صائب: بحق، حق، درست، راست، رسا ≠ خاطی.
صائبنظر: تیزرای، خردمند، خوشفکر، درستاندیشه، صایبرای.
صابر: بردبار، پرشکیب، حمول، خویشتنداررزین، شکیبا، صبور، متحمل ≠ ناشکیبا.
صابری: بردباری، تحمل، شکیب، شکیبایی ≠ صبوری، کمحوصلگی.
صاحب: ۱. معاشر، همراه، همسفر، همصحبت، همنشین؛ ۲. آقا، ارباب، مخدوم، مولا؛ ۳. خداوند، دارنده، ذیحق؛ ۴. مالک، موجر؛ ۵. خواجه، وزیر ≠ خادم، نوکر.
صاحباختیار: ۱. مختار؛ ۲. حاکم، فرمانروا، مسلط.
صاحباعتبار: ۱. بااعتبار، پولدار؛ ۲. بانفوذ، متنفذ، معتبر.
صاحبحق: حقدار، ذیحق، محق.
صاحبخانه: ۱. خانهخدا، مالک، موجر؛ ۲. میزبان.
صاحبخبر: ۱. آگاه، مخبر، مطلع؛ ۲. خبرگزار، خبرنگار، منهی؛ ۳. حاجب، معرف؛ ۴. ایلچی، پیک، رسول، سفیر.
صاحبکار: ۱. ارباب، کارفرما؛ ۲. استاد؛ ۳. مباشر.
صاحبمنصب: ۱. افسر؛ ۲. بلندمقام، عالیرتبه، عالیمقام.
صاحبدرد: ۱. دردمند؛ ۲. مصیبتزده.
صاحبدیوان: ۱. رئیسدیوان، وزیر.
صاحبسخن: سخنران، سخنور، گوینده، متکلم، ناطق ≠ شنونده، مستمع.
صادق: ۱. راستگو، صدیق؛ ۲. راستین؛ ۳. مخلص ≠ کاذب.
صادقانه: صداقتآمیز، صدقآمیز، صمیمانه.
صاعقه: آذرخش، برق، درخش ≠ رعد.
صاف: ۱. پرداخته، صیقلی، لغزنده، نرم، نشو، هموار؛ ۲. تخت، مستوی، مسطح؛ ۳. راست، شق؛ ۴. پاک، پالوده، روشن، زلال؛ ۵. خالص، مروق، ناب؛ ۴. بیآلایش، وضیع ≠ خشن، زبر.
صافکاری: پرداخت، ترمیم.
صافوصادق: ۱. ساده، سادهلوح؛ ۲. بیآلایش، بیغلوغش، پاک، پاکدل، وضیع؛ ۳. مفتباز.
صافی: ۱. خالص؛ ۲. بیغش، ناب؛ ۳. پاکیزه، زلال، زلالی؛ ۴. فیلتر؛ ۵. همواری؛ ۶. ترشبالا.
صالح: امین، اهل، باتقوا، بدیل، پارسا، پرهیزگار، خلف، ذیصلاح، شاهنده، شایسته، لایق، محسن، نیک، نیکوکار ≠ طالح، فاسد.
صامت: ۱. عجم، گنگ، ناگویا؛ ۲. بیصدا، خاموش، ساکت، سکون؛ ۳. بیواک، مصمت، همخوان ≠ ناطق.
صانع: آفرینشگر، آفریننده، سازنده، صنعتگر، عامل.
صایم: روزهدار، روزهگیر، صائم ≠ روزهخور.
صبا: بادبرین، بادمشرق، نسیم.
صباح: ۱. بامداد، سپیدهدم، صبح، فجر؛ ۲. روز ≠ شبانگاه، مساء، مسا.
صباحت: ۱. جمال، خوبرویی، خوشگلی، زیبایی، وجاهت؛ ۲. حوری، سپیدرویی ۱. ≠ زشتی؛ ۲. ملاحت.
صباغ: رنگرز، رنگساز.
صباغت: رنگرزی، رنگسازی، صباغی.
صباوت: طفولیت، کودکی، نوباوگی، نوجوانی ≠ کهولت.
صبح: بامداد، پگاه، سپیدهدم، صباح، صبحدم، فجر، فلق ≠ شام.
صبحخیز: پگاهخیز، سحرخیز ≠ دیرخیز.
صبحدم: بامداد، پگاه، سحر، صبح ≠ شامگاه، شامگهان.
صبحگاه: بامداد، بامدادان، سحر، سپیدهدم، صبحگاهان، فجر، فلق ≠ شامگاه.
صبر: ۱. آرام، قرار؛ ۲. بردباری، تاب، تحمل، حلم، شکیبایی، شکیب؛ ۳. انتظار؛ ۴. عطسه ≠ بیشکیبی، بیقراری.
صبغه: ۱. رنگ، فام، گون، لون؛ ۲. امت، ملت، نحله.
صبوح: ۱. بامداد، پگاه، بامدادان، سپیدهدم، صبح، صبحگاه؛ ۲. صبوحی ≠ غبوق.
صبوحی: باده، ساغر، صبوح، صراحی، غارج، مروق، می.
صبور: بردبار، حلیم، خوددار، خویشتندار، رزین، شکیبا، صابر، متحمل ≠ ناشکیبا.
صبوری: بردباری، تحمل، شکیبایی ≠ ناصبوری.
صبی: پسر، فرزند، کودک ≠ صبیه.
صبیح: پریچهر، جمیل، خوبرو، خوشگل، زیبا، قشنگ ≠ ملیح.
صبیه: بنت، دختر، دخترک.
صحابه: ۱. مصاحب، همراه، همنشین؛ ۲. دوست، یار؛ ۳. پیرو.
صحاف: جلدساز، شیرازهبند.
صحبت: ۱. آمیزش، مصاحبت، نشستوبرخاست، همدمی، همراهی، همنشینی؛ ۲. تکلم، گپ، گفتوگو، مباحثه، محاوره، مذاکره، مصاحبه، مکالمه.
صحت: ۱. بهبود، تشفی، شفا؛ ۲. بهداشت، تندرستی، سلامت، صحه؛ ۳. درستی، راستی، واقعیت ≠ ۱. بیماری، عارضه؛ ۲. سقم.
صحتعمل: درستکاری، راستی، درستی ≠ نادرستکاری.
صحرا: بادیه، بیابان، تیه، دشت، راغ، فلات، وادی ≠ باغ.
صحراگرد: بادیهنشین، صحرانشین، صحرانورد ≠ شهرنشین.
صحرانشین: بادیهنشین، بیابانگرد، چادرنشین، صحراگرد ≠ شهرنشین.
صحن: ساحت، عرصه، فضا، محوطه.
صحنه: ۱. پهنه، عرصه، میدان؛ ۲. پرده، سن.
صحو: هشیاری ≠ سکر.
صحه: ۱. تصدیق، گواهی؛ ۲. امضا، توشیح؛ ۳. بهداشت، صحت.
صحهگذاری: تایید، تصویب.
صحی: بهداشتی.
صحیح: ۱. حقیقی، درست، صواب، واقعی؛ ۲. سالم؛ ۳. بیعیب؛ ۴. راست؛ ۵. سقیم ≠ سقیم.
صحیحالعمل: درستکار، فریور ≠ دغلکار.
صحیحالمزاج: تندرست، سالم، سرحال ≠ علیلالمزاج.
صحیفه: دفتر، رساله، کتاب، مصحف، نامه، ورق.
صخره: تختهسنگ، سنگ.
صدا: آوا، آواز، بانگ، شرفه، صلا، صوت، ندا.
صدادار: باصدا، مصوت، واکه ≠ بیصدا، مصمت.
صدارت: ۱. حکومت، صدراعظمی، نخستوزیری، وزارت؛ ۲. بالانشینی، صدرنشینی.
صداع: ۱. تصدیع، دردسر، مزاحمت؛ ۲. سردرد.
صداق: کابین، مهر، مهریه.
صداقت: خلوص، درستکاری، راستی، راستگویی، صدق، مصادقت ≠ ناراستی.
صداقتآمیز: صادقانه، صدقآمیز ≠ کذب، کذبآمیز.
صدد: آهنگ، درپی، مترصد.
صدر: ۱. پیشوا، رئیس؛ ۲. آغوش، بر، سینه؛ ۳. بالا، والا؛ ۴. بالانشین ≠ ذیل.
صدراعظم: دستور، رئیسالوزراء، نخستوزیر، وزیراعظم.
صدغ: بناگوش، شقیقه، کلاله، گیجگاه.
صدق: اخلاص، درستگویی، راستگویی، راستی، صداقت ≠ دروغ، کذب.
صدقه: ۱. بلاگردان، خیر، خیرات، خیریه؛ ۲. تصدق؛ ۳. زکات.
صدمه: ۱. آزار، آسیب، جراحت، خدشه، زیان، ضرر، گزند، لطمه، مضرت؛ ۲. برخورد، شتم، شوک؛ ۳. عیب، نقص.
صدور: ۱. اصدار، فرستادن؛ ۲. سینهها ≠ ادخال، ورود.
صدوق: دوست، راستگو، صدیق، وفاخواه ≠ کذوب.
صدیق: راست، راستگو، صادق، صدوق ≠ کاذب، کذوب.
صدیق: دوست، غمگسار، مخلص، یار ≠ بدخواه، دشمن.
صراح: پاک، خالص، ناب ≠ درد.
صراحت: ۱. روشنی، وضوح؛ ۲. بیپردهگویی، رکگویی، صریحگویی؛ ۳. خلوص ≠ درپردهگویی، کنایهگویی.
صراحتاً: بالصراحه، بیپرده، تصریحاً، رک، صریحاً، صریح ≠ تلویحی، درلفافه.
صراحی: بط، پیاله، پیمانه، تنگ، جام، ساتکین، شیشه، قدح، قرابه.
صراط: راه، سبیل، طریق.
صراف: درمگزین، سرهگر، صیرفی، گوهرشناس، نقاد.
صرافت: اندیشه، عقیده، فکر.
صرام: پوستپیرا، چرمگر.
صرصر: ۱. باد، تندباد، سوزباد؛ ۲. جیرجیرک، زنجره؛ ۳. اسب.
صرع: ۱. حمله، غش؛ ۲. ازپایدرآمدن.
صرعی: حملهای، غشی، مصروع.
صرف: ۱. سود، صرفه، نفع؛ ۲. خرج، مصرف، هزینه ≠ زیان.
صرف: بیآمیغ، بیغش، خالص، محض، ناب ≠ غیرخالص.
صرفاً: تنها، خالصاً، فقط، منحصراً.
صرفنظر: ۱. اغماض، چشمپوشی، گذشت؛ ۲. ندیده؛ ۳. ترک، واگذار.
صرفنظرکردن: اغماض، چشمپوشی، گذشتن.
صرفه: ۱. بهره، سود، فایده، نفع؛ ۲. افزونی، برتری ≠ زیان.
صرفهجو: قانع، مقتصد ≠ ولخرج.
صرفهجویی: اقتصاد، پسانداز ≠ ولخرجی.
صره: ۱. بدره، کیسهزر، همیان؛ ۲. بورس.
صریح: ۱. آشکار، بیپرده، رک، روشن، عیان، قطعی، گویا، واضح؛ ۲. رکگو؛ ۳. بالصراحه، صراحتاً ≠ غیرصریح.
صریحاً: آشکارا، بالصراحه، بیرودربایستی، رک، صراحتاً ≠ تلویحاً.
صریحاللهجه: بیپروا، راست، رکگو.
صعب: بغرنج، دشخوار، دشوار، سخت، شاق، غامض، مشکل، معقد، مغلق ≠ سهل.
صعبالحصول: دشواریاب، دیریاب، صعبالوصول ≠ سهلالحصول.
صعبالوصول: دیریاب، سختیاب، صعبالحصول ≠ زودیاب، سهلالوصول.
صعوبت: اشکال، دشخواری، دشواری، زحمت، سختی، عسرت، محنت ≠ سهولت.
صعود: ارتقا، اوجگیری، بالاروی، تصاعد، عروج ≠ نزول.
صغر: خردسالی، خردی، کمسالی، کوچکی، کودکی ≠ کبر.
صغیر: بچه، خرد، خردسال، کوچک، نابالغ، نوباوه ≠ کبیر.
صفا: ۱. پاکی، پاکیزکی، طهارت، طهر، قدس، نظافت؛ ۲. خلوص، صفوت؛ ۳. آشتی، صلح؛ ۴. طراوت، لطافت، نزهت ≠ تیرگی، کدورت.
صف: خط، رج، رجه، رده، ردیف، رسته، طبقه، قطار، کلاس.
صفآرایی: ۱. رویارویی، صفبندی، مقابله؛ ۲. دستهبندی، گروهبندی.
صفبندی: رویارویی، صفآرایی.
صفشکن: ۱. خطشکن؛ ۲. جنگاور، جنگجو، دلیر، رزمنده، سلحشور، شجاع، صفدر، مبارز.
صفت: ۱. نعت، وصف؛ ۲. چونی، چگونگی، کیفیت؛ ۳. خصلت، خو؛ ۳. سجیه، مختصه، ویژگی؛ ۴. عاطفه، غیرت؛ ۵. رفتار، کردار؛ ۶. لقب ≠ موصوف.
صفحه: ۱. برگ، ورق، ورقه؛ ۲. چهره، صورت، وجه؛ ۳. رویه، سطح؛ ۴. دیسک.
صفدر: باجرات، باشهامت، بهادر، خطشکن، دلیر، صفشکن،.
صفر: ۱. پوچ، تهی، خالی، هیچ؛ ۲. زهره.
صفرا: ۱. تلخه، زرداب، سودا، لو؛ ۲. زرد، زردرنگ.
صفوت: ۱. برگزیدگی، نخبگی؛ ۲. باصفا، بیآمیغ، خالص، ناب ≠ ناخالص.
صفه: ایوان، تالار، سکو، شاهنشین، هشتی.
صفی: ۱. برگزیده، منتخب؛ ۲. بیآلایش، پاک، منزه.
صفیر: ۱. آواز، آوا، بانگ، سوت، صوت، فریاد؛ ۲. هتک.
صلا: آوا، آواز، بانگ، صدا، صوت، ندا.
صلابت: آسا، درشتی، سختی، شدت، صولت، عظمت، قوام، محکمی، مهابت، هیبت.
صلابه: دار، صلیب.
صلات: دعا، فریضه، نماز.
صلاح: ۱. صوابدید، مصلحت؛ ۲. خوبی، خیر، نیکی؛ ۳. آشتی، صلح؛ ۴. اهلیت، شایستگی ≠ فساد.
صلاحاندیش: خیرخواه، مصلح، مصلحتبین، مصلحتجو.
صلاحاندیشی: خیرخواهی، مصلحتبینی، مصلحتجویی ≠ بدخواهی.
صلاحدید: مصلحت، مصلحتاندیشی، مصلحتبینی، مصلحتدید.
صلاحیت: اهلیت، سزاواری، شایستگی، قابلیت، لیاقت.
صلاحیتدار: اهل، درخور، ذیصلاح، سزاوار، شایسته، لایق ≠ بیصلاحیت.
صلب: ۱. بردبار، شکیبا، صبور؛ ۲. بردارکشیدن، دارزدن ≠ ناصبور.
صلح: آرامش، آشتی، اصلاح، سازش، صفا، مصالحه ≠ جنگ، دعوا، کشمکش، نزاع، نقار.
صلحجو: آرامشطلب، آشتیخواه، آشتیطلب، سازشکار، سازشگر، سلیم، صلحطلب، صلحطلب، مسالمتجو، ملایم ≠ ستیزهجو.
صلحجویانه: آشتیجویانه، سازشکارانه، صلحطلبانه، مسالمتآمیز ≠ ستنیزهجویانه.
صلحجویی: آرامش، آشتیجویی، آشتیخواهی، سازشکاری، سازشگری، صلحطلبی، مسالمت، مسالمتجویی، مسالمتطلبی، ملایمت ≠ جنگطلبی، ستیزهخواهی.
صلف: ۱. تکبر، خودپسندی، خودخواهی؛ ۲. لافزن، لافی، متصلف ≠ تواضع، غیرخواهی.
صلوات: درودها، دعاها، نمازها.
صله: انعام، بخشش، پاداش، جایزه، خلعت.
صلیب: چلیپا، خاج، دار.
صماخ: پردهگوش، سوراخگوش.
صمت: خاموشی، خموشی، سکوت ≠ گویایی.
صمد: بینیاز، غنی ≠ نیازمند.
صمدانی: الهی، ربانی، ملکوتی، یزدانی.
صمدیت: ۱. بینیازی، غنا؛ ۲. الوهیت، ربانیت.
صمغ: انگم، رزین، سقز.
صمیم: ۱. خالص، محض؛ ۲. بیآلایش، پاک، صمیمی، ناب؛ ۲. میان، وسط ≠ ناسره.
صمیمانه: اخلاصآمیز، بااخلاص، صادقانه، قلباً، مخلصانه ≠ غیرصمیمانه.
صمیمی: بااخلاص، بامحبت، خالص، راستین، صمیم، مخلص، یکرنگ ≠ دورو، غیرصمیمی.
صمیمیت: ارادت، خلوص، دوستی، محبت، مودت، وداد، وفا، یکدلی، یکرنگی، یگانگی ≠ دورنگی، دورویی.
صناعت: پیشه، حرفه، صنعت، کار، هنر.
صندوق: جعبه، محفظه.
صندوقچه: جعبه، مجری، محفظه.
صنع: آفرینش، ابداع، خلقت، ساخت، ساخته، صنعت.
صنعت: تکنیک، حرفه،ساختن، صناعت، صنع، فن، هنر.
صنعتکار: پیشهور، صنعتگر.
صنعتگر: استاد، پیشهور، پیشهور، تکنیسین، صانع، صنعتکار.
صنف: ۱. جنس، نوع؛ ۲. رسته، سنخ، طبقه، فرقه، قسم؛ ۳. پیشه، حرفه؛ ۴. دسته، رده، کلاس، گونه.
صنم: ۱. الهه، بت، شمن؛ ۲. دلبر، نگار.
صنوبر: کاج، ناژ.
صواب: ۱. درستی، راست، راستی؛ ۲. درست، صحیح؛ ۳. سزاوار؛ ۴. بجا، معقول ≠ خطا.
صوابدید: پسند، تایید، خیر، صلاح، قبول، مصلحتدید.
صوب: ۱. آهنگ، راستا، سمت، سو، طرف، ناحیه؛ ۲. درست.
صوت: آواز، آوا، بانگ، جار، صدا، صفیر، صلا، لحن، ندا.
صور: بوق، شیپور، نفیر.
صورت: ۱. چهره، رخ، رخسار، روی، ریخت، سیما، قیافه، وجه، هیئت؛ ۲. فرم، لفظ؛ ۳. سیاهه، لیست؛ ۴. پرتره، تصویر، تمثال، شکل، نقش ≠ معنی.
صورتساز: ۱. صورتنویس؛ ۲. مصور، نقاش.
صورتحساب: سیاهه، فاکتور.
صورتخانه: نگارخانه، نگارستان.
صورتگر: تصویرساز، تصویرگر، چهرهنگار، رسام، مصور، نقاش، نگارگر.
صورتگری: تصویرسازی، تصویرگری، چهرهنگاری، نقاشی، نگارگری.
صورتمجلس: استشهاد، صورتجلسه.
صورتنگار: تصویرگر، رسام، صورتبند، نقاش، نقشبند، نگارگر، مصور.
صوری: ظاهری، مجازی.
صوف: پشم.
صوفی: پشمینهپوش، درویش، سالک، عارف، متصوف.
صوفیگری: ۱. تصوف، درویشی؛ ۲. پشمینهپوشی.
صولت: ۱. حشمت، سطوت؛ ۲. رعب، مهابت، هیبت؛ ۳. خشم، غضب، قهر؛ ۴. حمله؛ ۵. توانمندی، قدرت، نیرو.
صوم: روزه، روزهداری.
صومعه: بیعت، خانقاه، دیر، عبادتگاه، عبادتخانه، معبد.
صومعهنشین: راهب، رهبان، زاهد، معتزل، معتکف.
صهبا: باده، خمر، ساغر، شراب، مشروب، مل.
صیاد: شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر.
صیانت: حراست، حفظ، محافظت، نگهداری.
صیت: آوازه، اشتهار، شهرت، معروفیت، ناموس.
صیحه: بانگ، جیغ، شیهه، فریاد، فغان، ناله.
صید: ۱. شکار، طعمه، نخجیر؛ ۲. اقتناص ≠ صیاد.
صیدگاه: شکارگاه، نخجیرگاه.
صیرفی: صراف، عیارگیر.
صیرورت:شدن.
صیغه: ۱. متعه، نکاحموقت؛ ۲. شکل، صورت، فرم، هیئت؛ ۳. خطبه.
صیفی: تابستانه، تابستانی ≠ شتوی.
صیفیکاری: پالیز، فالیز، لته ≠ شتویکاری.
صیقل: پرداخت، جلا، روشنگر.
صیقلی: ۱. براق، جلادار؛ ۲. صاف، نرم.
ضابط: ۱. بایگان؛ ۲. پاسبان، پلیس، شحنه، شرطه؛ ۳. محصل، ممیز؛ ۴. مباشر؛ ۵. حاکم، والی.
ضابطه: دستور، قاعده، قانون، معیار، هنجار ≠ رابطه.
ضارب: زننده ≠ مضروب.
ضال: ۱. بیراه، گمراه، گمشده، گمگشته؛ ۲. کنار؛ ۳. عناب ≠ هادی.
ضامن: پایندان، پذرفتار، کفیل، متعهد.
ضایع: باطل، بیفایده، بیهوده، سقط، تباه، تلف، خراب، فاسد، مخروب، نفله، هدر، هرز ≠ آباد.
ضایعسازی: تباهسازی، تضییع، حیفومیل، نفلهسازی، هدر.
ضباط: ۱. بایگان، ثبات؛ ۲. ضابط.
ضبط: ۱. تصرف، توقیف؛ ۲. آرشیو، بایگانی؛ ۳. ثبت، درج، مندرج؛ ۴. حبس؛ ۵. حفظ، نگهداری.
ضجر: ۱. بیآرام، بیقرار؛ ۳. تنگدل، غمگین، مغموم؛ ۲. نالش، ناله.
ضجرت: ، اندوه، تنگدلی، کدورت، ملال، ملالت؛ ۲. اشمئزاز، بیزاری.
ضجور: ۱. اندوهمند، دلتنگ، مضطرب؛ ۲. خشمگین، خشمناک، غضبناک؛ ۳. بیزار، مشمئز.
ضجه: زاری، زوزه، شیون، غوغا، فریاد، فغان، ناله، ندبه.
ضجیع: همبستر، همخوابه.
ضخامت: ۱. درشتی، ستبرا، ستبری، قطر، کلفتی؛ ۲. چاقی، فربهی.
ضخیم: تناور، خشن، درشت، دفزک، زبر، ستبر، قطور، کلفت، گند ≠ باریک، لطیف.
ضد: ۱. خلاف، عکس، مباین، مخالف، مغایر، نقیض، وارونه؛ ۲. ناجور، ناسازگار؛ ۳. خصم، دشمن، عدو ≠ موافق.
ضدیت: ۱. اختلاف، تضاد، تناقض، مباینت، مخالفت، مغایرت؛ ۲. خصومت، دشمنی، عناد، معاندت، ناسازگاری، نقاضت ≠ موافقت، مرافقت.
ضدعفونی: ایمنسازی، عفونتزدایی، گندزدایی، میکربزدایی.
ضراء: ۱. بدبختی، تنگدستی، سختی، شدت، عسرت، فلاکت، نکبت؛ ۲. آسیب، صدمه، گزند؛ ۳. غلا، قحط.
ضرابخانه: دارالضرب.
ضرب: ۱. زدن، شکنجه، ضربت، کوب، کوفتن؛ ۲. جرح، زخم؛ ۳. تنبک؛ ۴. تالی، شبیه، مانند، مثل، همتا؛ ۵. صنف، قسم، گونه، نوع؛ ۶. چوله؛ ۷. عجز؛ ۸. قرینه.
ضربالاجل: فرجه، فرصت، مهلت.
ضربان: تپش، زدن.
ضربت: زخم، زدن، ضرب، ضربه، کتک، کوفت، نواخت.
ضربه: ۱. زدن، شوک، ضربت؛ ۲. آسیب؛ ۳. قرعه.
ضرر: آسیب، اضرار، تغابن، خسارت، خسران، زیان، زیانمندی، صدمه، غبن، گزند، لطمه ≠ نفع.
ضرع: ۱. پستان؛ ۲. زاری، لابه، ندبه؛ ۳. خواری، حقارت؛ ۴. تحقیر.
ضرغام: ۱. اسد، شیر، صفدر، ضیغم؛ ۲. بهادر، بیباک، دلاور، شجاع.
ضرور: بایسته، دربایست، لازم، واجب ≠ غیرضرور، غیرواجب.
ضرورت: ۱. احتیاج، اقتضا، حاجت، لزوم، ناچاری، نیاز، وجوب، هرآینگی؛ ۲. اجبار، الزام.
ضروری: ۱. الزامی، بایسته، فرض، لازم، واجب؛ ۲. ناچار، ناگزیر؛ ۳. توالت، دستشویی ≠ غیرضروری.
ضریح: آرامگاه، تربت، حرم، خاکجا، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره.
ضریر: ۱. اعمی، کور، نابینا؛ ۲. لاغر، ناتوان، نحیف، نزار، ≠ بینا.
ضعف: بیبنیگی، بیحالی، بیزوری، بیقوتی، درماندگی، زبونی، سستی، غش، فتور، ناتوانی، نقاهت، وهن ≠ قدرت، قوت.
ضعیف: بیحال، بیقدرت، خفیف، راجل، زار، زبون، سست، عاجز، فرسوده، قاصر، کمزور، لاغر، ناتوان، نحیف، نزار ≠ قوی.
ضعیفالعقل: بیتدبیر، بیتمیز، خفیفالعقل، سادهدل، سادهلوح، کانا.
ضعیفالنفس: بیاراده، بیچاره، حقیر، زبون، سستاراده، سستبنیاد، ناتوان ≠ بااراده.
ضلال: انحراف، گمراهی ≠ هدی.
ضلالت: انحراف، بغی، گمراهی، گمشدگی ≠ صلاح، هدایت.
ضلع: ۱. بر، پهلو، جانب، کنار، ور؛ ۲. دنده.
ضماد: بریزه، پماد، مرهم.
ضمار: پنهان، مختفی، مخفی، مستور، ناپیدا، نهان، نهفته ≠ آشکار، پیدا.
ضمان: پیمان، تعهد، ذمهدار، ضمانت، عهد، عهدهگیر، کفالت، وعده.
ضمانت: پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه.
ضمایم: پیوستها، متعلقات، ملحقات.
ضمن: ۱. اثنا، حین، خلال، طی؛ ۲. بین، داخل، درون، میان.
ضمناً: اشارتاً، اشاری، بعلاوه، درضمن ≠ تلویحاً.
ضمیر: اندرون، اندیشه، باطن، حال، خاطر، دل، ذهن، نهاد، نیت، وجدان.
ضمیمه: الحاق، پیوست، تکمله، تلوا، فرعی، ملحق.
ضیا: پرتو، روشنایی، روشنی، ضوء، نور ≠ تاریکی.
ضیاع: ۱. املاک، اموال، دارایی؛ ۲. خواستهها؛ ۳. کالا، متاع.
ضیافت: بزم، پذیرایی، جشن، مهمانی، میهمانی، ولیمه.
ضیغم: اسد، حیدر، شیر، غضنفر.
ضیف: مدعو، میهمان ≠ میزبان.
ضیق: تنگ، تنگنا، تنگی، کموسعت، مضیقه، سختی ≠ وسیع.
ضیمران: ریحان، سبزه، سبزی، گیاه.
طابع: ۱. چاپچی، چاپکننده، طبعکننده؛ ۲. مهرزن؛ ۳. خاتم، مهر، انگشتری؛ ۴. سرشت، سجیه، خو.
طاحن: ۱. آسیا، آسیاب بادی، طاحونه؛ ۲. آسیابان، آردکننده؛ ۳. گاوخرمنکوب.
طارق: ۱. شبرو؛ ۲. دزد؛ ۳. غافلگیر؛ ۴. ستاره صبح.
طارم: ۱. تارم؛ ۲. محجر؛ ۳. خانهچوبین، کلبه؛ ۴. داربست، داربند؛ ۵. آسمان، سپهر، فلک؛ ۶. خیمه، خرگاه؛ ۷. ایوان.
طارمی: ۱. نرده؛ ۲. دستانداز.
طاری: ۱. آینده؛ ۲. عارض، عارضی ≠ ذاتی؛ ۳. گزنده، گذرا، غیرمقیم ≠ متوطن؛ ۴. روان، جاری؛ ۵. مسافر.
طاریشدن: ۱. شایعشدن، منتشرشدن؛ ۲. عارضشدن.
طاس: اسم ۱. بیمو، کچل ≠ مودار، زلفدار؛ ۲. تشت، طشت؛ ۳. کعب، نرد؛ ۴. پیاله، پیمانه، ساغر، قدح؛ ۵. تاس، کاسه؛ ۶. لگن.
طاسبین: رمال، فالگیر، غیبگو.
طاسگردان: طاسگیر، رمال.
طاسی: ۱. کچلی؛ ۲. ریزش مو.
طاعات: عبادات، عبادتها، نیایشها، بندگیها.
طاعتپیشه: ۱. طاعتور، مطیع، فرمانبردار؛ ۲. عابد، عبادتپیشه، عبادتکار، زاهد، عبادتگر، طاعتگزار.
طاعت: ۱. عبادت، نیایش؛ ۲. اطاعت، انقیاد، بندگی، پیروی، فرمانبرداری ≠ سرپیچی، سرکشی، نافرمانی؛ ۳. فرمانبرداریکردن، اطاعتکردن، عبادتکردن.
طاعتکردن: ۱. فرمانبرداریکردن، اطاعتکردن؛ ۲. نیایشکردن.
طاعتگزار: اسم ۱. عبادتکار، نیایشگر؛ ۲. طاعتدار.
طاعن: صفت ۱. سرزنشگر، طعنهزن، عیبجو، ملامتگر؛ ۲. نیزهانداز.
طاعونزده: مبتلا به طاعون، طاعونی.
طاغوت: اسم ۱. بت، شمن، صنم؛ ۲. بیدادگر، جبار، ستمگر؛ ۳. سرکش، عاصی، گردنکش؛ ۴. جادوگر، ساحر؛ ۵. مارد.
طاغوتی: ۱. سرکش، متعدی، بیدادگر، ستمگر، ظالم ≠ دادگر، عادل؛ ۲. سرکش، مستکبر ≠ مستضعف؛ ۳. استکبار؛ ۴. سلطنتطلب؛ ۵. اشرافی، پرتحمل، پرزرق وبرق.
طاغی: ۱. سرکش، طغیانگر، عاصی، عصیانگر، متجاسر، متمرد، مخالف، ناجم، نافرمان ≠ رام، طایع؛ ۲. متکبر.
طاغیشدن: نافرمانشدن، سرکششدن، گردنکششدن، عاصی گشتن.
طافح: ۱. بیخود، شرابخواره، مدهوش، مست، سیاهمست، کچول؛ ۲. شرابباره، دائمالخمر.
طاق افتادن: ۱. جدا گشتن، دورشدن؛ ۲. بیهمتابودن، بیهمالبودن، بیمانندبودن.
طاقباز: بهپشتخوابیده، بهپشتدرازکشیده، ستان، طاقواز ≠ دمر.
طاق بستن: طاق زدن.
طاقپوش: سقف مقوس، سقفطاقی ≠ تیرپوش، سقف مسطح.
طاقتآوردن: برخود هموارکردن، تحملکردن، یارستن، تاب آوردن، تحملکردن، برتابیدن، برتافتن ≠ از کوره در رفتن، برنتافتن.
طاقت: ۱. تاب، تحمل، توان، توانایی، صبر، بردباری، وسع، یارا؛ ۲. رمق، مقاومت، نا؛ ۳. زور، قدرت، نیرو.
طاقتداشتن: ۱. تحملداشتن، تاب آوردن، بردباربودن؛ ۲. مقاومبودن.
طاقتزدا: توانزدا، توانسوز، تحملگداز، توانفرسا، شاق، طاقتشکن، طاقتگداز، طاقتسوز ≠ توان بخش.
طاقتسوز: تحملگداز، توانفرسا، شاق، شکیبسوز، صبرسوز، طاقتزدا، طاقتشکن، طاقتفرسا، طاقتگداز.
طاقتشکن: طاقتزدا، توانسوز، توانفرسا، طاقتگداز، تحملسوز، شاق، توانزدا، طاقتگداز.
طاقتفرسا: تحملگداز، توانسوز، توانفرسا، شاق، صبرسوز، طاقتزدا، طاقتشکن، کمرشکن، غیر قابل تحمل، تحملناکردنی.
طاقچه بالا گذاشتن: تکبر ورزیدن، افاده داشتن، افادهکردن، متکبربودن، مغرورشدن.
طاقچه: پرواره، رف، طاق.
طاق: اسم ۱. درگاه، سقف؛ ۲. رف، طاقچه؛ ۳. رواق؛ ۴. آسمان، فلک، سپهر؛ ۵. ایوان؛ ۶. انحنا، خمیدگی، قوس، وتر؛ ۷. تاق، تک، تنها، فرد، یگانه، یکتا ≠ جفت؛ ۸. ردا، طیلسان؛ ۹. تا، لنگه؛ ۱۰. تاک، رز، مو؛ ۱۱. زیتون؛ ۱۲. تا، دست، طاقه.
طاقدیس: ۱. طاقمانند، طاقیشکل؛ ۲. ایوان؛ ۳. چینخوردگی (زمین).
طاقشدن: ۱. تنهاشدن، تکشدن؛ ۲. جداشدن؛ ۳. مهجور گشتن؛ ۴. یگانهشدن، بیهمتا گشتن.
طاقنما: ۱. ایوان؛ ۲. نمایطاقی، نمای طاقدار.
طاقوجفت: گوناگون، گونهگون، جورواجور.
طاقوطرم: ۱. کروفر، طمطراق، فروشکوه، طاقوطرنب، شکوهوجلال، طاق وطارم؛ ۲. خودنمایی، تظاهر.
طاقه: ۱. تا؛ ۲. تار، لا؛ ۳. توپ؛ ۴. دست.
طالب: اسم ۱. جوینده ≠ مطلوب؛ ۲. خواهنده، خواهان، خواستار، مایل؛ ۳. محصل، تلمیذ، طلبه ≠ استاد؛ ۴. سالک ≠ پیر، مرید، مرشد.
طالبشدن: مایل گشتن، خواستارشدن، خواهان گشتن، طلبکردن.
طالح: ۱. بدکار، تبهکار، فاسد، مخبط، بدعمل، بدکردار؛ ۲. ولگرد، بیسامان ≠ صالح.
طالع: صفت ۱. اختر، اقبال، بخت، دولت، شانس، فال، هور ≠ ادبار؛ ۲. نصیب، قسمت، سرنوشت؛ ۳. برآینده، ≠ افولکننده، آفل، طلوعکننده، شارق.
طالعبین: رمال، غیبگو، فالبین، فالگیر.
طالعبینی: رمالی، غیبگویی، فالبینی، فالگیری.
طالعشدن: طلوعکردن، دمیدن، برآمدن، ≠ غروبکردن، افولکردن.
طالعمند: نیکبخت، خوشاقبال، خوششانس، بختیار، نیکاختر، خوشبخت، پیشانیسفید، طالعور، ≠ بیطالع، بدبخت، بداقبال.
طامات: ۱. شطح، کفرگویی، کفریات؛ ۲. پریشانگویی، سخنان ادعاآمیز؛ ۳. گزافه، اراجیف، گفتار بیهوده؛ ۴. حادثه عظیم؛ ۵. بلایا، سوانح.
طامح: ۱. سرکش، نافرمان؛ ۲. چشمچران.
طامع: ۱. امیدوار، چشمبهراه؛ ۲. آزمند، حریص، طمعکار، طمع ورز ≠ قانع، خشنود، قناعتپیشه.
طامه: ۱. امر عظیم، حادثه عظیم، بلای عظیم، حادثه بزرگ؛ ۲. رستاخیز، روزقیامت، محشر؛ ۳. داهیه، مصیبت، بلای سخت.
طاووسوار: قید ۱. طاووسوش، طاووسفش، طاووسرفتار؛ ۲. خرامان، نازخرام؛ ۳. متکبرانه؛ ۴. جلوهگرانه.
طاووسی: ۱. مربوط به طاووس؛ ۲. به رنگ طاووس، سبز براق مایل به بنفش، مطوس.
طاهر: ۱. پاک، پاکیزه، تمیز، طیب، منقح، مهذب، نظیف؛ ۲. پاکدامن ≠ پلشت، پلید، ناپاک، نجس؛ ۳. بیگناه، معصوم.
طاهرشدن: ۱. پاکشدن، پاکیزهشدن، تمیزشدن، نظیفشدن ≠ نجسشدن، کثیفشدن، ناپاکشدن؛ ۲. طیبشدن؛ ۳. بری از گناهشدن.
طاهرکردن: آب کشیدن، پاککردن، تطهیرکردن ≠ نجسکردن.
طاهره: پاکدامن، عفیفه، محصنه، مطهره.
طایر، طائر: ۱. پرنده، طیر، مرغ؛ ۲. پروازکننده؛ ۳. تایر، چرخ وسائط نقلیه ≠ تیوپ، تویی.
طایف، طائف: اسم ۱. طوافکننده، طوافگر؛ ۲. شبگرد، عسس، میرشب.
طایفگی: قبیلهای، فامیلی.
طایفه: آل، اعقاب، امت، ایل، تیره، جماعت، جنس، خاندان، خانواده، دسته، دودمان، سلسله، عشیره، قبیله، قوم، گروه، ملت.
طایفهدار: ۱. فامیلدار، خانوادهدار؛ ۲. فامیلدوست، خانوادهدوست.
طایل: صفت ۱. فراخی، وسعت، فزونی؛ ۲. توانایی، قدرت؛ ۳. تحول، دارایی، توانگری، غنا؛ ۴. سود، فایده، نفع، منفعت، بهره؛ ۵. وسیع، گسترده؛ ۶. بسیار، زیاد، وافر، فراوان.
طبابت: ۱. پزشکی، طب، درمانگری؛ ۲. علم پزشکی، علم طب.
طبابتکردن: پزشکبودن، درمانگریکردن.
طباخ: آشپز، خوالیگر، خورشگر، سفرهچی، پزنده.
طباخی: آشپزی، خوراکپزی، خوالگیری، خورشگری.
طباخیکردن: آشپزیکردن، خوراک پختن، غذا پختن، طبخکردن.
طباع: سرشتها، طبعها، سجایا.
طباعی: ذاتی، فطری ≠ عارضی، اکتسابی.
طبال: دهلزن، طبلزن، طبلنواز.
طبایع: ۱. طبیعتها، سرشتها، نهادها؛ ۲. سجایا، خویها؛ ۳. مزاجها، طبعها؛ ۴. طبع، قریحه؛ ۵. چهار عنصر.
طب: ۱. پزشکی، طبابت؛ ۲. علمالابدان، حرفه پزشکی؛ ۳. درمان، معالجه؛ ۴. درمانشناسی؛ ۵. درمانکردن، معالجهکردن، درمانگریکردن، شفادادن.
طبخ: ۱. پختن، پختهکردن؛ ۲. پخت، پز، آشپزی.
طبخدادن: ۱. حرارتدادن، گرمکردن؛ ۲. پختن.
طبخکردن: ۱. پختن، پختکردن؛ ۲. آشپزیکردن، غذا پختن.
طبرخون: بیدسرخ، عناب.
طبرزد: صفت ۱. نبات سرخ؛ ۲. قند سوخته؛ ۳. نوعی خرما؛ ۴. بسیار شیرین، شهدآمیز.
طبر: شمشاد.
طبری: ۱. مازندرانی؛ ۲. منسوببه طبرستان.
طبعآزمایی: آزمایش، آزمون (قریحه شاعری)، ذوقآزمایی.
طبعطبعپرست: هویپرست، نفسپرست، هوسباز، هوسران.
طبعپرستی: هویپرستی، نفسپرستی، تبعیت از نفس، هوسرانی.
طبع: ۱. چاپ، نشر؛ ۲. خو، سرشت، شیمه، منش، نهاد؛ ۳. ذوق، قریحه، شاعری؛ ۴. تمایل، گرایش، رغبت، میل؛ ۵. قریحه، استعداد؛ ۶. طبیعت، مزاج؛ ۷. ذائقه؛ ۸. رغبت، میل؛ ۹. هریک از چهار عنصر اصلی؛ ۱۰. هریک از چهارخلط اصلی، اخلاط چهارگانه؛ ۱۱. سلیقه، پسند،.
طبعکردن: چاپکردن، بهچاپ رساندن، چاپ زدن.
طبعنواز: دلخواه، خوشآیند، دلپذیر، مطبوع.
طبقات: ۱. اشکوبهها، طبقهها، مرتبهها؛ ۲. درجهها، پایهها، مراتب؛ ۳. گروهها، جماعات؛ ۴. ترجمان احوال (دانشمندان).
طبق: حرف برابر، حسب، مطابق، موافق، موجب، وفق.
طبقبند: بندزن، چینیبندزن.
طبق زدن: همجنس بازیکردن، سحق، مساحقهکردن (زنان).
طبقزن: همجنس باز (زن)، سحاقه، سعتری.
طبق: ۱. سینی، سینی گرد بزرگ؛ ۲. برگ، ورق؛ ۳. تا، لنگه، لنگه در؛ ۴. گروه، فوج، جماعت؛ ۵. اندام تناسلی زن.
طبقه: ۱. اشکوبه، اشکوب، خن؛ ۲. رده، زمره، صف، کلاس، گونه؛ ۳. رسته، سنخ، صنف، فرقه، گروه؛ ۴. پوسته، چینه، قشر، لایه؛ ۵. مرتبت، مرتبه، پایه، درجه؛ ۶. دستگاه(موسیقی).
طبقهبندی: ۱. دستهبندی، ردهبندی، کلاسمان، کلاسه، گروهبندی؛ ۲. طبقهسازی.
طبقهبندیکردن: دستهبندیکردن، ردهبندیکردن، کلاسهکردن، گردهبندیکردن.
طبلخوار: پرخور، شکمباره، شکمخواره، شکمو، مفتخور.
طبل: دمامه، دهل، کوس، نقاره.
طبل زدن: طبل نواختن، دهلزدن، کوس زدن، نقاره زدن، طبل فروکوفتن، طبلکوبیدن.
طبلک: طبل کوچک، تنبک، دمبک.
طبله: ۱. بویدان، جونه؛ ۲. حقه، درج، صندوقچه؛ ۳. طبق؛ ۴. طبل، طبلک؛ ۵. شکمبارگی، برآمدگی؛ ۷. اندود ورآمده، اندودجداشده از دیوار یا سقف.
طبیب: ۱. پزشک، حکیم، دکتر؛ ۲. درمانگر؛ ۳. طبیعتشناس ≠ بیمار.
طبی: ۱. بهداشتی؛ ۲. مربوط بهطب.
طبیخ: مطبوخ ≠ حاضری.
طبیعت: ۱. آفرینش، اصل، حالت، خاصه، خلق، خلقت، خمیره، خوی، ذات، سرشت، طبع، عادت، غریزه، فطرت، مزاج، منش، نهاد؛ ۲. جهان، عالم، دنیا؛ ۳. روزگار، دهر.
طبیعتطبیعتگرا: صفت ناتورالیست.
طبیعتگرایانه: ناتورالیستی.
طبیعتگرایی: ناتورالیسم.
طبیعیات: ۱. علوم طبیعی؛ ۲. فطری، غریزی.
طبیعی: اسم ۱. اصلی، جبلی، ذاتی، فطری، نهادین؛ ۲. اصیل، بکر، دستنخورده؛ ۳. آفریده، مخلوق ≠ مصنوعی، ساختگی؛ ۴. مربوط به طبیعت؛ ۵. معمولی، عادی؛ ۶. طبیعیدان.
طپانچه: ۱. اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفتتیر؛ ۲. سیلی، لطمه؛ ۳. سیلی زدن؛ ۴. لطمه زدن.
طحال: اسپرز، سپرز.
طراح: ۱. طرحریز؛ ۲. مدلساز؛ ۳. نقشهکش؛ ۴. نگارگر، نقاش؛ ۵. طرحکننده، سئوالساز؛ ۶. برنامهریز.
طراحی: ۱. طرحریزی، مدلسازی، نقشهکشی، نگارگری؛ ۲. برنامهریزی.
طراحیکردن: نقشهکشیدن، طرحریزیکردن، طرح ریختن.
طراد: ۱. نیزه کوتاه؛ ۲. حمله، هجوم، یورش، تک.
طراده: ۱. زورق، قایق؛ ۲. کشتیتندرو؛ ۳. رایت، درفش، پرچم، علم.
طرار: صفت ۱. جیببر، دزد، راهزن، سارق، تردست، شبرو، عیار، غارتگر، گردنهبند؛ ۲. دلربا، زیبا؛ ۳. زیرک، مکار.
طراری: راهزنی، سرقت، شبروی، عیاری.
طراریکردن: ۱. حقهبازیکردن، حیلهگریکردن، مکاریکردن؛ ۲. گربزیکردن، فریبکاریکردن، زیرکیکردن.
طراز: ۱. پیرامون، حاشیه، سجاف، عطف، فراویز، یراق؛ ۲. راه، روش، طرز، قاعده، قانون، نمط؛ ۳. کارگاه دیبابافی؛ ۴. زینت، نقشونگار؛ ۵. ردیف، طبقه، مرتبه؛ ۶. گونه، نوع، قسم؛ ۷. تنظیم، تراز؛ ۸. تار، رشته.
طراز: صفت ۱. تراز؛ ۲. مسطح، میزان، همسطح؛ ۳. ردیف، مرتبه؛ ۴. حد، اندازه؛ ۵. حاشیه، یراق.
طرازی: موزون، کشیده، بلند.
طراوت: تازگی، تری، جدت، خرمی، شادابی، غضاضت، نداوت، نزهت ≠ پژمردگی.
طرایف، طرائف: ۱. طرفه، نوادر، شگفتیها؛ ۲. تازهها، بدایع.
طربانگیز: شادیافزا، شادیزا، طربآور، طربناک، مسرتانگیز، مسرتزا، نشاطآور، نشاطانگیز، طربخیز ≠ غمانگیز.
طربخانه: طربسرا، عشرتکده، عشرتخانه، طربآباد.
طرب: خوشی، رامش، سرور، شادمانی، شادی، عشرت، عیش، نشاط ≠ اندوه، غم.
طربسرا: طربستان، عشرتکده، طربخانه، عشرتگاه، طربآشیان، طربآباد، طربگاه.
طربناک: پرنشاط، سرورانگیز، شادمان، سروربخش، طربانگیز، مسرتبار، مسرتبخش، بانشاط، نشاطآور، نشاطانگیز ≠ غمناک.
طربناکشدن: ۱. بانشاطشدن، شادمان گشتن، خوشحالشدن؛ ۲. شادیآفرینشدن، نشاطافزاشدن.
طرح: ۱. الگو، مدل؛ ۲. انگار، نگاره؛ ۳. گرده؛ ۴. نقاشی، نقش، نقشه؛ ۵. نمودار؛ ۶. شکل، تصویر؛ ۷. زمینه، قالب؛ ۸. پروژه؛ ۹. پیشنهاد؛ ۱۰. برنامه؛ ۱۱. کشیدن، نقاشیکردن؛ ۱۲. مطرحکردن، ارائهکردن، ارائهدادن.
طرح انداختن: ایجادکردن، بهوجودآوردن، خلقکردن،ساختن، ترتیبدادن، ساماندادن.
طرحدادن: برنامهدادن، پیشنهاددادن، پروژه نوشتن.
طرح ریختن: نقشه کشیدن، برنامهریزیکردن، برنامه نوشتن.
طرحریز: پیریز، طراح، گردهریز، نقشهریز.
طرحریزی: پیریزی، طراحی، نقشهریزی.
طرحشدن: ۱. مطرحشدن، بیانشدن، بررسیشدن؛ ۲. آمادهشدن، فراهمشدن.
طرحکردن: ۱. پیشنهادکردن، مطرحکردن؛ ۲. بیانکردن، به میانکشیدن؛ ۳. فراهمکردن، آمادهکردن؛ ۴. ترتیبدادن، نقشه کشیدن، برنامهریزیکردن؛ ۵. دورانداختن، برانداختن.
طرد: ۱. اخراج، تبعید، نفی بلد؛ ۲. رد، نفی؛ ۳. وازده؛ ۴. دککردن، دورکردن، راندن، تاراندن.
طردشدن: ۱. مطرودگشتن، راندهشدن؛ ۲. تبعیدشدن، نفی بلدشدن؛ ۳. حذفشدن، کنارگذاشتهشدن.
طردکردن: ۱. مطرودکردن، دورکردن، ازخودراندن؛ ۲. تبعیدکردن، نفیبلدکردن؛ ۳. کنارگذاشتن.
طرز: ۱. راه، روش، سان، شیوه، طریق، طریقه، طرد، منوال، نمط، نهج؛ ۲. شکل، وضع، هیات؛ ۳. گونه، نوع؛ ۴. قاعده، قانون، آیین؛ ۵. اسلوب، سبک، سیاق.
طرف بربستن: سود بردن، نفعیافتن، نتیجهگرفتن، بهره بردن، طرف بستن، استفادهکردن.
طرف بستن: ۱. بهره بردن، سود بردن، برخوردارشدن، بهرهورشدن، بهرهمندشدن، طرف بربستن، طرفیافتن؛ ۲. متنعمشدن، به نوا رسیدن.
طرف: ۱. جانب، جهت، حاشیه، سمت، سو، صوب، عرض، قبل، کران، کرانه، کنار، ناحیه؛ ۲. حریف، معارض؛ ۳. فلانی؛ ۴. مخاطب؛ ۵. حدود، حوالی؛ ۶. گاه، وقت، هنگام؛ ۷. مورد، محل؛ ۸. منطقه، شهر؛ ۹. سرحد، مرز؛ ۱۰. رو، سطح، ور.
طرف: ۱. چشم؛ ۲. گوشهچشم؛ ۳. مژه؛ ۴. نیمنگاه؛ ۵. انتها، کناره، پایان، منتها؛ ۶. بهره، سود، نفع، نتیجه؛ ۷. گوشه چشم؛ ۸. لحظه، آن، لمحه؛ ۹. جانب، سو، جهت.
طرفدار، طرفدار: صفت پیرو، تابع، حامی، طرفگیر، دوستدار، شاعی، هواخواه، هوادار، یار ≠ مخالف.
طرفداری، طرفداری: پشتیبانی، جانبداری، حمایت، طرفگیری، هواخواهی، هواداری ≠ مخالفت.
طرف: ۱. کرانه، کناره؛ ۲. جانب، سو، سمت، طرف؛ ۳. اقلیم، ناحیه، منطقه.
طرفگی: ۱. شگفتآفرینی؛ ۲. بداعت، تازگی.
طرفه: ۱. بدیع، بکر، تازه، نو؛ ۲. شاذ، شگفت، عجیب، کمنظیر، کمیاب، نادر؛ ۳. شوخ، ظریف؛ ۴. بازیگر، چشمبند، مشعبد؛ ۵. حقهباز، نیرنگیاز؛ ۶. نیک، نیکو؛ ۷. زیبا، دلنشین، خوشآیند؛ ۸. نکته ظریف، لطیفه، سخننغز.
طرفهالعین: لمحه، لحظه، یک چشم به هم زدن، آن.
طرفیت: ۱. مواجهشدن، مقابلگردیدن؛ ۲. رویارویی؛ ۳. دشمنی، عداوت؛ ۴. کشمکش.
طرفین: دوطرف، دوجانب، دوسوی ≠ وسطین.
طرق: ۱. راهها، جادهها؛ ۲. شیوهها، روشها، طریقها، متدها، نحوهها.
طرقه: توکا، چکاوک، جل.
طرلان: شاهباز، شهباز.
طره: ۱. تاب، زلف، کاکل، گیسو، گیس؛ ۲. کرانه، حاشیه، کناره، گوشه؛ ۳. کنگره؛ ۴. بارانگیر؛ ۵. جبهه، ناصیه؛ ۶. تازیانه؛ ۷. تارهای حاشیه دستار و جامه.
طری: ۱. تازه، جدید، نو؛ ۲. باطراوت، تروتازه.
طریف: نو، تازه، غریب، نادر، شگفت.
طریفه: ۱. تازه، نو، بدیع؛ ۲. نادر، شگفت، غریب؛ ۳. نغز، نیکو، شیرین (کلام، سخن).
طریقت: ۱. راه، روش، سلک، شرع؛ ۲. عرفان، تصوف؛ ۳. آیین، شریعت، کیش، مرام، مذهب، مسلک، نحله ≠ حقیقت؛ ۴. فرقه، طریقه (متصوفه)؛ ۵. سلوک؛ ۶. تزکیهباطن ≠ شریعت.
طریقتشناس: اسم عارف، سالک، متاله.
طریق: ۱. جاده، راه، سبیل، سلک، صراط، گذرگاه، ممر، معبر؛ ۲. روش، طور، گونه، متد، منوال، نحو، وجه؛ ۳. مذهب، مسلک، نحله؛ ۴. پیشه، حرفه، کار؛ ۵. عادت، خو؛ ۶. راه، نغمه، سرود؛ ۷. سبک، طرز؛ ۸. قاعده، قانون، هنجار.
طریقه: ۱. اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع؛ ۲. رسم، قاعده، قانون؛ ۳. آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک؛ ۴. خو، رفتار، سیرت، عادت.
طعام: خوراکی، خوراک، خوردنی، خورش، شیلان، غذا، قوت، مائده، نان ≠ آب، نوشیدنی، شراب.
طعامدادن: غذادادن، خوراکدادن، تغذیهکردن، اطعامکردن.
طعم: ۱. چاشنی، مزه؛ ۲. چشایی، چشش؛ ۳. ذائقه، مذاق،.
طعمهخوار: صفت ۱. غذاخور؛ ۲. جیرهخوار ۱. ≠ جیرهده؛ ۲. روزیرسان، رزقده، رزاق.
طعمه: ۱. خوراک، غذا، نواله، خوردنی، رزق، روزی؛ ۲. صید؛ ۳. خوراکجانور.
طعمهدادن: طعامدادن، خوراکدادن، غذادادن.
طعنآمیز: سرزنشآلود، سرزنشبار، شماتتآمیز، شماتتبار، طعنهآمیز، طعنآلود، ملامتآمیز، ملامتبار ≠ ستایشآمیز.
طعن: ۱. زخمزبان، سرزنش، طعنه، عیبجویی، کنایه، گوشه، ملامت؛ ۲. عیب گفتن، سرزنشکردن، کنایه زدن؛ ۳. نیزه زدن؛ ۴. نیزهزنی.
طعنکردن: سرزنشکردن، عیبکردن، شماتتکردن، بد گفتن، ملامتکردن ≠ ستایشکردن، ستودن.
طعنهآمیز: سرزنشآمیز، طعنآمیز، ملامتآلود، ملامتآمیز، ملامتبار، نیشآلود.
طعنه: ۱. بدگویی، سرزنش، شماتت، طعن، لوم، ملامت، نیش و کنایه؛ ۲. سرزنشکردن؛ ۳. نیزهزنی، ضربتنیزه.
طعنه زدن: ملامتکردن، سرزنشکردن، کنایه زدن، زخم زبان زدن، نیشوکنایه زدن، شماتتکردن ≠ تحسینکردن، ستایشکردن.
طعنهزنان: سرزنشکنان، ملامتکنان، نیشوکنایهزنان.
طعنهزن: ملامتگر، سرزنشگر، سرزنش کننده ≠ ستایشگر، ستانیده، مداح.
طغرا: ۱. فرمان، منشور، حکم؛ ۲. نشان صدوراحکام و فرامین؛ ۳. خطی تزیینی؛ ۴. نشان، علامت، مهر؛ ۵. واحد (سند، نامه).
طغرایی: طغرانویس، طغراکش.
طغیان: ۱. تمرد، خودسری، سرکشی، سرپیچی، عصیان، طغیانگری، گردنکشی، مخالفت، نافرمانی، یاغیگری ≠ انقیاد، فرمانبرداری؛ ۲. انقلاب، بلوا، شورش؛ ۳. نافرمانیکردن، از حد خود تجاوزکردن.
طغیانکردن: ۱. سرکشیکردن، عصیان ورزیدن، گردنکشیکردن، نافرمانیکردن، یاغیشدن، طاغیشدن، شورشکردن؛ ۲. بالا آمدن (سطح آب رودخانه)، سرریزکردن.
طغیانگر: بلواچی، شورشی، عصیانگر، طاغی، عاصی، گردنکش، متمرد، یاغی ≠ رام، مطیع.
طفرهآمیز: مسامحهآمیز، تعللگونه.
طفره: ۱. اهمال، تاخیر، تعلل، سستی، گریز، مسامحه؛ ۲. برجستن، پریدن، جستن؛ ۳. پرش، جست.
طفره داشتن: اهمال ورزیدن، تعللکردن، مسامحهکردن، سستیکردن، پابهپاکردن، کوتاهیکردن، خودداریکردن، بهانهآوردن.
طفره رفتن: طفره زدن، تعللکردن، سردواندن، اهمالکاریکردن، در رفتن، سستیکردن ≠ اقدامکردن، عملکردن، دستیازیدن.
طفلانه: قید بچگانه، کودکانه.
طفل: اسم بچه، خردسال، غلام، کودک، نوزاد، نوباوه، نوجوان ≠ بالغ، بزرگسال.
طفولیت: بچگی، صباوت، طفلی، کودکی، نوباوگی، نوجوانی، خردسالی ≠ کهولت، کلانسالی.
طفیل: صفت ۱. همراه؛ ۲. انگل؛ ۳. وابسته؛ ۴. مهمان ناخوانده.
طفیلی: اسم ۱. انگل، میکرب، پارازیت؛ ۲. طفیل، مهمانناخوانده؛ ۳. سربار، مفتخور؛ ۴. وابسته.
طلاب: ۱. طلبهها؛ ۲. طالبان، خواهندگان، خواستاران.
طلا: ۱. ذهب، زخرف، زر، عسجد ≠ سیم، فضه، نقره؛ ۲. شی کمیاب، شخصبسیارارزشمند؛ ۳. شراب، می پخته.
طلاساز: ۱. زرگر؛ ۲. کیمیاگر.
طلاق: ۱. بیزاری، جدایی، متارکه؛ ۲. رهایی ≠ ازدواج، نکاح، وصلت.
طلاقت: ۱. روانی، زبانآوری، فصاحت، گشادهزبانی؛ ۲. گشادهرویی، بشاشت، خوشرویی.
طلاقدادن: متارکهکردن، طلاق گفتن ≠ ازدواجکردن.
طلاق گرفتن: ۱. جداشدن، مطلقهشدن ≠ ۱. طلاقدادن؛ ۲. ازدواجکردن؛ ۲. فسخ عقدکردن (از سوی زن) ≠ عقد بستن، عقدکردن.
طلاق گفتن: ۱. طلاقدادن، متارکهکردن؛ ۲. ترککردن، رهاکردن، پشت پازدن.
طلاکار: زرکوب، زراندود.
طلاکاری: تذهیب، زراندودی، زرکاری ≠ نقرهکاری.
طلاکوب: زرکوب.
طلاکوبی: زرکوبی، طلاکاری ≠ نقرهکاری.
طلال: ۱. بارانهای ریز، نمبارش؛ ۲. خرابه، ویرانه.
طلایع: طلیعهها، پیشروان، لشکر، طلایهداران، پیشقراولان، پیشتازان، جلوداران، مقدمه لشکر.
طلایه: پیشقراول، جلودار، طلیعه، مقدمتالجیش.
طلایهدار: ۱. پرچمدار؛ ۲. پیشآهنگ، پیشرو، پیشتاز، پیشقراول، جلودار، طلایهبان.
طلایی: ۱. زری، زرین، زرینفام، زرینه، زریون ≠ سیمین؛ ۲. به رنگ طلا؛ ۳. پررونق، باشکوه؛ ۴. بسیاردلنشین.
طل: باران ریز، بشک، جلید، ژاله، شبنم.
طلب: ۱. جستوجو؛ ۲. التماس، خواست، تقاضا، خواستاری، خواهش، مطالبه؛ ۳. جستن، خواستن؛ ۴. بستانکاری ≠ بده، بدهکاری، دین، قرض.
طلب داشتن: ۱. بستانکاربودن ≠ بدهکاربودن؛ ۲. توقع بیمورد داشتن.
طلبکار، طلبکار: اسم بستانکار، داین، وامخواه طلبخواه ≠ بدهکار، مدیون.
طلبکاری، طلبکاری: بستانکاری، وامخواهی، طلبخواهی، خواستاریطلب ≠ بدهکاری.
طلبکردن: ۱. خواستن، درخواستکردن، خواستارشدن، طلبیدن، مطالبهکردن، جستوجوکردن؛ ۲. جستن، جستوجوکردن؛ ۳. احضارکردن، فرا خواندن؛ ۴. مطالبهکردن؛ ۵. ابتغاء.
طلبه: ۱. تلمیذ، دانشآموز، دانشجو، محصل (علوم دینی) ≠ استاد؛ ۲. دینپژوه، مذهبپژوه.
طلبیدن: ۱. احضارکردن، خواندن؛ ۲. تقاضاکردن، فرا خواندن؛ ۳. دعوتکردن، فراخوانیکردن ≠ راندن، طردکردن؛ ۴. خواستن، طلبکردن؛ ۵. جستن، جستوجوکردن؛ ۶. اقتضاکردن، لازم داشتن.
طلبیده: اسم ۱. دعوتشده، مدعو، میهمان؛ ۲. فراخوانده، احضارشده، احضاری؛ ۳. خواسته.
طلح: ۱. خار، مغیلان، درخت صمغعربی؛ ۲. موز.
طلسم: صفت افسون، تعویذ، جادو، سحر، نیرنگ؛ ۲. جادوشده، سحرشده، افسونشده.
طلسم شکستن: ۱. طلسمشکنیکردن، طلسمزداییکردن، باطلالسحرکردن، جادوزداییکردن؛ ۲. مانعزداییکردن، طلسمگشاییکردن، رفع موانعکردن.
طلسمکردن: ۱. جادوکردن، افسونکردن ≠ طلسم شکستن، طلسمگشودن؛ ۲. بستن.
طلسمگشا: طلسمشکن، طلسمزدا ≠ طلسمبند.
طلسمگشایی: طلسمشکنی، طلسمزدایی ≠ طلسمبندی.
طلعت: ۱. چهره، رخسار، رو، وجه؛ ۲. رویت، دیدار؛ ۳. برآمدن، دمیدن، طلوعکردن؛ ۳. طلوع؛ ۴. دیدن، رویتکردن.
طلق: ۱. حلال، روا، ≠ ناروا؛ ۲. خاص، ویژه؛ ۳. خالص، بیآمیغ؛ ۳. مسلم، منحصر بهفرد.
طلق: ۱. زرورق؛ ۲. درد، دردزایمان؛ ۳. جدایی.
طلل: ۱. خرابه، ویرانه؛ ۲. کالبد، هیکل (هرچیز).
طلوع: ۱. e برآمدن، دمیدن، ≠ غروبکردن؛ ۲. طلعت؛ ۳. پیدایش، پیدایی؛ ۴. ظهور ≠ غروب، زوال، افول.
طلوعکردن: ۱. برآمدن، سربر زدن، سر زدن، دمیدن، بردمیدن (خورشید وستارگان).
طلی: ۱. طلا، زر، عسجد؛ ۲. ضماد، مرهم.
طلیعه: ۱. پدیدار گشتن، ظاهرشدن؛ ۲. پیشرو، پیشقراول، طلایه، مقدمه سپاه؛ ۳. آغاز، مقدمه؛ ۴. سپیده؛ ۵. اول آفتاب.
طلیعهگر: آغازگر.
طلیق: ۱. آزاد، رها، غیرمقید، ازقیدرسته؛ ۲. گشادهرو، خندهرو، بشاش؛ ۳. گشادهزبان؛ ۴. فصیح، روان.
طماع: ۱. آزمند، پرحرص، حریص، طمعورز، پرطمع، آزور، دندانگرد، طمعکار ≠ قانع؛ ۲. افزونخواه، زیادخواه، افزونطلب.
طماعی: آزپیشگی، آزمندی، آزوری، طمع ≠ قناعت.
طمانینه: ۱. مکث، آهستگی، کندی؛ ۲. تانی، سکون، سکینه، قرار، آرامش؛ ۳. وقار، متانت.
طمث: ۱. جماع، همبستری، رابطهجنسی؛ ۲. حیض، رگل، عادت، قاعدگی؛ ۳. سودن، لمسکردن.
طمس: ۱. نابود، هلاک؛ ۲. محوکردن؛ ۳. ناپدیدشدن؛ ۴. ناپدیدکردن، ناپیداکردن؛ ۵. هلاککردن، نابودکردن؛ ۶. دوریگزیدن.
طمطراق: ۱. جلال، شکوه، شوکت؛ ۲. تجمل؛ ۳. دبدبه، طنطنه، کوکبه؛ ۴. تکبر، خودنمایی؛ ۵. کروفر؛ ۶. سروصدا، هیاهو.
طمع: ۱. آز، افزونطلبی، زیادهخواهی، حرص، شره، ولع؛ ۲. ناکسی؛ ۳. امید، چشمداشت، انتظار، توقع، بیوس.
طمع بریدن: قطعامیدکردن، ناامیدشدن، طمع برگرفتن، ترک آزکردن، طمع برداشتن ≠ طمع بستن.
طمع بستن: ۱. امید داشتن، امیدواربودن؛ ۲. توقع داشتن، چشم داشتن، بیوسیدن.
طمعخام: خوشخیال.
طمع خامی: خوشخیالی.
طمع داشتن: امید داشتن، توقع داشتن، چشم داشتن، چشمداشت داشتن، امیدواربودن ≠ طمع بریدن.
طمعکار، طمعکار: آزپیشه، آزمند، حریص، طماع طمعورز ≠ قانع.
طمعکاری، طمعکاری: آزپیشگی، آزمندی، حرص، طمعورزی، ولع ≠ قناعت.
طمعکردن: ۱. آزمندشدن، آزورشدن، آزمندیکردن، آزوربودن، حرصورزیدن، حریصشدن ≠ طمع بریدن، طمعبردن، طمع بستن؛ ۲. امید داشتن، انتظار داشتن، توقع داشتن، امید بستن.
طناب افکندن: طنابانداختن، کمند افکندن، کمند انداختن.
طناببازی: بندبازی.
طناب: بند، حبل، خطام، رسن، رشته، ریسمان.
طنابخور: عمق، ژرفا.
طناز: ۱. دلفریب، عشوهساز، افسونگر، دلربا، شیوهگر، عشوهگر، کرشمهگر، لوند؛ ۲. دلنشین، فریبنده؛ ۳. شوخ، پرناز؛ ۴. طنزگو.
طنازی: افسونگری، دلربایی، شیوهگری، عشوهگری، کرشمه، لوندی.
طنبور: تنبور، طنبوره، چغانه.
طنبوری: تنبورزن، تنبورنواز.
طنبی: ۱. تالار، ایوان؛ ۲. اطاقبزرگ، شاهنشین.
طنزآلود: تمسخرآمیز، طنزآمیز، طیبتآلود، فکاهی، هزلآلود ≠ جدی، تراژدی.
طنزآمیز: تمسخرآلود، تمسخرآمیز، خندهدار، طنزآلود، مضحک ≠ جدی، تراژدی.
طنز: ۱. استهزا، فکاهه، فکاهی، مسخره، هزل ≠ جد؛ ۲. ناز؛ ۳. طعنه، سرزنش؛ ۴. طعنه زدن، سرزنشکردن؛ ۵. افسوسکردن، مسخرهکردن؛ ۶. ناز.
طنزکنان: طنازانه، نازکنان، کرشمهکنان، عشوهکنان.
طنزنویس: فکاهینویس، طنزپرداز، فکاههنویس.
طنطنه: ۱. تجمل، جاهوجلال، طمطراق، فروشکوه، کروفر، شوکت، جاه؛ ۲. آوازه، شهرت؛ ۳. صدای ساز، بانگ بربط، صدا، نوای رود.
طنینافتادن: ۱. صداپیچیدن، منعکسشدن؛ ۲. بازتابیافتن.
طنینافکندن: طنینانداختن، منعکسشدن، انعکاسیافتن، طنینافکنشدن، پیچیدن (صدا).
طنینافکن: ۱. طنینانداز؛ ۲. پربازتاب.
طنین: ۱. انعکاس، بازتاب، پژواک، انعکاس صوت؛ ۲. آواز، آهنگ، صدا، نوا؛ ۳. زنگ؛ ۴. خوشآهنگی.
طنیندار: ۱. پرطنین؛ ۲. آهنگین، خوشآهنگ.
طواغی: اسم ۱. گردنکشان، طغیانگران؛ ۲. گستاخان؛ ۳. ستمگران، ظالمان.
طواف: ۱. تطوف، دورزنی، زیارت، طوف، گردش؛ ۲. گرد چیزی گشتن.
طوافدادن: گرداندن، چرخاندن (به دور حرم).
طواف: دستفروش، دورهگرد، کاسب دورهگرد ≠ مغازهدار.
طوافکردن: ۱. دور کعبهگشتن؛ ۲. زیارتکردن (بقاع متبرکه)؛ ۳. دورزن، چرخ زدن، دور گشتن.
طوافی: دورهگردی، دستفروشی.
طوایف: طایفهها، اقوام، تیرهها.
طوبی: اسم ۱. بهشت، پردیس، جنت، فردوس، خلد، نعیم ≠ دوزخ؛ ۲. خیر، سعادت؛ ۳. پاک، پاکیزه؛ ۴. نیکو؛ ۵. خوشبو، معطر ≠ بدبو؛ ۶. خوشی؛ ۷. خوشا؛ ۸. پاکتر، پاکیزهتر.
طوبینشین: صفت بهشتی، طوبیآشیان، بهشتیمکان، جنتمکان، خلدآشیان، فردوسمکان ≠ دوزخ نشین، دوزخی.
طور: کوه طور.
طور: ۱. گونه، شکل، جور، شق، طریق، قسم، نحو، نهج، وجه؛ ۲. رسم، روال؛ ۳. طریقه، شیوه، روش، متد، سبک؛ ۴. حالت، حال، چگونگی، کیفیت، هیئت.
طوسی: صفت ۱. منسوب به طوس، توسی؛ ۲. خاکستری؛ ۳. گوشهای در دستگاهماهور.
طوعاً: بارغبت، بامیل، رغبتآمیز ≠ کرهاً، متنکر.
طوع: ۱. اطاعت، پیروی، فرمانبری، فرمانبرداری؛ ۲. رغبت، میل ≠ کره.
طوفان: ۱. توفان، بادوبوران، تندباد، کولاک ≠ نسیم؛ ۲. غوغا، هیاهو، سروصدا؛ ۳. سیل، سیلاب؛ ۴. بلا، مصیبت؛ ۵. کار فوقالعاده، شاهکار.
طوفانخیز: ۱. طوفانزا؛ ۲. بحرانی، وخیم.
طوفاندیده: ۱. طوفانزده، طوفانرسیده؛ ۲. باراندیده؛ ۳. سردوگرمچشیده، مجرب، باتجربه.
طوفانکردن: ۱. طوفان بهپاکردن، غوغاکردن، قیامتکردن، شاهکارکردن؛ ۲. کاری خارقالعاده انجامدادن.
طوفانی: ۱. بادخیز، طوفانزا، طوفانخیز؛ ۲. توفنده، متلاطم؛ ۳. موجخیز، پرموج، مواج ≠ آرام؛ ۴. آشوبناک، بحرانزده، پرتلاطم، توفانزده؛ ۵. ناآرام، مشوش، منقلب، بحرانی ≠ آرام.
طوق: ۱. بند، پرگر، چنبر، قلاده، قید؛ ۲. گردنبند؛ ۳. خط دور گردن پرندگان؛ ۴. حلقه، لبه، رینگ چرخ؛ ۵. ترنج؛ ۶. سیاهی، کبودی (زیر پلک).
طوقی: ۱. صلصل، فاخته، قمری؛ ۲. طوقدار؛ ۳. گرد، دایرهای شکل.
طولانی: ۱. دراز، طویل؛ ۲. دیر؛ ۳. دیرینه، دیرین، مدید؛ ۴. دور، بعید، مسافتزیاد؛ ۵. بسیار، زیاد.
طولدادن: ۱. طولانیکردن؛ ۲. دیرکردن.
طول: ۱. درازا، درازی؛ ۲. ضلعبزرگتر؛ ۳. دیرش، مدت، زمان ≠ پهنا، عرض؛ ۴. امتداد، مسافت، بعد.
طول کشیدن: ۱. طولانیشدن، به طول انجامیدن؛ ۲. ادامهیافتن، تداومیافتن.
طولوتفصیل: آبوتاب، شرحوبسط، اطناب ≠ خلاصه، ایجاز.
طولوتفصیلدادن: شرح و بسطدادن، به درازا کشاندن، مفصل گفتن.
طولوعرض: ۱. وسعت، گستره، گستردگی؛ ۲. سراسر، سرتاسر؛ ۳. کل، همه.
طومار: دفتر، صحیفه، عریضه، کتاب، تومار، مکتوب، منشور، نامه، نوشته.
طویت: ۱. اندیشه، قصد، مافیالضمیر، نیت؛ ۲. باطن، درون، دل، ضمیر؛ ۳. راز، سر.
طویل: ۱. بلند، مرتفع؛ ۲. دراز، ممتد؛ ۳. طولانی، مدید؛ ۴. کشیده، درازمدت ≠ قصیر؛ ۵. مفصل؛ ۶. گسترده.
طویله: ۱. آخور، آغل، اسطبل، بارهبند، پاگاه، ستورخانه، ستورگاه؛ ۲. رسن، رشته، سمط.
طهارت: ۱. پاکدامنی، پاکی؛ ۲. تطهیر، تیمم، طهر، غسل، وضو ≠ نجاست.
طهارتکردن: ۱. تطهیرکردن، طاهرکردن، طهارتگرفتن؛ ۲. وضوکردن، غسلکردن؛ ۳. پاککردن، نجاستزداییکردن.
طهارت گرفتن: ۱. وضوساختن، غسلکردن؛ ۲. تطهیرکردن، طاهرکردن.
طهر: پاکی، پاکیزگی، طهارت ≠ نجسی، نجاست.
طهور: ۱. پاککننده، طاهرکننده؛ ۲. پلیدیزدا؛ ۳. پاک، خالص.
طیاره: ۱. هواپیما؛ ۲. زخمه، مضراب؛ ۳. منجنیق؛ ۴. قایق تندرو، کشتیتندرو.
طیب: اسم ۱. پاک، طاهر، مطهر، مهذب ≠ پلید، ناپاک، نجس؛ ۲. تمیز، پاکیزه ≠ ناپاک؛ ۳. منقح؛ ۳. پاکشدن، پاکیزهشدن؛ ۳. حلالشدن؛ ۴. حلال، روا ≠ حرام، ناروا.
طیبتآمیز: خندهدار، مضحک ≠ جدی.
طیبت: اسم ۱. شوخطبعی، مزاح؛ ۲. پاک، خالص.
طیب: اسم ۱. خوشبو، معطر، عطرآگین؛ ۲. شمیم، بویخوش؛ ۳. خوشی، لذت؛ ۴. میل؛ ۵. پاک، پاکیزه؛ ۶. حلال، روا ≠ ناروا؛ ۷. خوبی، نکویی؛ ۸. پاکی، پاکیزگی.
طیبه: ۱. پاک، مطهر؛ ۲. عفیف، عفیفه، پاکدامن؛ ۳. خوشبو، معطر.
طی: ۱. خلال، ضمن؛ ۲. سپریکردن، پیمودن، گذراندن، گذشتن، درنوردیدن؛ ۳. قطع؛ ۴. نورد، شکن، چین؛ ۵. پیچیدن.
طیران: ۱. پرش، پرواز؛ ۲. پروازکردن، پریدن.
طیر: پرنده، طایر، مرغ.
طیرگی: ۱. بدخلقی، تندخویی؛ ۲. خشم، غضب.
طیره: اسم ۱. خفت، سبکی؛ ۲. خشم، غضب، قهر؛ ۳. پریشان، شوریده؛ ۴. خجل، شرمسار، شرمنده؛ ۵. فالبد؛ ۶. خجلت، شرمساری؛ ۷. آزرده، حزین، دلتنگ؛ ۸. آزردگی، دلتنگی.
طیرهشدن: ۱. برآشفتن، خشمناکشدن، عصبانیشدن؛ ۲. شرمندهشدن، شرمسار گشتن.
طیش: ۱. تعب، رنج، ناگواری؛ ۲. خفت، سبکمغزی، سبکسری، سبکی، خفت عقل؛ ۳. تندی، تندمزاجی، خشم، غضب؛ ۴. اضطراب، قلق؛ ۵. دلتنگی، آزردگی، غصه؛ ۶. ناخوشایندی، ناگوارایی، ناگواری.
طیشدن: ۱. سپریشدن، پیمودهشدن؛ ۲. گذشتن؛ ۳. پایانیافتن، انجامگرفتن؛ ۴. قطعشدن، قطعیشدن.
طیف: ۱. خشم، غضب؛ ۲. جنون، دیوانگی؛ ۳. پیکر خیالی، شبح، صورت موهوم؛ ۴. وسوسه، خیال، وهم، توهم؛ ۵. بیناب؛ ۶. بدخیالی، بداندیشی.
طیفنما: اسپکتروسکپ، طیفسنج.
طیکردن: ۱. پیمودن، درنوردیدن، عبورکردن؛ ۲. تمامکردن، گذراندن، گذرانیدن؛ ۳. قطعکردن؛ ۴. قطعیکردن.
طیلسان: دستار، ردا، فوطه.
طینت: ۱. باطن، جبلت، خلقت، ذات، سرشت، طبیعت، فطرت، نهاد؛ ۲. خلق، خو، عادت؛ ۳. طین، گل.
طین: تراب، ثری، خاک، گل ≠ ماء.
طیور: پرندگان، پرندهها، ماکیان، مرغان.
ظالم: بیدادگر، بیرحم، جابر، جبار، جفاپیشه، جفاکار، ستمکار، ستمگر، سختدل، سرپنجه، سفاک، شریر، شقی، متعدی، مردمآزار ≠ دادگر.
ظالمانه: بیدادگرانه، بیرحمانه، جابرانه، ستمگرانه، شرورانه ≠ دادگرانه، عادلانه.
ظاهر: ۱. آشکار، آشکارا، برملا، پدید، پیدا، جلوهگر، علنی، عیان، محسوس، مرئی، مشهود، معلوم، نمایان، نمودار، واضح، هویدا؛ ۲. هیئت ≠ باطن، پنهان، نهان.
ظاهراً: انگار، برحسبظاهر، پنداری، گویا، گویی، گوییا، مانا، محتملاً، همانا ≠ باطناً.
ظاهرساز: خودآرا، ریاکار، متصنع، متظاهر.
ظاهرسازی: تصنع، تظاهر، خودآرایی، خودنمایی.
ظاهری: ۱. صوری، قشری؛ ۲. بیرونی، داخلی، سطحی؛ ۳. ظاهربین؛ ۴. ظاهرگرا، قشرگرا ≠ باطنی؛ ۲. درونی.
ظبی: آهو، غزال.
ظرافت: ۱. زیبایی، لطافت، لطف؛ ۲. شوخی، لودگی، مطایبه، هزل؛ ۳. زیرکی، نکتهسنجی.
ظرف: ۱. کاسه؛ ۲. آوند، بشقاب؛ ۳. درخلال، درطی.
ظرفیت: ۱. گنجایش، وسع، وسعت؛ ۲. گیرش.
ظریف: ۱. خوشگل، زیبا، قشنگ، لطیف، ملوس، ناز، نازک، نازنین؛ ۲. خوشطبع، شوخ، نکتهدان، نکتهسنج، نکتهگیر؛ ۳. باریکاندام، لاغراندام.
ظریفطبع: بذلهگو، خوشطبع، شوخ، شوخطبع، نکتهسنج.
ظفر: پیروزی، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه، فتح، نجاح، نصرت ≠ شکست.
ظفرمند: پیروز، فاتح، مظفر، مظفر، ناصر ≠ مغلوب.
ظفرمندانه: پیروزمندانه، فاتحانه، مظفرانه.
ظل: ۱. پناه، سایه، کنف؛ ۲. خیال، شبح؛ ۳. تنعم، نعمت؛ ۴. آسایش، آسودگی، راحت.
ظلال: ۱. سایهها؛ ۲. سایبانها؛ ۳. اشباح.
ظلام: بیدادگران، جفاکاران، ستمکاران، ستمگران، ظالمان.
ظلام: تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلمت ≠ روشنی.
ظلم: آزار، اجحاف، اعتساف، بغی، بیدادگری، بیداد، تطاول، تعدی، جبر، جفا، جفا، جور، ستم، ستمگری، غدر، مظلمه ≠ مهر.
ظلمات: تاریکیها، تیرگیها ≠ روشنایی.
ظلمانی: تار، تاریک، تیره، سیاه، قیرگون، مظلم ≠ روشن.
ظلمت: تاریکی، تیرگی، سیاهی، ظلام ≠ روشنایی، فروغ، نور.
ظلمه: بیدادگران، ستمکاران، ستمگران، ظالمان، ظلام.
ظن: احتمال، پندار، تردید، توهم، حدس، زعم، شک، گمان، گمانه، وهم ≠ یقین.
ظنون: بددل، بدگمان، شکاک.
ظنین: ۱. بدگمان، شکاک، کجاندیش؛ ۲. متهم، مظنون.
ظواهر: براهین، بینات، دلایل، شواهد، قراین ≠ بواطن.
ظهر: نیمروز.
ظهر: پشت، خلف، دنبال ≠ رو.
ظهور: بروز، پدید، پیدایی، پیدایش، تجلی، جلوه، طلوع، وقوع، هویدایی ≠ پوشیدگی، غروب، غیبت، نهفتگی.
ظهیر: پشتیبان، پناه، حامی، مددکار، معین، یاریگر، یاور.