خودکار ستاره دار

میزبان این صفحات خودکار من است

خودکار ستاره دار

میزبان این صفحات خودکار من است

وبلاگ شخصی من شما را با تراوشات خودکار من آشنا میسازد و این شمایید که تصمیم میگیرید در کنار او بمانید یا او را با افکارش تنها بگذارید.

آخرین نظرات

اما این روش و سنت فراگیر و متمادی اکنون در میان ما چگونه است؟ اکنون پیران در میان ما چگونه اند؟ متاسفانه اکنون آنها مظهر ناتوانی ، حسرت، پشیمانی و ناکامی اند. بزرگترین معضل زمانه ما میدانید چیست؟ از دست رفتن جوانی! غم از دست دادن جوانی دارد انسان را هلاک میکند و در این میان زنان را بیشتر. زنان در جوانی خود را در اوج زیبایی و جذابیت و اثرگذاری میابند ولی با گذر ایام و وقتی چهره رو شکست میگذارد روح این زنان به طرز باورنکردنی ای افسرده و منزجر میشود . چرا که هر روز که میگذرد میبیند همه دارایی اش دارد مفت و مجانی از دست او میرود و هر کاری میکند اعم از بوتاکس و تتو و انواع کرم و لیرز و .... اثری ندارد. این برایش داغی است سرد نشدنی که با همین داغ در نهایت در کمال درد و رنج به اجبار به آغوش خاک میرود و ناگزیر مجبور به پذیرفتن میشود. شاید اگر ما را یارای شنیده صوت مردگان بود در کنار قبرستان فریادهای جانکاه مردگانی را میشنیدیم که از سویدای جان نعره میکشند پروردگارا جوانی ام را پس بده! مرا جوان برگردان و بگذار تا ابد در دنیا جوان باقی بمانم.  براستی چرا؟

چون زمانه ما وارونه شده. چون ارزشهای ما از باطن به ظاهر نقل مکان کرده است. یادم میاید سالها پیش در نظرسنجی که از مردم آمریکا برای انتخاب رییس جمهورشان شد از آنها پرسیده بودند چرا در مقابل آقای سیب به آقای پرتقال رای دادی؟ عده بسیاری گفته بودند چون پرتقال مدل مویش زیباتر بود! زیبایی ظاهر برای مردم امروز جهان یک حقیقت بلامنازع شده است و آن را در هر سنی و در هر جنسیتی طلب میکنند. زنان که تا دویست سال پیش به زحمت رنگ آفتاب و مهتاب را میدیدند اکنون با جلوه گری در سطح جهان فالور جمع میکنند و مردان جوان نیز دست به هر کاری میزنند تا جذاب و خواستنی باشند. همه در مستی جوانی غرق شده اند و خیال بیرون آمدن ازین مستی را ندارند و وقتی دست زمانه پس سرشان زد و آنها از از میدان جوانی بدر کرد، میانسالی را در خماری و پیری را در حسرت میگذرانند.

آیا هدف از خلقت ما همین بود؟ آیا خداوند عالم میخواست چند صباحی در این دنیا جوان و جذاب باشیم و وقتی جوانی رو افول گذاشت از ما جز مرده ای متحرک چیزی باقی نماند؟ با این نگاه چطور باید کنار آمد؟ چگونه انسان میتواند دل به چیزی خوش کند که میداند چند صباحی بیش مهمان او نیست؟جالب اینکه این مهمان حتی گاهی در زمان حضورش نیز بدقلقی میکند و جوان در جوانی نیز به آنچه مورد انتظارش بود یعنی محبوبیت و جذابیت نمیرسد، حالا او باید چه کند؟ به نظرم خودکشی در این نگاه خیلی هم بیمنطق نمیباشد. وقتی قرار است در دنیا همه تلاشت برای 15 سال جوانی ات باشد و بعد چه بخواهی چه نخواهی هر چه برای این سالها اندوختی زمانه از دستت بقاپد و برود، دیگر زیستن چه ارزشی دارد؟

چرا انسان بینهایت طلب خود را در این هدف خلاصه کرده است؟ این به کدام تشنگی او پاسخ درخور میدهد؟ و کدام خواسته ها را بیپاسخ میگذارد؟

انسان عاقل باید به داشته ها و خواسته هایش بنگرد، جوانی نعمتیست در جای خود بسیار نیکو، جسم در اوج توانایی و روح در اوج انرژی . روح جوان بی باک و بلندپرواز است و جسم او درین راه مددیار نیکوی او. اما باید برای روح جوان قله هایی تعریف کرد که با استفاده از جوانی به آن تنها «چند قدمی» نزدیک شود و سپس در پله های بعدی یعنی در میانسالی به آن نزدیک و نزدیکتر شود و  در پیری به یک قدمی آن رسد و با مرگ در نهایت آن را در آغوش کشد. اگر چنین مدل زیستنی را در هر آیینی یافتید هرگز آن را از دست ندهید چرا که آن آیین روح شما را هرگز ملول و سرخورده نمیکند و با هر از دست دادنی سرمایه ای بزرگتر فراچنگ میاورد. این مدل نگاه به زندگی از انسان یک جاودانه میسازد و هر از دست رفتنی را برای او خوشایند میکند زیرا در این مدل باختنی در کار نیست و همواره در اوج است. من این را در فرهنگ قرآن یافته ام. اما مجال شرح و بسط آن در این مجمل نیست پس تنها به اشاره ای بسنده میکنم: وَ ما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقى‏ أَ فَلا تَعْقِلُونَ ، در سوره قصص آیه 60  به انسان میگوید(شرح با دخل و تصرف) آنچه به تو داده شده تنها سرمایه و کالاییست و البته که ما نیز انکار نمیکنیم که زینت هم هست یعنی جذاب و خواستنی است، اما باید این کالا را در افقی بلندتر صرف کنی و خود را در بستر زمانی بی انتها ببینی و تعقل کنی و با آن آنچه را نزد خداست بخواهی. بدان که آنچه نزد خداست هنوز به تو داده نشده ولی از آنچه فعلا به تو داده شده بهتر و جاودانه تر است... همین نگاه به جوانی و تعقل در آن کافیست تا انسان را از آنچه در آن گیر کرده است برهاند و بداند اگر خود را در افقی وسیعتر تعریف کند و بلند نظرتر باشد و همه چیز را در جوانی و زینتهایش خلاصه نکند و طلب جانش بالاتر باشد و بلد باشد این کالا را صرف چیزی کند که بهتر و ماندگارتر است. در این صورت در همین دنیا شادی اش پایدارتر و لذتش از عمر دنیایی اش افزونتر خواهد شد و روحش در ارامش خواهد بود.

 

ستاره نجفیان

نظرات  (۱)

منم دوست ندارم پیر بشم. از طرفی هم دلم نمیخواد جوون بمیرم موندم سر دوراهی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی