، گشادی.
توشه: ۱. آذوقه، ارزاق، برگ، جیره، خواربار، خوراکی، زاد، قوت، قوتلایموت، نوا؛ ۳. رزق، روزی؛ ۴. اندوخته، ذخیره؛ ۵. بار، بنه؛ ۶. رهتوشه، زادراه.
توشیح: ۱. امضا، توقیع؛ ۲. آراستن، زینتدادن، مزینکردن.
توصیف: ۱. تشریح، تعریف، توضیح، شرح، وصف؛ ۲. ستایشکردن، ستودن، وصفکردن.
توصیه: ۱. اندرز، پیشنهاد، سفارش، نصیحت، وصیت، وعظ؛ ۲. سفارشکردن؛ ۳. اندرزدادن، نصیحتکردن؛ ۴. وصیتکردن.
توصیهکردن: ۱. سفارشکردن؛ ۲. نصیحتکردن، پنددادن، اندرزدادن.
توضیح: ۱. ایضاح، بسط، تاویل، تبیین، تشریح، تعریف، تفسیر، تفصیل، توجیه، توصیف، روشنگری، روشنسازی، شرح؛ ۲. شرحدادن، بیانکردن، واضحساختن.
توضیحدادن: تشریحکردن، شرحدادن، واضحساختن، آشکارکردن، بیانکردن.
توضیحی: تبیینی، تشریحی، توصیفی.
توطئه: اسبابچینی، تبانی، دسیسه، دوزوکلک، زمینهسازی، ساختوپاخت، مقدمهچینی.
توطئهکردن: دسیسهکردن، ساختوپاختکردن، تبانیکردن، اسبابچینیکردن، مقدمه چیدن، مقدمهچینیکردن.
توطئهگر: اسم توطئهچی، توطئهکننده، دسیسهباز، دسیسهچی، دسیسهکار، دسیسهگر.
توطن: ۱. اقامتگزینی، وطنگزینی؛ ۲. وطن گزیدن، وطن اختیارکردن، جا گرفتن.
توغ: توق، درفش، رایت، علم.
توفان: صفت ۱. باد، تندباد، کولاک؛ ۲. غران، غوغاکنان.
توف: غلغله، غوغا، فریاد.
توفیدن: ۱. غریدن، داد و فریادکردن، غوغاکردن؛ ۳. شورشکردن، شورشکردن؛ ۳. جنبشکردن، نهضت به پاکردن.
توفیر: ۱. افزودهشدن؛ ۲. اختلاف، افتراق، امتیاز، تباین، تفاوت، فرق، مبانیت، مغایرت ≠ کاهشیافتن، کاستن؛ ۳. اضافه درآمد، سود، منفعت؛ ۴. مالاندوزی.
توفیرکردن: ۱. تفاوتکردن، متفاوتبودن، فرق داشتن؛ ۲. افزودن؛ ۳. فایده بردن، سود بردن.
توفیق: پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت ≠ ناکامیابی.
توقع: ۱. امید، انتظار، بیوس، تقاضا، چشمداشت، خواست؛ ۲. مدعا.
توقف: ۱. ایست، بند، درنگ، لنگ، مکث، وقفه ≠ پویایی؛ ۲. اطراق ≠ کوچ؛ ۳. اقامتکردن، ماندن ≠ عزیمتکردن؛ ۴. توقفکردن، درنگکردن ≠ حرکتکردن، شتافتن؛ ۵. ایستایی، رکود، سکون، فترت ≠ تحرک.
توقفگاه: ۱. ایستگاه، موقف، یام؛ ۲. پارکینگ، گاراژ.
توقیر: فعل ۱. احترام، بزرگداشت، تعظیم، تکریم؛ ۲. احترام گذاشتن، حرمت گذاشتن، بزرگ داشتن ≠ تحقیر.
توقیع: فعل ۱. امر، امریه، امضا، پینوشت، حکم، دستور، فرمان، منشور، مهر؛ ۲. امضاکردن (حکم، فرمان)؛ ۳. نشان گذاشتن، مهرکردن.
توقیف: ۱. بازداشت، جلب، حبس، دستگیر، زندانی، محبوس ≠ آزاد؛ ۲. ضبط؛ ۳. بازداشتکردن ≠ آزادکردن، رهاساختن؛ ۴. ضبطکردن، قبضهکردن.
توقیفشدن: ۱. بازداشتشدن، حبسشدن، زندانیشدن؛ ۲. ضبطشدن، مصادرهشدن.
توقیفکردن: بازداشتکردن، جلبکردن، دستگیرکردن ≠ رهاکردن؛ ۲. حبسکردن، زندانیکردن، محبوسکردن ≠ آزادساختن؛ ۳. ضبطکردن ≠ واپسدادن، رفع توقیفکردن.
توکا: جل، چکاوک، طرقه.
توکل: ۱. اعتماد، پشتگرمی، تسلیم؛ ۲. بهدیگری اعتمادکردن؛ ۳. تفویضکردن (امر به خداوند)، کار خود به خداواگذاشتن، واگذاردن.
توکلکردن: ۱. اعتمادکردن؛ ۲. وکیل قراردادن، وکالتدادن؛ ۳. تفویضکردن (امر به خداوند)، کار خود به خداواگذاشتن، به امید خدابودن.
توگوشی: تپانچه، سیلی.
تولا: ۱. دوستی، محبت، مودت، مهربانی، وداد، همدمی؛ ۲. امید ≠ تبرا.
تولد: ۱. زا، زایش؛ ۲. میلاد، ولادت، زادروز؛ ۳. متولد؛ ۴. زادن ≠ وفات؛ ۵. پیدایش، پیدایی، ظهور ≠ افول.
توله: ۱. نوزاد سگ، بچه سگ؛ ۲. نوزاد جانور.
تولیت: ۱. سرپرستی؛ ۲. ولایتدادن، والی گردانیدن.
تولی: ۱. تولا، دوستی، مودت، ولا؛ ۲. ولی قراردادن؛ ۳. برگشتن، پشتکردن ≠ تبری.
تولید: ۱. پدیدآوری، زایش، توالد؛ ۲. زادن، زاییدن؛ ۳. ایجاد، خلق، فرآوری؛ ۴. فرآورده، محصول ≠ مصرف.
تولیدکردن: ۱. پدیدآوردن، ایجادکردن؛ ۲. فرآوردن؛ ۳. ساختن؛ ۴. خلقکردن.
تولیدگر: صفت پدیدآورنده، زاینده، سازنده، مولد ≠ مصرفکننده.
تولید مثل: تناسل، زادوولد، زهوزا، زایش.
تومان: ۱. تومن، ده ریال، دهقران، ده هزار دینار؛ ۲. ده هزار سرباز (امیرتومان= ده هزار سرباز).
تومن: ۱. تومان، ده ریال، ده قران.
تومور: غده.
تون: ۱. آتشخانه گرمابه، آتشدانحمام، گلخن؛ ۲. تار؛ ۲. ≠ پود.
تونل: دالان، زیرزمینی، دهلیز، راهرو، زیرگذر، نقب، سمج، راه زیرزمینی.
تونی: اسم ۱. تونتاب، کارگرگلخن، گلخنتاب؛ ۲. دزد، راهزن، عیار؛ ۳. آواره، خانهبهدوش، دربهدر.
تونیک: ۱. بلوز بلند زنانه، جامهکوتاه زنانه؛ ۲. انرژیزا، محرک، مقوی؛ ۳. شربت تقویتکننده؛ ۴. نواختدار (زبانها) گرفتارشدن، به درد سر افتادن، موقعیت دشواریافتن درتنگناگرفتارآمدن،.
توهم: ۱. پندار، خیال، زعم، ظن، گمان، وهم ≠ یقین؛ ۲. بیم، ترس، اضطراب، وحشت؛ ۳. پنداشتن، گمانکردن.
توهمزا: وهمانگیز، اوهامزا ≠ توهمزدا.
توهینآمیز: ۱. اهانتآمیز، اهانتبار، موهن، وهنآمیز ≠ احترامآمیز؛ ۲. بیادبانه، غیرمحترمانه.
توهین: ۱. اهانت، بیحرمتی، تحقیر، خوارداشت، وهن ≠ تکریم؛ ۲. اهانتکردن، بیحرمتیکردن، خوار داشتن، وهنکردن ≠ احترام گذاشتن؛ ۳. خوار شمردن؛ ۴. سستکردن.
توهینکردن: اهانتکردن، بیحرمتیکردن، وهنکردن، خوارداشتن ≠ تکریمکردن، بزرگداشتن.
تهاتر: ۱. معامله پایاپای؛ ۲. دعوی باطل.
تهاتری: پایاپای، مبادله متاع، معاوضه کالا.
تهاجم: فعل ۱. تاخت، تعرض، تک، حمله، شبیخون، هجوم، یورش ≠ پدافند، دفاع؛ ۲. حملهکردن، هجوم بردن، تک زدن ≠ دفاعکردن.
تهاجمی: ۱. تعرضآمیز، یورشگونه؛ ۲. تهاجمکننده، مهاجم؛ ۳. مربوط بهتهاجم.
تهافت: ۱. سقوط، لغزش؛ ۲. افتادن، درافتادن؛ ۳. پیاپی افتادن.
تهاون: ۱. اهمال، سستی، سهلانگاری، غفلت، مسامحه؛ ۲. اهمالکردن، سستی ورزیدن، سهلانگاریکردن، غفلتورزیدن؛ ۳. خوار شمردن ≠ جدیت.
ته: ۱. بن، بیخ، ریشه؛ ۲. پس؛ ۳. بنیاد؛ ۴. ژرفنا، عمق، قعر؛ ۵. آخر، انتها، پایین، زیر، منتهاالیه ≠ رو، سر.
تهتک: ۱. بیشرمی، پردهدری، رسوایی، هتاکی؛ ۲. رسواشدن.
تهجد: احیا، بیتوته، بیداری، شببیداری، شبزندهداری، مساهرت.
تهجی: هجیکردن، تفکیکحروف الفبا، جداسازی حروف الفبا.
تهدیدآمیز: ترساننده، توامبا تهدید، رعبآمیز، رعبانگیز، مخوف.
تهدید: ۱. ارعاب، انذار، بیم، تخویف، ترعیب، وعید؛ ۲. ترساندن، بیمدادن.
تهدیدکردن: ۱. مرعوبساختن، ترساندن، بیمدادن؛ ۲. به مخاطرهافکندن، به مخاطره انداختن، در معرض خطرقراردادن.
تهذیب: ۱. اصلاح، پاکی، پاکیزهسازی، پالایش، تربیت، تزکیه، تصفیه، مهذبسازی، پیراستگی؛ ۲. مهذبساختن.
تهکم: ۱. ریشخند، استهزا، مسخره، تمسخر؛ ۲. دست انداختن.
تهلکه: مخاطره، مهلکه، نابودی، هلاکت.
تهلیل: ۱. لاالهالاالله گفتن؛ ۲. تسبیحکردن.
تهمانده: ۱. باقیمانده، بهجایمانده، بقایا، پسمانده؛ ۲. تفاله، درد.
تهمت: اتهام، افترا، بهتان، دروغ، فریه، نمامی.
تهمتن: ۱. دلاور، دلیر، شجاع، قوی، گرد، نیرومند؛ ۲. رستم.
تهنشست: تهنشین، درد، رسوب، لرد.
تهنشین: تهنشست، رسوب، درد.
تهنیت: ۱. تبریک، درودگویی، شادباش، مبارکباد؛ ۲. شادباش گفتن، مبارکبادگفتن ≠ تسلیت.
تهورآمیز: ۱. بیباکانه، جسارتآمیز، دلاورانه، دلیرانه، گستاخانه ≠ بزدلانه.
تهور: بیباکی، بیپروایی، جرات، جسارت؛ ۲. سرنترسی، دلاوری، دلیری ≠ جبن.
تهوعآمیز: ۱. تهوعآور، قیزا، مهوع؛ ۲. چندشآور، چندشزا.
تهوعآور: ۱. تهوعآمیز، قیزا، قیآور، مهوع؛ ۲. مشمئزکننده، چندشزا.
تهوع: ۱. استفراغ، دلآشوب، دلبههمخوردگی، شکوفه، غثیان، قی؛ ۲. استفراغکردن، قیکردن.
تهی: ۱. پوچ، تخلیه، خالی، خلاء ≠ پر، مملو؛ ۲. عاری.
تهیدست: بیبضاعت، بیچاره، بیچیز، بینوا، تنگدست، تهیدست، درویش، بیپول، فقیر، گدا، محتاج، مفلس، مفلوک، ناتوان، ندار، نیازمند، یکلاقبا ≠ توانگر، دارا، غنی، متنعم، ثروتمند.
تهیدستی: استیصال، افلاس، بیچیزی، بینوایی، تنگ دستی، درویشی، عسرت، فقر، گدایی، مسکنت، نداری ≠ مکنت.
تهیسازی: تخلیه.
تهیگاه: ۱. لگن خاصره؛ ۲. دبر، کون، ماتحت.
تهیمایه: ۱. بیسواد، بیعلم؛ ۲. بیسرمایه؛ ۳. مالباخته؛ ۴. بیپول، تنگدست.
تهیمغز: احمق، بیخرد، جلف، نادان ≠ خردمند، کلهدار.
تهیه: ۱. آماده، اندوخته، پیشبینی، تامین، تجهیز، تحصیل، تدارک، تدوین، ترتیب، تعبیه، تمهید، تنظیم، تیار، ذخیره، فراهم، مهیا؛ ۲. آمادگی، بسیج؛ ۳. آمادهکردن، فراهمکردن، مهیاکردن.
تهییج: ۱. اغوا، برانگیختگی، تحریک، تشویق؛ ۲. جنبوجوش، شور؛ ۳. شوقزدگی، هیجانزدگی؛ ۴. برانگیختن، بههیجان آوردن، شوراندن؛ ۵. بههیجان آمدن، برانگیختهشدن؛ ۶. هیجانزدهکردن، به هیجانآوردن.
تیار: ۱. آماده، تدارک، تهیه، فراهم، مهیا، حاضر؛ ۲. درست، کامل، صحیح.
تیارکردن: آمادهکردن، حاضرکردن، فراهمکردن، مهیاکردن.
تیپا: it[اسم اردنگ، اردنگی، پاسار، پشتپا، تکپا، ضربهپا، لچ، لگد.
تیپ: ۱. یگان نظامی، سه گردان؛ ۲. جنس، صنف، سنخ، نوع؛ ۳. گروه؛ ۴. نمونه؛ ۵. وضع ظاهر، سرووضع، شیوه لباس پوشیدن.
تیتراژ: تیربندی، عنوانگذاری.
تیراژ: شمارگان، تعداد نسخه چاپ.
تیراژه: رنگینکمان، قوسوقزح، تیراژی.
تیرانداز: تیرافکن.
تیراندازی: رمی، شلیک، شلیک تیر، گلولهباران، مناضلت.
تیرباران: ۱. تیراندازی، گلولهباران؛ ۲. اعدام.
تیردان: ترکش، تیرکش، جوله، کیش.
تیررس: ۱. برد تیر؛ ۲. آماج، پرتاب.
تیرک: دیرک، ستون چوبی؛ ۲. تیرکوچک.
تیرکش: ترکش، تیردان، جوله، کیش.
تیر: اسم ۱. گلوله؛ ۲. پیکان، خدنگ، سهم، ناوک؛ ۳. گلوله فشنگ؛ ۴. عطارد؛ ۵. چوب؛ ۶. سرطان؛ ۷. تاریک، تیره، سیاه، کمرنگ؛ ۸. بهره، بخش، حصه، قسمت؛ ۹. چوبدار بام، دیرک (چادر، کشتی)، شاهتیر، حمال؛ ۱۰. مرد اول بازی؛ ۱۱. چوبک، وردنه.
تیرگی: ۱. تاری، تاریکی، سیاهی، ظلمت ≠ روشنایی؛ ۲. کدورت، کدورت خاطر، کین، کینه.
تیرهبخت: بدبخت، تیرهبخت، تیرهروز، سیهروز، سیاهبخت، شوربخت، مفلوک ≠ خوشبخت.
تیرهبختی: ادبار، بدبختی، تیرهبختی، سیهروزی، تیرهروزی، شوربختی، فلاکت، نکبت ≠ خوشبختی.
تیره: صفت ۱. تاریک، تار، دیجور، ظلمانی، مظلم ≠ روشن؛ ۲. اسود، سیاه، سیهفام، قره، کبود، کدر، مشکی؛ ۳. ابهامآمیز، مبهم؛ ۴. ایل، خاندان، طایفه، قبیله، قوم، نسل؛ ۵. جنس، گونه، نوع؛ ۶. منغص؛ ۷. مکدر، ملول، غمین، حزین، غمگین، گرفته، دژم، غمناک؛ ۸. گ.
تیرهدل: ۱. بدخواه، قسیالقلب، ≠ نیک دل، خیرخواه، مهربان؛ ۲. بدرای، بدسگال، تیرهضمیر، کوردل؛ ۳. گمراه، منحرف، نادرست.
تیرهروز: بداقبال، بدروزگار، سیهروز، شوربخت، مفلوک ≠ خوشاقبال، خوشبخت.
تیرهروزی: بدبختی، سیهروزی، تیرهبختی، شوربختی، فلاکت، نکبت ≠ خوشبختی، نیکبختی.
تیرهضمیر: بدخواه، تیرهدل، سیاهدل ≠ روشنضمیر.
تیرهفام: تیرهرنگ، سیاهرنگ، تاریک، سیهفام، کدر ≠ سپیدفام، سفیدرنگ.
تیزاب: اسید نیتریک، جوهر شوره.
تیزبازی: زرنگی، رندی، فرصتطلبی سودجویانه، منفعتطلبی.
تیزبین: ۱. تیزنظر، تیزنگر، دقیق، روشنبین، زیرک، کنجکاو؛ ۲. عاقبتاندیش، عاقبتنگر، مالاندیش؛ ۳. صائبنظر، باریکبین.
تیزپرواز: بلندپرواز، تندرو، تیزبال، تیزپر، سبکسیر.
تیزپو: بادپا، تندپو، تندرو، سریع، تیزتک، سریعالسیر ≠ کندرو، کند.
تیزتک: بادپا، تندرو، تیزرو، سریعالسیر.
تیزتک: چابک، تندرو، بادبا، تیزرو، تیزرفتار.
تیز: ۱. تند، حاد؛ ۲. چابک، سریع؛ ۳. برا، بران، برنده ≠ کند؛ ۴. پرادویه؛ ۵. تلخمزه، گس؛ ۶. باد، ریح، گوز؛ ۷. باهوش، دقیق، هوشیار، زیرک ≠ دیرفهم، کمهوش.
تیزچشم: ۱. روشنبین، عاقبتبین، مالاندیش؛ ۲. تیزبین، دقیق، روشنبین.
تیزخاطر: تیزطبع، تیزفهم، زیرک، هوشمند، هوشیار.
تیزرای: تیزفهم، تیزهوش، دانا، داهی، زیرک، فهیم، هوشمند ≠ کندهوش.
تیزرو: بادپا، تندرو، تیزتک، رهوار، سبکسیر، فرز ≠ کندرو.
تیززبان: چیره، ذلیق، بلیغ، فصیح، زبانآور ≠ الکن، پریشزبان، زبانپریش، گنگ، اصم.
تیزشدن: ۱. برندهشدن، براشدن؛ ۲. برانگیختهشدن، گوش به زنگشدن؛ ۳. گستاخشدن، بیپروا گشتن؛ ۴. مشتعلشدن، شعلهورشدن، پرلهیب گشتن؛ ۵. پرادویهشدن.
تیزفهم: زیرک، سریعالانتقال، ذکی، هوشمند ≠ دیرفهم، بیق، دیریاب.
تیزفهمی: دها، ذکاوت، زیرکی، هوشمندی، هوشیاری ≠ کندفهمی.
تیزکردن: ۱. برانکردن، برندهکردن؛ ۲. تحریککردن، برانگیختن؛ ۳. پرادویهکردن.
تیزگام: ۱. بادپا، تیزرو، تندرو، تیزپا؛ ۲. تیزتک، سبکسیر؛ ۳. سریع، فرز.
تیزهوش: تندهوش، تیزرای، زیرک، سریعالانتقال، عاقل، متفطن، متیقظ، هوشمند، هوشیار ≠ کندهوش.
تیزهوشی: ذکاوت، زیرکی، سرعت انتقال، هوشمندی ≠ کندهوشی.
تیزی: ۱. برایی، برندگی ≠ کندی؛ ۲. تندی؛ ۳. حدت، تندخویی، خشونت، غضب، قهر؛ ۴. دم، لبه.
تیشه: تبر، چکش لبهتیز.
تیغ: ۱. چاقو، حسام، خنجر، دشنه، سیف، شمشیر، قداره، قلیچ، کارد؛ ۲. خار، شوک؛ ۳. قله، ستیغ.
تیغ زدن: ۱. تلکهکردن؛ ۲. شمشیر زدن؛ ۳. مجروحکردن.
تیغستان: خلنگزار، خارزار، خارستان.
تیغه: ۱. دیواره نازک؛ ۲. قلهکوه؛ ۳. لبهتیز (کارد، چاقو، شمشیر).
تیفوس: محرقه.
تیقظ: ۱. بیداری، هشیاری؛ ۲. بیدارشدن، هشیاربودن.
تیک: ۱. حرکت عصبی و غیرارادیعضله صورت، انقباض ناگهانی و غیرارادیعضله؛ ۲. نشانه (خ).
تیکه پراندن: تیکه آمدن، مزه پراندن، تکه آمدن، متلک گفتن.
تیماج: ۱. چرم؛ ۲. چرمدباغینشده.
تیمار: ۱. اندوه، غم؛ ۲. اندوهگساری، غمخواری؛ ۳. حضانت، سرپرستی؛ ۴. پرستاری، توجه؛ ۵. اندیشه، فکر.
تیماردار: اسم پرستار، خدمتکار، غمخوار، مراقب.
تیمارداری: پرستاری، حضانت، خدمتکاری، غمخواری.
تیمارداشت: ۱. پرستاری، تیمار، بیمارداری؛ ۲. خدمت، مراقبت، مواظبت؛ ۳. غمخواری.
تیمارستان: بیمارستانروانی، دارالمجانین، دیوانهخانه، دیوانهستان.
تیمارکردن: ۱. پرستاریکردن، مراقبتکردن، مواظبتکردن؛ ۲. خدمتکردن؛ ۳. غمخواریکردن.
تیمارکش: اندوهگسار، غمخوار، پرستار.
تیم: ۱. اکیپ، باند، دسته، گروه؛ ۲. تعهد؛ ۳. غمخواری؛ ۴. کاروانسرا؛ ۵. اندوه، دلتنگی؛ ۶. آویشن.
تیمچه: ۱. بازار، بازارچه، پاساژ، کاروانسرای کوچک.
تیمم: وضو یا غسل با خاک.
تیمن: تبرک، خجستگی، فرخندگی، میمنت ≠ گجستگی، نحوست؛ ۲. همایون داشتن، فرخنده شمردن؛ ۳. تبرک جستن.
تیمی: گروهی، باندی، دستهجمعی ≠ انفرادی.
تینایجر: نوجوان.
تینر: مایع فرّار رقیقساز، مایعحلال و رقیقکننده رنگ.
تیوپ: ۱. محفظه لولهای (خمیردندان، چسب و )؛ ۲. تویی لاستیک چرخ(اتومبیل، دوچرخه و ).
تیول: ۱. ضیاع، ملک اربابی؛ ۲. اقطاع؛ ۳. قلمرو فرمانروایی، حیطه نفوذ.
تیه: ۱. بادیه، بر، بیابان، صحرا ≠ آبادی؛ ۲. سرگردانی، ضلالت، گمراهی؛ ۳. تکبر، خودبینی، خودپسندی ≠ تواضع، افتادگی.
ثابت: ۱. استوار، برقرار، پابرجا، پادار، پایدار، قائم، قرص، محکم، مستقر، مقاوم؛ ۲. باقی، دایم، لایتغیر؛ ۳. قطعی، محرز، محقق، مدلل، مسلم، یقین؛ ۴. واثق؛ ۵. جایگزین؛ ۶. بیحرکت، جایگیر ≠ متحرک.
ثابتقدم: استوار، بااراده، باعزم، پابرجا، مصمم ≠ مذبذب، نااستوار.
ثار: خون، دم؛ ۲. کینه؛ ۳. انتقام، خونخواهی، کینخواهی، کینهکشی.
ثاقب: ۱. تابان، تابناک، رخشان، روشن، فروزان، منور؛ ۲. سوراخکننده، نافذ.
ثالث: سوم، سومین.
ثانی: ۱. دوم؛ ۲. تالی، جفت.
ثانیه: آن، دم، طرفهالعین، لحظه، لمحه.
ثبات: آرام، استحکام، استقامت، استقرار، استواری، پابرجایی، پایداری، دوام، سکون، وقار ≠ ناپایداری.
ثبات: ثبتکننده، ضباط، کاتب، محرر.
ثبت: ۱. درج، ضبط، مرقوم، مندرج؛ ۲. کتابت، نگارش.
ثبتنام: اسمنویسی، نامنویسی.
ثبوت: ۱. استقرار، پابرجایی، استواری؛ ۲. پایداری، دوام؛ ۳. اثبات، تایید، تحقق.
ثروت: تمکن، تمول، دارایی، دولت، غنا، مال، مکنت، ملک، منال، نعمت، نوا، هستی.
ثروتمند: تاجر، توانگر، دولتمند، غنی، مالدار، متعین، متمول، متمکن، میلیونر ≠ بینوا، تهیدست، فقیر، گدا.
ثری: تراب، خاک، زمین، طین ≠ سما.
ثریا: ۱. پروین، نرگسه؛ ۲. چلچراغ.
ثغر: ۱. حد، سرحد، مرز؛ ۲. دندان، دهان، دهن.
ثغور: ۱. بندها، حدود، مرزها؛ ۲. اسنان، ثنایا.
ثفل: باقیمانده، تفاله، درد.
ثقب: ثقبه، رخنه، سوراخ، منفذ.
ثقبه: رخنه، سوراخ، منفذ.
ثقل: ۱. بارسنگینی، سنگینی، گرانی، ورز، وزن؛ ۲. دشواری، سختی ≠ سبکی.
ثقه: ۱. اطمینان، اعتماد، وثوق؛ ۲. امین، درستکار، مطمئن، موثق.
ثقیل: ۱. سنگین، گران، وزین، هوار؛ ۲. دیرهضم، ناگوار؛ ۳. ناخوشایند ≠ سبک، خوشگوار، خوشایند.
ثلاث: سوم، ثالث، سه، سهگانه.
ثلاثه: سهگانه.
ثلث: ۱. ترم؛ ۲. سهیک، یکسوم.
ثمر: ۱. بار، بر، ثمار، سود، فایده، میوه؛ ۲. حاصل، نتیجه.
ثمربخش: اثربخش، عامل، کارگر، موثر ≠ بیاثر.
ثمردار: بارآور، بارور، مثمر، میوهدار ≠ بیبر، عقیم.
ثمره: ۱. حاصل، ماحصل، نتیجه؛ ۲. بار، بر، ثمار، میوه.
ثمن: ارزش، بها، قیمت، نرخ.
ثمین: ارزشمند، پرارزش، پربها، پرقیمت، قیمتی، گرانبها، نفیس ≠ کمقیمت.
ثنا: ۱. تحسین، تمجید، حمد، سپاس، ستایش، مدح، مدیح، مدیحه، منقبت؛ ۲. تحیت، درود؛ ۳. سپاس، شکر؛ ۴. دعا، ذکر؛ ۵. ذکرجمیل، ذکرخیر ≠ قدح، هجا، هجو.
ثناخوان: ۱. دعاگو؛ ۲. ستایشگر، مداح، مدیحهسرا.
ثواب: ۱. احسان، کارنیک، نیکی؛ ۲. اجر، پاداش، مزد ≠ عقاب، گناه.
ثوب: ۱. پیراهن، پیرهن، تنپوش، جامه؛ ۲. رفتار، روش، عمل.
ثورت: ۱. انقلاب، ثوره، شورش، نهضت؛ ۲. کین، کینخواهی، کینه.
ثیب: ۱. بیشوهر، بیشوی، بیوه؛ ۲. پسر، عزب، مجرد؛ ۳. زن، نادختر ≠ باکره، بتول، بکر، دوشیزه، عذرا.